Ori and the Will of the Wisps
1- اگه نسخهی اولِ Ori رو بازی کرده باشید، احتمالاً قبول دارید که این بازی مصداق بارزِ «هنر» تو صنعتِ بازیسازیه. از چند جهت:
- زیباییهای بصری و آرتِ بازی به اندازهای دقیق و باجزئیات کار شده، که تو هر بخش از داستان و تو هر لوکیشینی از نقشهی بازی که باشید، دقیقاً حس میکنید که دارید به یه تابلوی رنگ روغن نگاه میکنید! در واقع تو دنیای Ori، خیلی خوب از «رنگها» استفاده شده. قرار نیست تو این بازی یه بکگراندِ خستهکننده و خنثی داشته باشیم که اصلاً به چشم نیاد و حواسمون فقط به کاراکتر باشه. بلکه دقیقاً برعکس، خیلی وقتها میشه به راحتی از کاراکترِ اصلی چشمپوشی کرد و اجازه داد که محیطِ زیبای بازی چشم رو نوازش بده! یعنی مشخصه که استودیوی سازنده، خیلی به آرتِ بازی بها داده و به همهی جزئیات توجه داشته.
- نسخهی دومِ Ori، تو زمینهی «صدا» هم خیلی خوب ظاهر شده. البته من اطلاعاتِ زیادی از تئوری موسیقی و اینا ندارم متاسفانه
ولی خب به عنوانِ مخاطب، به نظرم موسیقی متنِ بازی واقعاً «قشنگ»ه. موسیقی نه تنها تو بخشهای fight و تعقیب و گریز هیجان رو القا میکنه، بلکه تو بخشهای روایی و داستانی هم احساساتی مثلِ «غم» و «ترس» و «شادی» و غیره رو خیلی خوب منتقل میکنه. شاید موسیقیِ «هیجانانگیز» تو بازیها چیزِ جدیدی نباشه و هر گیمی بتونه ازش بهره ببره، ولی اینکه صرفِ موسیقی متن بدونِ دیالوگ بتونه احساساتِ دیگهای که گفتم رو اینطور قوی نشون بده، چیزی نیست که تو بازیهای زیادی بتونیم پیدا کنیم!
- افکتهای صوتیِ بازی، خیلی حسابشده و «با جزئیات» طراحی شده. حالا شاید نشه کامل این مسئله رو توضیح داد، ولی مثلاً میشه به این نکته اشاره کرد که تکتکِ دهها نوع ضربهای که Ori میتونه بزنه، یه افکت صوتیِ مختص به خودش رو داره. یا مثلاً هر enemy وقتی ضربه میخوره، یه صدای کاملاً مخصوص میده! به علاوه، هر محیط تو بازی یه سری صدای پسزمینه هم برای خودش داره. مثلاً صداهایی که تو جنگل پخش میشه، متفاوت از صدایی هست که زیر آب پخش میشه. شاید این مسئله بدیهی به نظر بیاد و فکر کنید همهی بازیها اینطور هستن، ولی خب اینطور نیست متاسفانه
برای اینکه متوجهِ قضیه بشید، چند تا بازیِ پلتفرمرِ رندوم رو امتحان کنید! به جز چندتا بازیِ قوی که انگشتشمار هم هستن، کمتر بازیای به این «جزئیات» توجه میکنه. «جزئیات»ی که برآیندشون، اتمسفرِ کلیِ بازی رو به مراتب زیباتر میکنه.
2- گیمپلیِ این بازی نسبت به نسخهی اولِ Ori، خیلی خیلی پیشرفت کرده! یکی از مسائلی که تو این نسخه به بازی اضافه شده، «تعامل» با کاراکترهای دیگهست. اگه زیاد با بازیهای پلتفرمر درگیر بوده باشید، احتمالاً میدونید که یکی از مشکلاتی که بیشترشون دارن این هستش که تعدادِ کاراکترهای مهم معمولاً کمه و به جز چند تا تعاملِ کوتاه، کاراکترِ اصلی اغلب «مستقل»ه! خب تو Ori and the Will of the Wisps، تعدادِ کاراکترها به مراتب بیشتر از نسخهی اوله و هر کدوم نقشِ مهمی تو «روایتِ» بازی دارن(دقیقاً مثلِ بازی owlboy). یعنی داستانِ این بازی، نسبتاً «چندبُعدی»ه. و تو یه بازیِ پلتفرمرِ روایتمحور، چی از این بهتر؟
یه پیشرفتی هم که بازی نسبت به نسخهی اول داشته، افزایشِ قابلتوجهِ «عناصرِ» گیمپلیه. چطور؟ از چند جهت:
- حرکات و actionهای کاراکترِ Ori بیشتر و متنوعتر شده. یعنی علاوه بر اکشنهایی که تو نسخهی اول میتونستیم انجام بدیم، کلی حرکتِ جدید هم اینجا در دسترس داریم. و نکتهی مهم این که طراحیِ هر کدوم به شدت «ارزیابیشده»ست و هیچ چیزی «اضافه» نیست!
- مسئلهی upgrade خیلی تو بازی بولدتر شده و به جای اینکه صرفاً با جلو رفتن پیشرفت کنیم، میتونیم با کاراکترهای دیگه تعامل داشته باشیم و با کمکِ اونها خودمون رو تقویت کنیم. مثلاً از یکی map بخریم، از یکی حرکتِ جدید یاد بگیریم، از یکی کمک بگیریم تا یه مانع رو حذف کنیم، به کاراکترها کمک کنیم و در ازاش reward دریافت کنیم، و کلی آپشنِ دیگه! (تقریباً مثلِ child of light، و خیلی گستردهتر از اون.)
3- بدیهیه که تو این نسخه هم مثلِ نسخهی اول، داستانِ بازی هم به اندازهی کافی جذّاب و قابلتحسینه. به نظرم مسئلهی «روایت» و «قصهگویی» تو بازیِ Ori، برجستهترین و مهمترین رکنِ بازیه. به یاد هم ندارم که قبلاً داستانی به این زیبایی تو بازیها دیده باشم.
در واقع Ori and the Will of the Wisps، درست مثلِ نسخهی اولِ این بازی، «زیبا»ست.
نمیتونم بگم هیجانانگیز و بمبه، ولی به نظرم میشه با لغتِ «هنر» توصیفش کرد. همراه با کمی آرامش
[هر چند اون جزئیاتِ بصری و آرتِ بازی که بهش اشاره کردم، باعث شده نسبتاً بازیِ سنگینی باشه و نه تنها نسبت به بازیهای پلتفرمرِ دیگه سنگینتره، بلکه نسبت به خیلی از بازیهای به اصطلاحِ «گرافیکی» هم سنگینتره و سیستمِ قویتری میخواد! این عیب محسوب میشه؟]