خداشناسی فلسفی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
در این بخش قصد داریم تا تنها با استفاده از روش عقلی به شناخت خدا و ویژگی‌ها او بپردازیم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
با سلام و باعرض پوزش بابت تاخیر.
مشغله‌های کاری زیادی داشتم و فرصت پرداختن به فضای مجازی نبود.
امّا بریم سراغ اصل مطلب:
1. این بحث به پیشینه‌ی معرفت‌شناسی نیاز داره که در جای خودش بحث شده و داره میشه.

2. روش بحث کاملا عقلی و فلسفی هستش.

3. قبل از ورود به بحث، ابتدا یک سری از مسائل فلسفی رو مطرح میکنم بعدش به اثبات خدا و صفات می پردازم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
ضرورت بحث معرفت‌شناسی:

علوم باید یه جایی به واقعیت وصل شوند، و إلّا دچار نسبی‌گرایی میشیم و تمام علوم از اعتبار ساقط میشوند. حتّی ملاک‌هایی مثل انسجام، ساده‌بودن، ابطال‌پذیری، تجربه و ... همگی به معنا و بی‌فایده می‌شوند.

در اونجا گفته‌شد که در علم حضوری، خود واقعیت نزد عالِم حاضر است و امکان خطا وجود ندارد.
ما با این واقعیت حاضر در نزد نفس، شروع میکنیم . جلو میریم.

آدرس بحث:

http://www.sampadia.com/forum/threads/113175/
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
امّا بریم سراغ اصل بحث:

قبل از هرچیزی باید مفاهیم مهم رو تعریف کنیم.

1. ضرورت و امکان:
رابطه‌ی بین عدد 8 و زوجیت را در نظر بگیرید. 8 همیشه زوج است.
رابطه‌ی بین گل و سفیدی را هم در نظر بگیرید. گل هم می تواند سفید باید هم می تواند سفید نباشد و رنگ دیگری داشته باشد.

به تعبیر فلسفی، به رابطه‌ی بین 8 و زوجیت، میگن ضرورت، یعنی رابطه‌ی بین 8 و زوجیت همیشه برقرار است و به هیچ وجه این دوتا از هم قابل تفکیک نیستند. مثلا شما هیچ وقت هشتی رو پیدا نمی کنید که فرد باشه.

به رابطه‌ی بین گل و سفیدی هم میگن امکان، یعنی که امکان دارد که گل سفید باشد و امکان داره که سفید نباشد.



قبل از اینکه بحث رو ادامه بدم و بقیه‌ی مفاهیم رو تعریف کنم، اگر کسی مشکلی داره یا سوالی یا ابهامی، بگه.
یکی دو روز صبر میکنم و بعد ادامه میدم.
 

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,063
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
@mohaq اینجا قراره خودِ خدا صفاتش اثبات شه؟ اگه اینجوریه مشتاقم ببینم استدلالای فیلسوفای مسلمان که این همه به منطقی بودنش افتخار می‌کنن چیاست.
بعد کلمه‌ی ضروری از منظر شما معادل واجبه؟ می‌خواین به ممکن‌الوجود و واجب‌الوجود این چیزها برسید؟
سلام. ببخشید، من فلسفه نمی فهمم. منطق هم بلد نیستم. در نتیجه اصطلاح های سخت تون و شیوه بحث کردنتون رو هم متوجه نمیشم. ولی با توجه به اینکه شما دارید با توجه به مبانی اسلام جلو میرید فقط یه سری سوال با توجه به پیش فرض های "خودتون" و مبانی ای که عمیقا بهشون معتقدید و فکر می کنید درست هستن ازتون دارم:



با توجه به اینکه اسلام شما شناخت پذیری خدا رو رد می کنه، و معتقده عقل ناقص انسان نمی تونه چیزی در این مورد بفهمه و اساسش بر ایمان خالص و بدون شک استواره میخوام بدونم چه طور می خواید خدا رو بشناسید؟ یعنی همین "شناخت خدا" قبلا از سوی دین اسلام شما رد نشده؟ یه ذره با اعتماد زیادی دارید صحبت می کنید که یه مقدار بعید هستش بتونید کاملا با منطق جلو برید. از پیش قضاوت نمی کنم فقط میگم شما یه جورایی دارید اساس اسلام رو که منطق تون رو از ابتدا بر مبنای اون قرار دادید از همون اولش رد می کنید.



