از نظر روحی...

H.H (:

کاربر فعال
ارسال‌ها
52
امتیاز
713
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1405
از نظر روحی نیاز دارم ... به یه ماشین زمان جهت بازگشت به دوران بی غمِ کودکی در مواقع ضرور (:
 

Lushato

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,899
امتیاز
22,562
نام مرکز سمپاد
frz 1
شهر
idk
سال فارغ التحصیلی
1403
از لحاظ روحی نیاز به یک کیسه بوکس بزرگ و سنگین دارم
دلم میخواد انقدر مشت بزنم بهش که تمام این عصبانیتی که درونمه از هر مسئله ای رو خالی کنم...و هنگام مشت زدن آنقدر بانگ و فریاد برآورم که گلویم به سوختن بیفتد...و در آخر رها باشم...همچون پر کاهی در باد
 

N.S.D

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
173
امتیاز
1,415
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1403
از نظر روحی نیاز دارم بخوابم و چند سال عقب تر یا جلو تر بیدار بشم تو ی کشور دیگه(البته اگ شرایط از الان بهتر باشه)
نیاز دارم بخوابم و بلند شم ببینم همه چی خواب بوده
نیاز دارم دوباره کوچولو و مامان هانی رو بغل کنم
نه اصلا حرف دلم.. نیاز دارم بخوابم و کلا بلند نشم =)
 

Sety

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
725
امتیاز
17,356
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1405
از نظر روحی نیاز دارم هرچی که تو دلمه و به زبون بیارم(:


+از نظر روحی نیاز دارم کرونا زودتر دست از سرمون بر داره=((
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
از نظر روحی نیاز دارم که یه اردک رها در یک دریاچه ی زیبا توی یه دشت سرسبز باشم...
 

sogol

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
34
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
از نظر روحی نیاز دارم که یه شب باهاش بشینم و تا خوده صبح حرف بزنیم

از نظر روحی نیاز دارم بغلش کنم و پیشش گریه کنم
 
ارسال‌ها
859
امتیاز
8,142
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
از نظر روحی حس اون دختربچه هشت ساله رو دارم که طالبان به زور بهش تجاوز کردن
تمام رویاها و آرزوهاش جلو چشمش خاکستر شدن
 
ارسال‌ها
98
امتیاز
608
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
جیرفت
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
_
دانشگاه
علوم پزشکی جیرفت
رشته دانشگاه
هوشبری
از نظر روحی نیاز به یه بیخیالی مطلق دارم
غرق در آرامش
جلو کولر خوابیده باشم
مشغول خوردن آلوچه سبز
خبر شنیدن قبولیم رشته داروسازی رو بشنوم!
وااای چه شود! :GreenHeart
 

sp.ring

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
296
امتیاز
3,347
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
Y
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
دو مرحله 1 و دیگر هیچ
دانشگاه
لطفا منتظر بمانید
اراده خوردنی..مثل قرص ویتامین
 

Happy20

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
10
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1400
از نظر روحی نیاز به یه دوست خوب دارم که مشکلاتمو درک کنه.آخه خیلی تنهام و تازگی ها مشکل زیاد دارم.
 

__TITY__

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
87
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1404
از لحاظ روحی دلم از اون پارتیا میخواد که توش همه با هم داد بزنیم(قصه عشقت باز تو صدامه)
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,983
امتیاز
44,451
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
از لحاظ روحی نیاز دارم خیلی ها دست از دروغ گفتن و شایعه پراکنی برای هرچه بدبخت تر نشون دادن مردم افغان دست بردارن:)
 

Asal :)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
305
امتیاز
2,527
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه 2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1401
از نظر روحی نیاز دارم ارزوهام تبدیل به واقعیت شن
 

Bk_201

کاربر فوق‌حرفه‌ای
کنکوری 1404
ارسال‌ها
714
امتیاز
9,777
نام مرکز سمپاد
دیگه سمپاد نیستم
شهر
به شما ربطی نداره
سال فارغ التحصیلی
1404
آرام بخش
 

Amir HD

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
219
امتیاز
2,324
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
پزشکی
یه حسی هست وقتی پرواز نصفه شب داری به خارج از ایران
از صبح منتظر وقت پروازتی و میدونی این اخرین ساعاتته
چمدونتوو داری جمع میکنی و چند ساعت زودتر میرسی فرودگاه
اون لحظه که گیتی که بهت میگن ممنوع الخروج نیستی و میتونی بری و میدونی که کاری نکردی که بخوای ممنوع الخروج باشی اما یه استرس و ترسی همیشه بین اعضای اون صف هست
از لحاظ روحی به اون حسی که مامور فرودگاه اوکی‌میده و پاسپورتمو میده و از اون طرف یه نگاهی به خانواده و دوستایی که نمیتونستن از اون گیت جلوتر بیان یه حسی مخلوط از شادی غم نگرانی دلتنگی شاید تنها لحظه ای که همه حسها با هم تجربه میشه
 

Melin

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
154
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۵
شهر
شهر جدید هشتگرد
سال فارغ التحصیلی
1402
از نظر روحی نیاز دارم با دوستم برم لب دریا بعدش برم توی کلبه و صدای سوختن هیزمو بشنوم و یه چایی آتیشی با یه کیک خوشمزه بخورم
 
بالا