باحال‌ترین خواب تو عمرتون!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع آلاتار
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
چند ماه پیش خواب دیدم رفتم به کاخ سلطنتی یک پادشاه(کشورش رو متوجه نشدم)و به شاه و درباریان در رفع مشکلات کشور کمک میکردم و همه از من تعریف میکردن
بس که پیشنهادات سازنده و خفنی میدادم

آخرای خواب با ولیعهد جوان رفته بودیم به یک استراحتگاه رویایی لب ساحل:)
 
بنظر خودم که خواب خیلی باحالی نبوده:
من مشکل صرع دارم، یبار خواب دیدم طبق معمول تشنج کردم و اونقدر حالم بد بوده آمبولانس آورده بودن در خونمون، من تو کوچه قدم میزدم همه جا صورتی رنگ،نارنجی رنگ شده بود اما من تو کوچه بودم و در آمبولانس باز بود و هیچکس کنارم نبود!!
بعد شنیدم مامانم داره صدام میکنه میگه پاشو، وقتی بیدار شدم دیدم تشنج کردم و زبونم هم جویدم!
 
باحال که نه تباه ترین خواب عمرم بودX_X
چند روز(شایدم هفته)قبل از اینکه نتایج آزمون تیزهوشان بیاد خواب دیدم اخبار 20:30(همون آقاعه که اسمش و نمیدونم)در حالی که عکسم داره نشون داده میشه میگه:و تشکر میکنیم از ایشون که توی آزمون تیزهوشان رتبه اوردن =)) ادامشم یادم نیست8-|
کلا خوابای باحال زیاد میبینم اما یادم نمیمونه=\
 
خوابای من که همشون عجیبن:-"
اما جالب ترین اتفاق توی خواب ها برام این بود که یه خواب رو ۴ بار با فاصله ی یکی دو سال و بدون ذره ای تغییر دیدم :/
و به نظرم اینکه خب بعد یک سال من اصلا اون خواب یادم نیست که بخوام بهش فکر کنم و دوباره ببینمش ولی ۴ بار دیدمش جالب بود:/
و خواب به این شرح بود =
+من و پدر و مادر و یکی از اقوام توی ماشین بودیم ، و خب تو یه کوچه که دیوارای گلی داره و خیلی سرسبزه تو گویی شماله ؛ وارد یه خونه با در نرده ای شدیم که یه راه کوتاه داشت تا دم در ورودی خونه و ماشین داشت پارک میشد که یکی با لباس نظامی آمریکایی ولی قیافه داعشی در ورودی خونه رو از داخل شکست و در حالی که ما رو نشونه گرفته بود به سمت ماشین ما حرکت می‌کرد ، و خب من تو همه خواب هام چهار ساله بودم (در حالی که این خواب ها رو توی ۷ تا ۱۳ سالگی دیدم) و خب تا جایی که دنده عقب گرفتیم و وارد کوچه شدیم و من از ترس از خواب میپرم :/
+نمیدونم خوابه اگه پیامی چیزی بود که خودشو کشت ۴ بار اومد بلکم بفهمم ولی خب طفل نادان بودم اون موقع :)) :D
 
یکیشون اینجوری بود که
داشتیم تو سالن مدرسمون فوتبال بازی میکردیم موقع یار کشی من و مسی وانریکه تو یه تیم افتادیم.
تهش هم من یه گل زیبا از گوشه زدم به سبک گلی که مسی به لیورپول زد.


یبارم خواب دیدم با نوید ممدزاده تو یه ماشین نشستیم داریم میریم خواربار فروشی چیزمیز بخریم.#ذهن فقیر:))
 
قبل اینکه بیام سمپاد یه شب خواب دیدم موقع اعلام نتایج اومدن اسممو زدن به در و دیوار برام جشن گرفته بودن
حدودا یه ماه پیش هم خواب دیدم کنکور قبول شدم سه رقمی منطقه شدم رفتم تهران خیلی خوب بود واقعا *-*
 
