سوال من اینه که جهان ماده چجوری از هیچ به وجود اومد و چرا ماده از این قوانین فیزیکی ای که میشناسیم تبعیت می کنه؟ منظورم اینه که قوانین میتونستن به شکل دیگه ای باشن.
ماجرای قبل از خلقت، از مباحثی است که اصطلاحا عقل در برابر آن ساکت است. یعنی عقل هرچه تلاش کنه جوابی برای آن نمی یابد و عاجز است.
درست است که عقل جوابگوی سوالات زیادی در حوزه های مختلف است اما باید متوجه
محدوده کارکرد عقل باشیم.عقل در حوزه مادی بسیار خوب عمل می کنه. در مسائل معنوی تا حدودی محتاطانه قضاوت و نتیجه گیری می کنه. زیرا اطلاعات و اشراف آن به حیطه عالم معنوی کم است.
دو شکل را در نظر بگیر. 2 تا مثلت. یک مثلت که محاط است.(نسبت به دایره محدوده) و دیگری مثلث محیط است(به دایره اشراف داره)
مثلث محیط چون به دایره درونش احاطه و تسلط داره اطلاعات بیشتری داره و درک بهتری از دایره خواهد داشت. اما مثلث محاط چون محدود به داخل دایره اس تسلط کافی و اطلاعات کافی از پیرامونش و از چیزی که آن را احاطه کرده ندارد.
رابطه عقل با خدایی که آن را آفریده، تقریبا(و نه کاملا) شبیه این مثاله. عقل به چیزی که آن را آفریده و چگونگی آفرینشش اشراف اطلاعاتی و توانایی احاطه نداردکه بتواند بفهمه خالقش چه جنسی و چطور ان را به وجود آورده ،چگونه بوده و از چه چیزی به وجود آمده و ...
یک میلیون سال هم عقول بشری را مشغول این امر کنی به حقیقت دست نمی یابی چون
امکان حصول چنین امری
محال است.(نه اینکه تا الان بشر کوتاهی کرده و بعدا ممکنه برسد)
عقل در مورد ذات خدا و سوالاتی که به این حوزه مربوط است هرگز ورود پیدا نکرده و نمی کند و هرکه از ائمه در این مورد سوال کرده این پاسخ را شنیده: در مورد ذات خدا فکر مکن که دیوانه خواهی شد.
چون عقل کشش این مسائل را ندارد( و ضرری به سعادت بشر هم نخواهد رسید. دانستن و ندانستن این مسائل مشکلی برای انسان پیش نمیارد که نگران ندانستن در این مورد باشیم.)
( این دغدغه ها که چرا همه چیز را نمی دانم یا نمی توانم بدانم ناشی از گرایش فطری انسان به دانستن و کمال طلبی است و کاملا طبیعیه)
زمان و مکان هم که دوستمان گفت به همین قضیه مرتبط است. نه اینکه ندونیم زمان یا مکان چیست! اتفاقا به دلیل حیات ما در دنیای مادی که اسیر زمان و مکان است ، ما هرچیزی را با در نظر گرفتن مکان و زمان تصور و درک می کنیم و این 2 موضوع چیز های مختلف را برای ما قابل درک تر می کنند.
ولی جهان معنوی ( در حقیقت عالم برزخ) اسیر چیزی مثل زمان نیست. زیرا
در عالم دنیا
همه چیز مادی است و خصوصیات ماده را داراست یعنی در دنیا همه چیز گرفتار زمان و مکان و اندازه و شکل و رنگ و ... است. همه چیز در حال حرکت است مثلا موجودات رشد می کنند و کمالاتی را که نداشته اند دوباره به دست می آورند.
در عالم بعد از قیامت یا آن دنیا هیچ گونه خصوصیتی از خصوصیات ماده وجود ندارد و همه چیز مجرد از ماده است. عالم برزخ بینابین است یعنی برخی خوصیات ماده را داراست اما از جهات بسیاری هم موجودات
عالم برزخ مجرد اند. مثلا زمان و مکان در
عالم برزخ وجود ندارد اما کمیاتی از قبیل اندازه و شکل وجود دارند ولی ما نمی توانیم تصور کنیم که در عالم برزخ مکان و زمان نباشد چون ما در این دو، اسیر هستیم و فکرمان به آنجا نمی رسد.
امیدوارم کمی قانع شده باشی دوست عزیزم =)