از طرفی با مبانی عقلی چه طور می خواید وجود فرضی مثل خدا رو اثبات عقلی کنید؟ اگه میخواید برای شناخت خدا با توجه به صفات و ویژگی ها پیش برید، هر وجودی مستقل از صفاته، و چیزی به جز مجموعه ای از صفاتش هست که باز هم نمی تونید باهاش نسبت به چیزی شناخت پیدا کنید چه برسه به اینکه اثبات عقلانی و فلسفی خدا رو پیش ببرید.
عذر خواهی می کنم. درسته من زیاد از این مباحث سر در نمیارم ولی این تاپیک که ظاهرا منطقی و عقلانی معرفی شده، یه کم غیر منطقی و غیر عقلانی هست. ببخشید.
تا جایی که من دیدم بعضی برهانای اسلامی هست که معتقده حتی بدون نیاز به وجود هیچ چیز خودِ خدا رو به اثبات می‌رسونه. بعد از اثباتِ _به ضمن خودشون_ خدا می‌رن صفات خدا مثل توحید رو به اثبات می‌رسونن. حالا تا اونجا که من فهمیدم بیشترشون یه ایرادی تو بندهای پیشفرض دارن. ممکن هم هست من اشتباه فهمیده باشم و فهم من کم باشه. حالا بذارین بحث رو پیش ببرن بعد انتقاد کنید.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
سلام

با توجه به اینکه اسلام شما شناخت پذیری خدا رو رد می کنه، و معتقده عقل ناقص انسان نمی تونه چیزی در این مورد بفهمه و اساسش بر ایمان خالص و بدون شک استواره میخوام بدونم چه طور می خواید خدا رو بشناسید؟ یعنی همین "شناخت خدا" قبلا از سوی دین اسلام شما رد نشده؟ یه ذره با اعتماد زیادی دارید صحبت می کنید که یه مقدار بعید هستش بتونید کاملا با منطق جلو برید. از پیش قضاوت نمی کنم فقط میگم شما یه جورایی دارید اساس اسلام رو که منطق تون رو از ابتدا بر مبنای اون قرار دادید از همون اولش رد می کنید.
اسلام به هیچ وجه اصل شناخت‌پذیری خدا رو انکار نمی‌کنه.
اون چیزی که میگن محاله، شناخت کامل خدا و صفاتش هست.
این مسأله به صورت دقیق‌تر در ادامه‌ی بحث روشن میشه.

من فلسفه نمی فهمم. منطق هم بلد نیستم.
فلسفه و منطق، جزو علومی هستند که به پیش فرض نیازی ندارند.
یعنی اگر کمی وقت بذارید، مباحث ابتدایی فلسفه رو به راحتی متوجّه میشید.

از طرفی با مبانی عقلی چه طور می خواید وجود فرضی مثل خدا رو اثبات عقلی کنید؟ اگه میخواید برای شناخت خدا با توجه به صفات و ویژگی ها پیش برید، هر وجودی مستقل از صفاته، و چیزی به جز مجموعه ای از صفاتش هست که باز هم نمی تونید باهاش نسبت به چیزی شناخت پیدا کنید چه برسه به اینکه اثبات عقلانی و فلسفی خدا رو پیش ببرید.
عذر خواهی می کنم. درسته من زیاد از این مباحث سر در نمیارم ولی این تاپیک که ظاهرا منطقی و عقلانی معرفی شده، یه کم غیر منطقی و غیر عقلانی هست. ببخشید.
به نظرم کمی سوءتفاهم وجود داره.
اگر صبر کنید تا بحث جلو بره ممنون میشم.

