- ارسالها
- 2,899
- امتیاز
- 22,565
- نام مرکز سمپاد
- frz 1
- شهر
- idk
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
آره، خیلینه... متنفرم از درس دادن...
تا حالا شده از وسایلت خراب شه بشینی براش گریه کنی؟
تا حالا شده گوشیت خورد بشه؟
آره، خیلینه... متنفرم از درس دادن...
تا حالا شده از وسایلت خراب شه بشینی براش گریه کنی؟
نه...آره، خیلی
تا حالا شده گوشیت خورد بشه؟
آره خیلینه...
تا حالا شده اونقدری گریه کنی چشمات درد بگیره؟
خودم نه.. مامانم ی س چار باری....آره خیلی
تا حالا گوشیتو زدن؟
آرهخودم نه.. مامانم ی س چار باری....
تا حالا شده درس اشتباهی رو واسه امتحان بخونی؟
اره.. ولی معروفم به سوتی جم کن.. سوتی خودمو و بقیه ارو جم میکنم خیلی تمیز.. با تضمینآره
تا حالا شده پیش خونواده سوتی بدی؟
نه :) ولی یه قسمتی از فرشو با کبریت سوزوندم «حالا ماجرا داره»اره.. ولی معروفم به سوتی جم کن.. سوتی خودمو و بقیه ارو جم میکنم خیلی تمیز.. با تضمین
تا حالا شده فرشو با قابلمه داغ بسوزونی؟
نه.. تا جایی ک یادم میاد..نه :) ولی یه قسمتی از فرشو با کبریت سوزوندم «حالا ماجرا داره»
تا حالا یه کاری که دوست داری انجام بدی رو هی به تعویق انداختی؟ «یه کاری هست که من از اول تابستون دارم هی امروز فردا می کنم برا انجامش :/»
آره، کلاس دوم بودم، اون موقع ها چون بعد از ظهرا با دمپایی تو حیاط دوچرخه سواری می کردم دمپایی پوشیدن یجور دیفالت شده بود تو مغزم، بعد یه روز صبح که عجله داشتم برای مدرسه همینطوری دمپایی پوشیدم پریدم تو سرویس، زنگ دوم نگاه کردم دیدم ااا دمپایی پوشیدم بجای کفش، بعد زنگ تفریح که شد رفتم تو دفتر، گفتم ببخشید خانوم، میشه شماره ی مادرمو بگیرید؟ گفت آره عزیزم چرا؟ گفتم چون کفشامو جا گذاشتم xDDDDDDDنه.. تا جایی ک یادم میاد..
تا حالا شده حواست نباشه با ی اوضاع خرابی بری بیرون.. مثلا با دمپایی یا چمیدونم شلوار خونگی..
نه...آره، کلاس دوم بودم، اون موقع ها چون بعد از ظهرا با دمپایی تو حیاط دوچرخه سواری می کردم دمپایی پوشیدن یجور دیفالت شده بود تو مغزم، بعد یه روز صبح که عجله داشتم برای مدرسه همینطوری دمپایی پوشیدم پریدم تو سرویس، زنگ دوم نگاه کردم دیدم ااا دمپایی پوشیدم بجای کفش، بعد زنگ تفریح که شد رفتم تو دفتر، گفتم ببخشید خانوم، میشه شماره ی مادرمو بگیرید؟ گفت آره عزیزم چرا؟ گفتم چون کفشامو جا گذاشتم xDDDDDDD
تا حالا سعی کردی خودتو بچپونی تو یه گروه؟ «مثلا من لحظه آخر با کلی چک و چونه زدن با کاپیتان تیم، خودمو چپوندم تو تیم فوتبال کلاس :/ »
اره زیادنه...
تا حالا شده ی چیزیو ی جایی قایم کنی بعد یکی بره سمتش به هزاران بدبختی از منطقه خطر دورش کنی؟
آره در حدی که مامانم از سر کار زنگ زد گفت دارم میام خونه( مثلا ساعت ۱۲ بود) بابات بلیط گرفته ساعت ۳ بریم ترکیهاره زیاد
تاحالا یهویی سفر رفتی؟
اره زیاد حتی به قدری زیاد بوده که بعضا از کلاس مینداختم بیرون معلمآره در حدی که مامانم از سر کار زنگ زد گفت دارم میام خونه( مثلا ساعت ۱۲ بود) بابات بلیط گرفته ساعت ۳ بریم ترکیه
تا حالا شده نتونی خندت رو کنترل کنی؟
آره بوده امتحانایی که راحت بخوابم ولی امتحانای مدرسه که کتاب رو ندیده بودم مثل دفاعی ۵ پا میشدم تا ۸ رفتم ۲۰ گرفتماره زیاد حتی به قدری زیاد بوده که بعضا از کلاس مینداختم بیرون معلم
تاحالا شب امتحان راحت خوابیدی؟
اوه یس، برام سوالو میخوندن با گزینه ها جوابمو میگفتمآره بوده امتحانایی که راحت بخوابم ولی امتحانای مدرسه که کتاب رو ندیده بودم مثل دفاعی ۵ پا میشدم تا ۸ رفتم ۲۰ گرفتم
تا حالا شب امتحان عینکت شکسته؟
آره همه امتحانای ترم... چون محتوای کتاب اصلی هیچیه رسما..اوه یس، برام سوالو میخوندن با گزینه ها جوابمو میگفتم
تاحالا شده حال نداشته باشی برا امتحان بخونی ولی بری همون امتحانو ۲۰ شی؟
خیرآره همه امتحانای ترم... چون محتوای کتاب اصلی هیچیه رسما..
تا حالا شب امتحان گریه کردی؟
ارههه به دفعات زیادخیر
تاحالا شده یه خوابی ببینی ارزو کنی تو واقعیت هم همون باشه
بلهارههه به دفعات زیاد
تا حالا شده دلت نخواد از خوابی بیدار شی؟
تا حالا دراگ زدی؟ :"بله
تسلیم