صوراسرافيل

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,426
امتیاز
8,551
نام مرکز سمپاد
علامه حلى
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
اینکه اینقدر استیبله وضعیتت که می‌گی می‌ری قهوه می‌خوری؛ این خودش کیلومترها، با پنیک اتک، فاصله و تناقض داره.
اره شايد حق با شما باشه
انقدر بدبختى داريم نمى تونيم از هم تمايز بديمشون
 

Farnaaaz

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
624
امتیاز
21,008
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
داراب
سال فارغ التحصیلی
1398
دانشگاه
بندرعباس
رشته دانشگاه
پزشکی
برای من هم تجربه ی خیلی بدی بوده. تو 13 14 سالگی تقریبا هفته ای یکی دوبار پنیک میکردم و معمولا تو مدرسه بود. اما این مشاور مدرسمون بود که متوجه ماجرا شد و به توصیه اش پیش پزشک رفتم. داروی خاصی استفاده نکردم اما با کم شدن استرس های مزمنم، کم کم اتک ها هم از بین رفت. حالا از آخرین دفعات حمله کنکور 98 رو یادم میاد که سر جلسه پنیک کردم و کنکور رو از دست دادم. یک بار هم تابستون گذشته و البته به هزارپا فوبیا دارم و چندباری با دیدنش پنیک کردم.

خیلی مهمه که حتما تشخیص پزشک باشه چون با توجه به تشخیص، راهکارها و داروهای تجویز شده متفاوت هستن.
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,975
امتیاز
44,385
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
تا سال چهارم دبستان بشدت عرق میکردم و دلدرد شدید میشدم و چندین بار بیمارستان رفتم؛ تا جایی که رفتم پیش دکتر و یادم نمیاد چیکار کرون باهام که الان اصلا مضطرب نمیشم. اصن نمیتونم. قفله برام:))
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,300
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
سلام! با عوارض بعد از پنیک چه کنیم؟ حمله مجدد نداشتم ولی این اضطراب باقی‌مونده واقعا داره اذیتم می‌کنه. روزها بهترم ولی شب یه سری علائم خفیف‌تر برمیگردن، تپش قلب دارم. من کمی با اضطراب و علائمش بیگانه‌ام (((: و چون خیلی تجربه نداشتم، راهکاریم ندارم واسش ): سوالم اینه که راهکاری نداره این قضیه؟ هیچ تکنیکی؟ راه‌حل شخصی که واستون جواب بده؟

من خودم تا مدت ها درگیر اضطراب بودم
در اخر صرفا دارو جواب قطعی داد ولی
دوش آب گرم
عود و شمع
تمرین تنفس
کتاب خوندن
برای اضطراب شب موثر بود
 
  • شروع کننده موضوع
  • #45
ارسال‌ها
1,064
امتیاز
25,620
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
Used to Bio
رشته دانشگاه
CS
سلام! با عوارض بعد از پنیک چه کنیم؟ حمله مجدد نداشتم ولی این اضطراب باقی‌مونده واقعا داره اذیتم می‌کنه. روزها بهترم ولی شب یه سری علائم خفیف‌تر برمیگردن، تپش قلب دارم. من کمی با اضطراب و علائمش بیگانه‌ام (((: و چون خیلی تجربه نداشتم، راهکاریم ندارم واسش ): سوالم اینه که راهکاری نداره این قضیه؟ هیچ تکنیکی؟ راه‌حل شخصی که واستون جواب بده؟
[اضطراب و پنیک علائم، عوارض و تریگرهای متفاوتی دارند.]
من خودم حقیقتش هیچوقت نتونستم با خرده‌ تنش بعد از اضطراب یا حمله پنیک کاری کنم، جز اینکه خودمو سرگرم کردم با کتاب خوندن، حرف زدن با آدما، نوشتن از اینکه در همین لحظه چه حسی دارم و... . گاهی هم به بن‌بست می‌رسن این راهکارها البته.:)

و اینکه نهایتا دارو و تحت نظر روانپزشک بودن تونسته افسار اضطرابم رو بدست بگیره.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #46
ارسال‌ها
1,064
امتیاز
25,620
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
Used to Bio
رشته دانشگاه
CS
این باقی‌مونده پنیکه ((: نمیدونم اصطلاح درستش چی میشه، همون خرده تنش بعد پنیک شاید بهتر باشه. دارو مصرف می‌کنم و آروم‌تر هم می‌کنه ولی احساس می‌کنم کافی نیست. هنوز زیاده واسه هندل بعضی لحظات :-<
در بلندمدت میدونم دارو جوابه، کوتاه‌مدت چه کنیم؟
یحتمل تراپی بتونه کمک کننده باشه تو این مورد.
چمد وقته این دارو رو مصرف می‌کنی؟ از پیک عوارض جانبی اولیه‌ش گذشتی؟ اگر الان از لحاظ زمانی باید به مرحله جواب‌دهی داروی رسیده باشی، به روانپزشکت بگو شاید برای همین خرده تنش‌ها تغییر دز/ دارو کمک‌کننده باشه.
به لحاظ اجرایی هم شخصا نوشتن کمکم می‌کنه، هرچند در لحظه ذهنم نمی‌ره سمتش ولی وقتی می‌نویسم که دقیقا "چه احساس فیزیولوژیکی دارم و حالم دقیقا چطوره و بابت چیا نگرانم"، گاهی کمک می‌کنه.
گاهی هم بشدت حواس خودمو پرت می‌کنم از ماجرا (که این همیشه خوب نیست) اما بعضی وقتا جوابه. یعنی اینجوری که ۱۲۰ صفحه کتاب رو یه نفس تو دو سه ساعت می‌خونم. برای فرار از خودم.:-<
 
ارسال‌ها
23
امتیاز
183
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1399
دوازدهم که بودم به خاطر کنکور خیلی اضطراب داشتم زمستون اون سال خیلی پنیک داشتم تپش قلب می گرفتم و گاهی اوقاتم نفسم تنگ میشد
نمی دونم ربط داره یا نه ولی حال روحیم انقدر بد بود که اکثر روزها تو خواب بختک می افتاد روم خیلی بد و ترسناک بود جوری شده بود که حتی دلم نمی خواست بخوابم هر روز می ترسیدم که بختک روم بیفته و متاسفانه هم می افتاد

من پیش دکتر نرفتم سعی کردم که خودم فکرهای پراسترسم رو با خودم حل کنم تاثیر گذار هم بود دیگه تپش قلب نگرفتم
فقط چند ماه پیش بعد مدت ها یهو تو ماشین نفس تنگی بهم دست داد و حالم بد شد
 
بالا