فعلا میخوام به مفاهیم بپردازم. بعدش به بحث علّیت و ... . بعدا میرم سراغ اثبات وجود خدا.

شما فقط لطف کنید، هرجا بحث رو متوجّه نشدید، بهم بگید تا بیشتر توضیح بدم.

@mohaq اینجا قراره خودِ خدا صفاتش اثبات شه؟ اگه اینجوریه مشتاقم ببینم استدلالای فیلسوفای مسلمان که این همه به منطقی بودنش افتخار می‌کنن چیاست.

قراره اوّل اصل وجود خدا اثبات بشه.
بعدا صفات خدا.


بعد کلمه‌ی ضروری از منظر شما معادل واجبه؟ می‌خواین به ممکن‌الوجود و واجب‌الوجود این چیزها برسید؟

واجب الوجود، یک نوع از ضروری هستش.

تا جایی که من دیدم بعضی برهانای اسلامی هست که معتقده حتی بدون نیاز به وجود هیچ چیز خودِ خدا رو به اثبات می‌رسونه.

منظور از هیچ چیز، وجود جهان خارج هستش.
یعنی من اگر به هیچ چیزی، به جز خودم و ذهنیاتم علم نداشته باشم، باز هم میشه خدا رو اثبات کرد. براهین فلسفی این طوری هستند.

برخلاف برخی براهین مثل برهان نظم و ... که به وجود جهان خارج، نیاز دارند.


حالا تا اونجا که من فهمیدم بیشترشون یه ایرادی تو بندهای پیشفرض دارن.
اگر ایرادی دیدید، حتما بهم بگید. واقعا مشتاق هستم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
اصطلاحات بعدی:

2. واجب الوجود، ممکن الوجود، ممتنع الوجود.

واجب الوجود: اگر رابطه‌ی یه چیزی با وجود، ضروری باشه، به اون میگن واجب الوجود. یعنی وجودش ضروریه. این قضیه هنوز اثبات نشده و فعلا مصداقی براش ندارم تا مثال بزنم. بعد از اثبات وجود خدا، میشه یه مصداق معرفی کرد.

ممکن الوجود: اگر رابطه‌ی یه چیزی با وجود غیرضروری باشه، به اون میگن ممکن الوجود. تمام چیزهایی که میبینیم، ممکن الوجود هستند. دلیلش هم واضحه، چون بعضی از اوقات هستند و بعضی از اوقات نیستند. اگر واجب الوجود بودن، باید همیشه وجود می داشتن.

ممتنع الوجود: اگر رابطه‌ی چیزی با عدم وجود، ضروری باشه، اون چیز میشه ممتنع الوجود. مثلا دایره‌ی چهارضلعی، ممتنع الوجوده و چنین چیزی امکان نداره.



نکته:
واجب الوجود و ممتنع الوجود، گاهی اوقات ذاتی هستند و گاهی غیرذاتی.
منظور از ممتنع الوجود ذات، چیزی هستش که به خودی خود ممتنع هستش.
امّا منظور از ممتنع الوجود غیرذاتی، اون چیزی هسش که به خاطر چیزهای دیگه ممتنع الوجود شده. مثلا وجود آب یخزده در خورشید محاله، چون گرمای خورشید نمیذاره.


واجب الوجود هم همینطوره. یعنی ممکنه بعضی از واجب الوجودها خود به خود واجب باشند و برخی دیگر به خاطر چیزهای دیگه واجب شده باشند.
مثلا وجود بخار آب، خود به خود ممکنه، امّا شرایط خاصی ضروری و واجب الوجود میشه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
خلاصه‌ی اصطلاحات:
اگر وجود چیزی محال باشه، میشه ممتنع الوجود.
اگر عدمِ چیزی محال باشه، میشه واجب الوجود.
اگر نه وجود و نه عدم چیزی محال نباشه، میشه ممکن الوجود.



