مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مرگ در قاموس ما از بی‌وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
 
تو مرا میکشی ومیمیرانی
بکشم تا که زنند مرد زعشقت
 
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
 
تو نیم دیگر من نیستی تمام منی
تمام کن غم و اندوه سالیان مرا
(امید صباغ نو)
 
آوخ که شدم هیزم و آتشگر گیتی
اندام مرا سوخت چنین ز آتش ادبار
 
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

حافظ
ای زبردست زیر دست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری
گلستان سعدی
 
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
 
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
 
تو نه مرد عشق بودی خود از این حساب سعدی
که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت
 
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
 
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
 
آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است
 
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود
 
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بال پروانه من چه کردی
 
آخرین ویرایش:
Back
بالا