باحال‌ترین خواب تو عمرتون!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع آلاتار
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دیشب خواب دیدم ،دارم گلای باغچمونو آب میدم

تو هم سر حالو راضی در حاله بازی زندگی میداد معنای خاصی

بهم گفتی چشم بذار من هم به سرعت چشم رو هم گذاشتم فقط شمردم

ده بیست دیگه نشمردم دیدم گلای باغچه همه پژمردن

وقتی برگشتم دیدم که قد کشیدی گفتم چرا نمیای کنار من بشینی

گفتی بینه دردامون یه باری وقت این رسیده دیگه تنهامون بذاری

چه حسی بدی هیچی دوباره نمیشه مثه قدیم

نه بهتره توو بطن قصه نریم سادست یه روحه زخمی یه جسم ضعیف

یعنی من همون که با هزارتا مشغله واسش مهم بود که قلبه تو نشکنه

یهو گوشیم زنگ خورد و از خواب بلند شدم!
:)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):))
 
.
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
امتیازات: Maia
اگه منظور از باحال ترین خواب لذت بخش ترین خوابه که باید بگم قابل پخش نیست :))
ولی اگه منظورتون یه چیز تو مایه های پیچیده بودنشه باید بگم خواب دیدم خودم برا کشتن خودم نقشه کشیدم ولی اون منی که قرار بود بکشمش زودتر از من عمل کردو اخرش به دست خودم کشته شدم :)
 
یبار خواب دیدم پرواز میکنم
خیلی خیلی واقعی بود ، قشنگ شتابی ک ب بدنم وارد میشد رو حس میکردم
 
والا شما ها خواباتون خیلی عجیب غریبه
من فقط خواب میبینم دارم از یه جایی سقوط میکنم X_X:-":D
 
تا حالا جالب ترین خوابم این بود که دوستم داخل هاگوارتز با عمو پورنگ ازدواج کرد و منم عاقدشون بودم :)) :))
 
نمی دونم چرا چند وقته خواب می بینم دارم سوال المپیاد حل می کنم.لامصب عجب سوالاتی هم هست... ولی حیف که وقتی بیدار میشم هیچ کدوم شون رو بلد نیستم.
 
جدا از خوابام من یه نموره آپشنای اضافه ام دارم مثلا اینکه ممکنه یه خوابیو قبلا دیدم بعد ادامشو ببینم یا مثلا هر چیو بخوام میتونم تو خواب ببینم و اینکه یه خوابو چن بار ببینم :-?:D
 
این که خواب هامو میتونم کنترل کنمو دوست دارم ;;)
اینکه خواب ازمونم میبینم بدک نیست ~X( :)) =))
ولی عااااشق خواباییم که افراد معروف توشن 8->
 
هروقت دنبال اینجا گشتم پیداش نکردم (شایدم نگشتم و انتظار داشتم وقتی میخوام خواب تعریف کنم خودش بیاد جز تاپیک های برتر :-? نمیدونم )
خواب :
توی یه اتاق سفید خالی، دو تا گروه چند نفری(عدد شیش تو ذهنمه:-?)روبه روی هم وایساده بودن داشتن دوئل میکردن :/ درحالیکه فاصله شون کمتر از یه متر بود نشونه هاشون خطا میرفت :/یا هم نمیرفت و یه نفر درجا کشته میشد.فازشون رو که درک نکردم و فکر کنم اولین خوابی بود که توش مطمئن بودم خوابه :/ جالبیش اینجاست خودمم جز اونا بودم ولی به کسی نمیتونستم شلیک کنم فلذا رفتم یه گوشه سرمو به سه گوش دیوار چسبوندم و چشامو بستم تا با یه گلوله ای بمیرم :/ خیلی لحظات ملکوتی ای بود. ولی خب درنهایت اتفاقی نیفتادم و نمردم:-?.داستان های دیگه ای هم داره که نمیشه اینجا گفت :-<

نگین چقد **شر بود که ناراحت میشم : (
 
آخرین ویرایش:
خواب دیدم مامانم داره بالشمو با ساطور ریز میکنه با پلو قاطی میکنه بخوریم
منم نشسته‌م دارم گریه میکنم چراااا با بالشم اینکاروووو کردیییی؟!