اگر این اصطلاحات حلّه، برم سراغ بحث علّیّت؟!
 

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,063
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
اصطلاحات بعدی:
ممکن الوجود: اگر رابطه‌ی یه چیزی با وجود غیرضروری باشه، به اون میگن ممکن الوجود. تمام چیزهایی که میبینیم، ممکن الوجود هستند. دلیلش هم واضحه، چون بعضی از اوقات هستند و بعضی از اوقات نیستند. اگر واجب الوجود بودن، باید همیشه وجود می داشتن.

.
خب ممتنع‌الوجود که فک نکنم به درد خاصی بخوره. گفتید واجب‌الوجودی جز خدا نمی‌شناسید و باید صبر کنیم تعریفش کنید. این ممکن‌الوجود رو بیشتر توضیح بدید و مثال بزنید
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
خب ممتنع‌الوجود که فک نکنم به درد خاصی بخوره

از جهت حصر منطقی دارم میگم. یعنی به جز این سه حالت، حالت دیگری وجود نداره. این حصر بعدا به درد میخوره.

گفتید واجب‌الوجودی جز خدا نمی‌شناسید و باید صبر کنیم تعریفش کنید

واجب الوجود بالذات فقط خداست. اگر اینو همینجوری قبول کنید که کار تمومه! یعنی اصلا به برهان اثبات وجود خدا و ... اصلا نیاز نیست.

امّا واجب الوجود بالغیر، زیاده. یعنی این ممکن الوجودها، در شرایطی خاص واجب الوجود بالغیر میشن.
مثلا بخار آب، ممکن الوجوده، امّا وقتی دمای آب خیلی بالابره، وجود بخار ضرورت پیدا میکنه و آب نمی تونه به حالت مایه باقی بمونه.


این ممکن‌الوجود رو بیشتر توضیح بدید و مثال بزنید

ممکن الوجود چیزیه که خود به خود نه وجودش ضروریه نه و نه عدمش.
مثلا فرض کنید تو دست شما، هم میشه یه سنگ باشه و هم نباشه.
--------------------------------
یه نکته بود که جلوتر میخواستم بگم ولی الآن میگم:
وجود و عدم دو حالت نقیض هستند. یعنی اگر چیزی وجود داشته باشه، عدمش محاله و اگر چیزی معدوم باشه، وجودش محاله.
یعنی اینکه میگیم یه چیزی ممکن الوجود هست، فقط در ذهن ممکن الوجوده. امّا در خارج همه چیز یا واجب هستند یا ممکن.


مثلا اگر یک سنگ وجود داشته باشه، عدمش محاله. چون وجود و عدم نقیض هستند و اجتماع اونها محاله.

و اگر اون سنگ خاص، از بین بره، وجودش محال میشه. چون وقتی معدوم هستش، این عدم با وجود جمع نمیشه.


ما در عالم خارج فقط ضرورت وجود و ضرورت عدم رو داریم.
امّا این ضرورت میتونه بالذات یا بالغیر باشه.
 

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,063
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
از جهت حصر منطقی دارم میگم. یعنی به جز این سه حالت، حالت دیگری وجود نداره. این حصر بعدا به درد میخوره.



واجب الوجود بالذات فقط خداست. اگر اینو همینجوری قبول کنید که کار تمومه! یعنی اصلا به برهان اثبات وجود خدا و ... اصلا نیاز نیست.

امّا واجب الوجود بالغیر، زیاده. یعنی این ممکن الوجودها، در شرایطی خاص واجب الوجود بالغیر میشن.
مثلا بخار آب، ممکن الوجوده، امّا وقتی دمای آب خیلی بالابره، وجود بخار ضرورت پیدا میکنه و آب نمی تونه به حالت مایه باقی بمونه.




