از نظر روحی نیاز دارم تو اون سنی باشم که با اعتماد به نفسِ هزار سرمو بلند میکردم میگفتم: اخر یه روز میبینین من فَراری(Ferrari)خریدم و تو شهر چرخوندمتون
همه هم غش غش میخندیدن بهم :)
دوباره ۴ سالم بشه، آقاجونم همونی باشه که قبلا بود، ببرتم اسباب بازی فروشی و بهم بگه هرررچییییی میخوای برات میخرم.
همچین ذوقی رو روحم نیاز داره.
عمیق هم نیاز داره.
واقعا نیاز دارم دهه ۴۰ زندگیم باشه و همه رو بریزم دور و استرس هیی و نداشته باشم.
تو یه غروب بارونی پاییزی، در حالیکه صفحه کتاب مورد علاقمو ورق میزنم و چایی رو مزه میکنم، احساس سرخوشی کنم.
از لحاظ روحی نیاز دارم یکم درک بشم. و اینکه همه کارایی که دارم میکنم وظیفم نیست و اندکی تشویق و همدلی هم لازمه.
البته بیشتر از اون نیاز دارم چند ساعت گریه کنم خالی شم