- شروع کننده موضوع
- توقیف شده
- #41
thinker
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 108
- امتیاز
- 489
- نام مرکز سمپاد
- شهید رجایی
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1400
من جدیدا دوباره دارم به این فکر میکنم آیا واقعا صداقت به ذات خودش ارزشمنده یادفقط به عنوان یه قرارداد اجتماعی حامل ارزش میشه.
تصور ما از هر فعاليت نقش راهبردي در برگرفتن ابزارهاي مناسب براي دستيابي به آن دارد.[4] صداقت يك انتخاب آگاهانه است، بنابراين تصور ما از چيستي آن تلاش ما را در نيل به آن رقم ميزند. صداقت امري است كه هركسي چه فرد، چه جامعه، چه سازمان و ... در پي آن است. اما كساني كه از مهارت تفكر منطقي و مهارتهاي روششناختي برخوردارند پيش از تلاش براي نيل به آن، گامي به عقب نهاده و از چيستي آن ميپرسند. در محيط سازمان و در ميان صاحبان حرفهها و بنگاهها داشتن تصور دقيق و كامل افراد، به ويژه مديران از چيستي صداقت و ابعاد و گونههاي آن نقش مهمي در برگرفتن ابزارهاي مناسب براي نيل به آن دارد. بنابراين تحليلي دقيق از مفهوم صداقت و گونهها و ابعاد آن و آشكارسازي تصورات ناقص و ادعاهاي گزاف و انگاره وارونه از صداقت ميتواند در حل معضله فقدان صداقت در جامعه رهگشا باشد. از آنجا كه كاميابي ما در ترويج صداقت در خانواده، روابط شهروندي، سازماني و ... در گرو تصور روشن و كامل از مفهوم صداقت است، پرسش از چيستي و نقد و اصلاح انگاره ما از آن ضرورت خويش را آشكار ميسازد. البته بايد توجه داشت كه فقدان صداقت پديدهاي چندعاملي است و تأكيد بر مفهومسازي صحيح از آن، هرگز به معناي حصرگرايي و يا تلقي تحويلينگر و تبيينهاي فرو كاهشگرايانه نيست.
تأكيد بر نقش راهبردي مفهومسازي صداقت در نيل به آن پرسشي را برميانگيزد. بر مبناي اعتقاد برخي از فيلسوفان معرفت به اخلاق ميانجامد.[5] اما به وضوح مشاهده ميشود تعداد زيادي از افرادي كه به دروغگويي متصفند به اين كه اين امر دروغ است واقفند ولي اين كار را بارها تكرار ميكنند، بنابراين چگونه معرفت به صداقت را در نيل به آن اثربخش ميدانيم؟
در پاسخ ميتوان گفت، شناخت امري ذو مراتب است. شناخت اجمالي و شناخت تفصيلي را از يكديگر بايد تمايز داد. معرفتي كه عدهاي آن را با فضيلت يكي دانسته و آن را منجر به اخلاق ميدانند، معرفت تفصيلي است نه اجمالي. با اين بيان ميتوان چنين دخل مقدري را دفع نمود و بر اهميت مفهومسازي صداقت در نيل به آن خصيصه عالي مهر تأييد نهاد.