ممکن الوجود چیزیه که خود به خود نه وجودش ضروریه نه و نه عدمش.
مثلا فرض کنید تو دست شما، هم میشه یه سنگ باشه و هم نباشه.
--------------------------------
یه نکته بود که جلوتر میخواستم بگم ولی الآن میگم:
وجود و عدم دو حالت نقیض هستند. یعنی اگر چیزی وجود داشته باشه، عدمش محاله و اگر چیزی معدوم باشه، وجودش محاله.
یعنی اینکه میگیم یه چیزی ممکن الوجود هست، فقط در ذهن ممکن الوجوده. امّا در خارج همه چیز یا واجب هستند یا ممکن.


مثلا اگر یک سنگ وجود داشته باشه، عدمش محاله. چون وجود و عدم نقیض هستند و اجتماع اونها محاله.

و اگر اون سنگ خاص، از بین بره، وجودش محال میشه. چون وقتی معدوم هستش، این عدم با وجود جمع نمیشه.


ما در عالم خارج فقط ضرورت وجود و ضرورت عدم رو داریم.
امّا این ضرورت میتونه بالذات یا بالغیر باشه.
منظورتون اینه که اگه می‌گیم سنگ ممکن‌الوجوده نه سنگ‌های موجود مدنظرمون نه سنگ‌هایی که اصلا درست نشدن و به وجود نیومدن. کلا مفهوم سنگ مفهومی ممکن‌الوجوده. خب اگر شرایط مساعد باشه حتما سنگ تشکیل می‌شه. اینجا سنگ مگه واجب‌الوجود نیست؟ پس فک کنم این‌ها کلا تعاریفی نسبی‌ان و واجب یا ممکن بودن یه وجود می‌تونه مطلق نباشه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
منظورتون اینه که اگه می‌گیم سنگ ممکن‌الوجوده نه سنگ‌های موجود مدنظرمون نه سنگ‌هایی که اصلا درست نشدن و به وجود نیومدن. کلا مفهوم سنگ مفهومی ممکن‌الوجوده. خب اگر شرایط مساعد باشه حتما سنگ تشکیل می‌شه. اینجا سنگ مگه واجب‌الوجود نیست؟ پس فک کنم این‌ها کلا تعاریفی نسبی‌ان و واجب یا ممکن بودن یه وجود می‌تونه مطلق نباشه.
بله میشه گفت نسبیه. واجب الوجودهای بالغیر نسبی هستند، یعنی در شرایطی خاص واجب الوجود هستند و در شرایطی دیگر، ممتنع الوجود. امّا واجب الوجود بالذات، اینگونه نیست.
اصلا پرسش اصلی در بحث خداشناسی این هستش که آیا ما واجب الوجود بالذات هم داریم یا نه؟ یعنی واجب الوجودی که خود به خود و همیشه واجب الوجود است بدون اینکه شرایط در آن اثر بگذارند. یعنی نسبی نباشد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
إن شاءالله فردا در خدمتم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بحث علیّت رو شروع می کنم. برای خلاصه شدن فقط بخش های ضروری رو بیان می کنم.

علّت اقسام مختلفی دارد، مثلا حقیقی و غیرحقیقی(اعدادی) . ما در اینجا فقط به حقیقی می پردازیم.
تعریف علّت حقیقی :
با مثال شروع میکنم:
اگر شیء الف، در وجود شیء ب تاثیر داشته باشه، به طوری که بدون الف، ب از بین بره، الف علّت ب میشه.
پس علّت حقیقی چیزی است که در وجود چیز دیگری تاثیر داشته باشد.
مثلا بدن انسان، علّت حقیقی حرکات او محسوب می شوند، زیرا بدون بدن، هیچ حرکتی وجود نخواهد داشت.

امّا بنّا، علّت حقیقی ساختمان نیست، زیرا با مردن بنّا ، باز هم ساختمان پابرجا خواهد ماند.
بنّا علّت اعدادی هستش.


