بالأخره یه بار حوصله کردم بیلد Ornestein رو بسازم نیزه هم max-level شده.
[خیلی بیلدِ سنگینیه اصلاً نمیشه باهاش بازی کرد ولی خب it looks cool.]
پلیتروی خودم رو آپلود کردم :>ولی ناموساً تو این سن و سال نزدیک ۲ ساعته یه مرحله رو نمیتونم رد کنم و دارم به خودم و سازندهی بازی و هرچی که هست فحش میدم؛ خیلی زشته. به خودت بیا پسر، دست از این کارا بردار.
بعداً نوشت: بالأخره ردش کردم... پوف!
منم تقریباً همین نظر رو دارم با دو تا تفاوت:هر سال این موقعا یه رزیدنت اویل جدید منتشر میشد، قشنگ تا یک ماه خودم رو با دنبال کردن پلیتروی یوتیوبرای مورد علاقهم سرگرم میکردم (چون خودم نمیتونستم از ۶ به بعد رو بازی کنم) ؛ دلم RE میخواد. :(
+ بیاین به ترتیب نسخههای مورد علاقهتون رو مرتب کنید.
۱- واسه خودم اولینش ۴ عه، بهترین رزیدنت اویل بود واقعاً. همهچیتموم بود.
۲- بعدیش ریمیک ۲ عه. اورجینالشو بازی نکردم نمیدونم اما قطعاً میدونم در ریمیکش برخلاف ۳ که سر و ته داستانو زدن، اینجا همهچیز رو رعایت کردن. فقط بهتر میشد اگه کمپین لیون و کلر تفاوتش بیشتر میبود، انقدر شبیه هم نمیبود. برای مستر ایکس هم کلی میم باحال ساختن به خصوص با X gon give it to ya :))))
۳- واسه جایگاه سوم من Village و Biohazard رو برابر میدونم. اما Biohazard رو بالاتر میگذارم اگرچه که بیشتر به سایلنت هیل شبیه بود تا رزیدنت اویل ولی یه اکسیژنی داد به سری. شیش چی بود آخه :)))
۴- آخرین نسخهای که تا الان منتشر شده، یا اویل ۸. من خیلی لذت بردم از همه چیش. فقط کاش طولانیتر بود گیمپلیش.
۵- شمارهی پنج برای اویل ۵، و برای یکی از بهترین ویلنهای سری یعنی آلبرت وسکر. من اینو با دوبلهی فارسی بازی کردم :))))) دوبلور وسکر بهنام تشکر بود، و عااااالی بود :))) خیلی مناسبش بود :))
۶- رتبه آخر هم میدم به اویل ۶ و ریمیک اویل ۳ که جفتشون ریدن. البته من چون عاشق RE ام حتی از ۶ هم لذت بردم و دو بار هم تمومش کردم اما واقعاً **** بود.
Uncharted 2 is one of the most memorable video games ever created. Not because it is particularly innovative, but because the mixture of shooting, climbing, creeping, thinking, laughing and simple astonishment works perfectly.
یاتزی توی این ویدیو بیشتر این موضوع رو مطرح میکنه.Forget Linear Stories, Give Me More Immersion Storytelling | Extra Punctuation
دلیل مخالفت Yahtzee با داستانهای خطی رو نمیفهمم. بهنظرم مقایسههایی که در رابطه با قصهسرایی و روایت بازیها انجام میده بسیار نابهجاست و دقیقاً مثل این میمونه که بیایم گیمپلیِ بازیهای RPG رو با racingها رو مقایسه کنیم. مثلاً تو این ویدئو راجع به این صحبت میکنه که Dark Souls قصۀ خطی نداره و در نتیجهاش دنیای immersiveتری داره و راحتتر میشه تو بازی غرق شد؛ بعد در مقابل The Last of Us 2 رو نقد میکنه و میگه که یک روایت کاتسینمحور و خطی داره و این رو یک ضعف میدونه. راستش من قبلاً بهاندازۀ کافی درمورد Dark Souls صحبت کردم و علاقهای که به جهانش دارم کاملاً مشخصه. در واقع برای من، بهعنوان یک مخاطب معمولی، قابلدرکه که کسی این "Immersion Storytelling" رو جذابتر از "Linear Stories" بدونه. ولی چیزی که باهاش مشکل دارم، مقایسۀ اینها از زبانِ یک منتقده. اصلاً همین که داستانهای خطی رو immersive نمیدونه جای بحث داره
بهنظرم نکتهای که یاتزی نادیده میگیره، جنس و ماهیتِ متفاوتیه که بازیهای مختلف دارن. در واقع راجع به این موضوع صحبت نمیکنه که آقا، مثلاً قصۀ Return of Obra Dinn فقط با روایتِ غیرخطی و اکتشافمحوره که خوب در میاد؛ چون ماهیتِ گیمپلی، طراحی مراحل، داستان، و همۀ فاکتورهای دیگه بر این اساسه. دیگه نمیتونی انتظار داشته باشی چون Dark Souls با این نوع روایت خوب در اومده حتماً The Last of Us 2 هم به همین فرمول نیاز داشته باشه. منِ مخاطب، Far Cry رو با همین روایت خطیش دوست دارم. اگر world-design و narrationـش مثل Elden Ring باشه دیگه تُف هم روش نمیندازم بعد همین موضوع در رابطه با مقایسۀ فیلم و ویدئوگیم هم مطرحه دیگه. این مقایسۀ یاتزی دقیقاً مثل این میمونه که بگیم Schindler's List فیلم آشغالیه چون روایت خطی داره و بهاندازۀ بازیها "Immersive نیست".
من یاتزی رو بهعنوان منتقد واقعاً خیلی میپسندم. ولی در این موضوع خاص، یعنی "روایتِ خوب"، بهنظرم کاملاً سلیقهای و بدون چارچوب صحبت میکنه.
[پ.ن: در واقع دارم میگم گیمپلی، قصه، کاراکترها، طراحی مراحل، و تمام المانهای دیگۀ بسیاری از بازیها، ایجاب میکنه که با یک روایتِ خطی و مشخص طرف باشیم نه یک دنیای ناشناخته با روایتهای متعدد.]