#عوارض دلبستگی به بالش
 
این مال ۹ سالگیمه
خواب سیب زمینی سرخ کرده غول پیکر دیدم
 
خواب باحال زیاد میبینم ولی فقط دوتاش اینقد باحال بود که کلا توی مغزم خیلی محکم ثبت شده:)):))
یه بار دیدم که توی خواب محمدرضا گلزار رو بوسیدم:)):-"
یه بارم دیدم که توی کنکور رتبه 3 آوردم:D
 
همین امسال یه بار خواب دیدم قمری شدم :| بعد همینجوری که داشتم پرواز میکردم( :| ) از انگلیس گذشتم بعد با خودم گفتم بذار یکم دیگه پرواز کنم برسم به یه جایی استراحت کنم بعد نمیدونم چیشد که تو اسمون ایران بودم که مامانم بیدارم کرد
بعد بهش گفتم مامان اینجا ایرانه منم تو ایران بیدار نمیشم :))


یه بار دیگه خواب دیدم یه مریضی گرفتم که نمیتونم نفس بکشم بعد هی تو خواب تلاش میکردم که نفس بکشم غافل از اینکه مغز اسکلم واقعا تو بیداری نمیذاره نفس بکشم تقریبا رو به کبودی بودم که پاشدم و جوری سرفه میکردم که همسایه طبقه پایینی اومد بالا ببینه چمه |:
خیلی وحشتناک بود

خواب مرگ عزیزان هم که اصلا اگر نبینم میمیرم ||||||: کلا من مریضم و هی دلم میخواد خودم رو عذاب بدم واسه همین اکثرا تو خواب میبینم که یکی از عزیزانم میمیره و من انقدر گریه میکنم که دارم هلاک میشم بعدشم که بیدار میشم شروع میکنم تا اخر شب صلوات میفرستم ||: ولی خواب امروزم اصلا خیلی خوب بود(: امروز خواب دیدم پدربزرگ پدرم (خیلی نزدیک بودیم و اصلا دور نبودیم) که 3 سال پیش مرد مارو دعوت کرده بود خونشون بعد همه بودن خیلی خوش گذشت، خیلی خوب بود (: تازه بعدش که بیدار شدم فهمیدم چقدرررر دلم تنگ شده بود
همش هم تو خواب منتظر بودم بهم عیدی بده ولی خب تهش بیدار شدم ):

پ.ن: شماهم به محض اینکه رژیم میگیرید خواب میبینید که هی دارید غذا میخورید؟ |:
 
دیشب خواب دیدم دارم پرواز میکنم،
معلوم هم نبود چجوری،
بعد رفتم یه لگد زدم به اون کشتی ای که توی کانال سوئز گیر کرده، بعد اون در اومدش:)
بعد ادمای روی کشتی برام دست تکون میدادن و تشکر میکردن... و منم سوپرمن‌طور اون بالاشون پرواز میکردم...
بعد تیر خوردم:)
نمیدونم از کجا:)
بعد افتادم تو دریا و کوسه ها داشتن منو میخوردن:)
بعد یه نفر منو کشید بالا ولی اون تخته جا نداشت و اون خودش رفت توی آب که من بتونم روی تخته باشم و یه صحنه تایتانیک‌طور:)
آره، بعد اون یارو داشت تو روز روشن یخ میزد، بعد مت دستامو گرفتم سمتش و از دستام آتیش بیرون اومد و اون گرم شد:)
بعد یه نفر با کشتی سپیده‌پیما(کشتی افق‌نورد نارنیا) اومد مارو از آب در آورد بعد زد با شمشیر اون یارو رو نصف کرد و عین این زامبیا اون یارو اصن خون ریزی نکرد و نیم تنه‌ش داشت خودشو سمت من میکشید:)

اینجاش دیگه میدونستم خوابه ولی نمیدونم چرا بیدار نمیشدم:)
بعد برای اینکه بیدار شم خودمو انداختم تو دریا:)
بعد اونجا مردم و دو تا فرشته اومده بودن به من میگفتن چون بالش خواهرتو خیس کردی حالا باید بری جهنم!
دیگه جلو دروازه های جهنم بود که بیدار شدم:)
 
دیشب خواب دیدم کنکور دادم نتایجش اومده پزشکی تهران آوردم رتبه ام ۲ یا ۳ رقمی شده بود فامیلامون اومده بودن خونمون فضولی :))
 
Back
بالا