پس از آشنایی با تعریف علّت ، ما چند مبحث راجع به اون رو باید بررسی کنیم:
1. شیوه وجود بخشی علّت به معلول:
اینکه میگن علّت به معلول وجود میده یعنی چی؟
در تصوّر عرفی، وجود بخشی مانند پول دادن هستش. مثلا وقتی میگیم الف به ب وجود داد، مثل این میمونه که علی به رضا پول داد.
در مثال پول دادن علی به رضا، پای پنج واقعیت در میان است:
1. پول دهنده: علی
2. پول گیرنده: رضا
3. شیء داده شده: پول
4. فعل پول دادن
5. فعل پول گرفتن


حالا میایم این مثال رو روی وجودبخشی تطبیق میدیم.

1. وجود دهنده : علّت
2. گیرنده‌ی وجود : معلول
3. شیء داده شده: وجود
4. فعل وجود بخشی
5. فعل دریافت وجود


حالا بیاید به سراغ این پنج تا بریم تا ببینیم آیا واقعا اینطوریه یا نه؟! یعنی میخوایم ببینیم که آیا تصوّر عرفی درسته یا نه؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #15

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
ابتدا به سراغ شیء گیرنده میریم. یعنی همون معلول.
اگر معلول وجود داشته باشد، دیگر دریافت وجود معنا ندارد. به عبارت دیگر، اگر معلول خودش وجود داشته باشد، دیگر به علّت نیازی ندارد.

به عبارت دیگر، معلول همان وجودی است که علّت ایجاد می کند. یعنی معلول همان شیء داده شده است.


پس قبل از وجودبخشی، اصلا معلولی وجود ندارد. پس حالا داریم چهارتا:
1. وجود دهنده : علّت
2. شیء داده شده: وجود
3. فعل وجود بخشی
4. فعل دریافت وجود
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
خب بریم سراغ بقیه:
اگر معلولی وجود نداشته باشد، فعل دریافت هم معنا ندارد. یعنی اگر معلول همان وجود داده شده باشد، دریافت وجود معنا ندارد.
پس داریم سه تا چیز:
1. وجود دهنده : علّت
2. شیء داده شده: وجود
3. فعل وجود بخشی
 

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,063
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بحث علیّت رو شروع می کنم. برای خلاصه شدن فقط بخش های ضروری رو بیان می کنم.

علّت اقسام مختلفی دارد، مثلا حقیقی و غیرحقیقی(اعدادی) . ما در اینجا فقط به حقیقی می پردازیم.
تعریف علّت حقیقی :
با مثال شروع میکنم:
اگر شیء الف، در وجود شیء ب تاثیر داشته باشه، به طوری که بدون الف، ب از بین بره، الف علّت ب میشه.
پس علّت حقیقی چیزی است که در وجود چیز دیگری تاثیر داشته باشد.
مثلا بدن انسان، علّت حقیقی حرکات او محسوب می شوند، زیرا بدون بدن، هیچ حرکتی وجود نخواهد داشت.

امّا بنّا، علّت حقیقی ساختمان نیست، زیرا با مردن بنّا ، باز هم ساختمان پابرجا خواهد ماند.
بنّا علّت اعدادی هستش.


پس از آشنایی با تعریف علّت ، ما چند مبحث راجع به اون رو باید بررسی کنیم:
1. شیوه وجود بخشی علّت به معلول:
اینکه میگن علّت به معلول وجود میده یعنی چی؟
در تصوّر عرفی، وجود بخشی مانند پول دادن هستش. مثلا وقتی میگیم الف به ب وجود داد، مثل این میمونه که علی به رضا پول داد.
در مثال پول دادن علی به رضا، پای پنج واقعیت در میان است:
1. پول دهنده: علی
2. پول گیرنده: رضا
3. شیء داده شده: پول
4. فعل پول دادن
5. فعل پول گرفتن


حالا میایم این مثال رو روی وجودبخشی تطبیق میدیم.