من خیلی وقتا خواب می‌بینم کنکور دارم و نه تنها چیزی نخوندم بلکه با لباس خونه‌ای رفتم سر جلسه،
و از وقتی کرونا اومده اینم اضافه شده بهش که تو خواب ماسک یادم رفته ببرم و می‌ترسم کرونا بگیرم :))

پ.ن: حقیقتا بیشتر از خنده‌دار گریه‌داره، قشنگ معلومه اعصاب و روانم درگیره و خب کنکور و تنش‌هاش انقدر زیاد بوده که هنوز بعد از ۵ سال من خوابشو می‌بینم :((
 
هر شب ساعت ۷ داعش به کوچمون حمله میکرد و ما با پیکان از رو تانکشون رد میشدیم و مثل سوسک له میشدن:))گدرتت
 
من کلا خواب هام خیلی عجیب غریب میشن و در کل عمرم دو بار خواب باحال دیدم
در اولیش خواب دیدم که روی ابر هام و دارم با سرعت تقریبا زیاد پرواز میکنم و در همین حین به ابر ها دست میزنم و آسمون هم یه رنگ خاص صورتی و آبی داشت

در دومیش هم دیدم یه صدایی که خانوم بود بهم میگفت روی گل ها بنویس "بشارت"
.
.
خواب دومم خیلی به خودم چسبید یجور خاصی بود برام ...
 
در کل خوابام دو دسته میشن خوابایی که خیلی هیجان طور ماجرایی هست که یه نویسنده قوی میتونه از یدونه اش چندتا کتاب بنویسه:))
دسته دوم خیلی جنبه ی غمگینی داره جدیدا یادم یه صحنه ای رو که یه پسر بچه ی کیوت بود یه جا بودیم که شبی کوه و صخره طور بود بعد یه دریاچه کوچیک نقلی داشت که کسی سمتش نمیرفت و خیلی اب زلالی داشت و من میخواستم برم سمتش که همون پسر بچه ی گوگول برگشت گفت نرو اونجا گفتم چرا شلوارشو داد بالا و روی ساقای پاش پر زخمای دل خراش بود گفت اب این دریاچه همچین بلایی سر ادم میاره منم گول همین زیباییشو خوردم...
ولی خوب در کل بیشتر اون خوابایی برام جذاب میشن که میتونم کنترلشون کنم ، چون هر وقت که تونستم کنترلش کنم سم سازی کردم:))
 
تقریبا از پارسال تا دو ماه پیش اغلب درحال فرار بودم. حالا یا خواب نمیبینم یا اگه میبینم درباره قفس، خون، اره، به برق وصل شدن، خفه شدن با طناب، خفه شدن با بالش یا خفه شدن توی آبه. لول عاپ
 
یه بار خواب دیدم خواهر سوباسام بعد خیلی خفن بود باهاش میرفتم تو زمین و بازی میکردیم و ... ( چند سال پیش بود به خاطر همین جزئیاتشو یادم رفته)
یه بار هم خواب دیدم قراره ماه سقوط کنه و از قبل خبرداده بودن انگار
شب تو حیاط خوابیدیم و من نصفه شب دیدم داره اتفاق میوفته و یه نور قرمزی همه جا رو گرفت و بابامو بیدار کردمو و ماه مستقیم افتاد وسط درخت خونمون و نورش از بین رفت ولی اون گودال‌های که روی ماه هست کامل در درخت مونده بود:)
 
من بعد از اینکه سریال سقوط رو دیدم تا چند وقت شبا و حتی ظهر که میخوابیدم خواب میدیدم گیر داعش افتادم... همون مردای چاق و چغر با اون‌ریش های بلندشون... همش تو خواب دنبال راه فرار میگشتم
از خواب بیدار میشدم تا نیم ساعت قلبم تند تند میزد😅
 
خواب دیدم هری پاترو بوسیدم. آورده بودمش مهمونی تازه، دست همو گرفتیم، رفتیم بیرون چرخ خوردیم، آخرشم پسرهٔ هول بوسم کرد. =)) =)) =))
 
رفته بودیم ایتالیا منتهی نمد چرا شبیه تهران بود ملت فارسی حرف میزدن
 
Back
بالا