1. وجود دهنده : علّت
2. گیرنده‌ی وجود : معلول
3. شیء داده شده: وجود
4. فعل وجود بخشی
5. فعل دریافت وجود


حالا بیاید به سراغ این پنج تا بریم تا ببینیم آیا واقعا اینطوریه یا نه؟! یعنی میخوایم ببینیم که آیا تصوّر عرفی درسته یا نه؟
اگر من توپی رو شوت کنم علت حرکت توپ نیروعه یا پنجه‌ی پا یا کل‌پا یا نورون‌ها‌ی حرکتی یا مغز یا من؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #18

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
اگر من توپی رو شوت کنم علت حرکت توپ نیروعه یا پنجه‌ی پا یا کل‌پا یا نورون‌ها‌ی حرکتی یا مغز یا من؟

نه شما و نه هیچ یک از اعضای بدن شما، علّت حقیقی نیستند.
خود نیرو هم یک واژه ی انتزاعی هستش و وجود خارجی نداره.

علّت حقیقی حرکت توپ، اینا نیست.
---------------------------------

یه مطلبی رو یادم رفت بگم:
انواع علّت حقیقی:
1. علبت هستی بخش (یا علّت وجود بخش یا علّت فاعلی) :

همه ی معلول ها باید اینو داشته باشند.
2. علّت مادّی :
معلول های مادی باید اینو داشته باشند.
3. علّت غایی:
افعال اختیاری موجوداتی مثل انسان باید اینو داشته باشند.


علّت هستی بخش حرکت توپ، رو نمی دونم. یعنی الان وقت بیانش نیست.
علّت مادّیش هم خود توپ و ویژگی‌های درونیش هستش.
علّت غاییش هم میشه گفت خواست انسانه.
(البته باید بیشتر تأمّل کنم.)
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,819
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
اگر معلول وجود داشته باشد، دیگر دریافت وجود معنا ندارد. به عبارت دیگر، اگر معلول خودش وجود داشته باشد، دیگر به علّت نیازی ندارد.

به عبارت دیگر، معلول همان وجودی است که علّت ایجاد می کند. یعنی معلول همان شیء داده شده است.


اگر معلولی وجود نداشته باشد، فعل دریافت هم معنا ندارد. یعنی اگر معلول همان وجود داده شده باشد، دریافت وجود معنا ندارد.

من درست فهمیدم ایا ؟
وجود داشتن برای معلول اکتسابیه . و ذاتی نیست .
جز صفاتش نیست و صرفن دریافت کرده .
ینی ن باید وجود داشته باشه و ن نباید وجود داشته باشه !
گیج شدم حقیقتن .
 

HeiSenberG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
339
امتیاز
2,063
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
نه شما و نه هیچ یک از اعضای بدن شما، علّت حقیقی نیستند.
خود نیرو هم یک واژه ی انتزاعی هستش و وجود خارجی نداره.

علّت حقیقی حرکت توپ، اینا نیست.
---------------------------------

یه مطلبی رو یادم رفت بگم:
انواع علّت حقیقی:
1. علبت هستی بخش (یا علّت وجود بخش یا علّت فاعلی) :

همه ی معلول ها باید اینو داشته باشند.
2. علّت مادّی :
معلول های مادی باید اینو داشته باشند.
3. علّت غایی:
افعال اختیاری موجوداتی مثل انسان باید اینو داشته باشند.


علّت هستی بخش حرکت توپ، رو نمی دونم. یعنی الان وقت بیانش نیست.
علّت مادّیش هم خود توپ و ویژگی‌های درونیش هستش.
علّت غاییش هم میشه گفت خواست انسانه.
(البته باید بیشتر تأمّل کنم.)
منظورتون از علت هستی بخش چیه:-?
علت مادی توپ چطوری خودشه؟ یعنی منظورتون اینه آخرین لحظات که توپ تغییر شکل می‌ده و کمی فشرده می‌شه علت حرکتش اونه؟
 
بالا