پدر مادرم اشتباه کردن من نمیکنم!

نرگسیوم

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
643
امتیاز
4,511
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرِ هرت
سال فارغ التحصیلی
1406
این تفکرو در پیش نمی‌گیرم که همه خوبن و زندگیشون گل و بلبله، و ما بَدیم.
 

Rozhan.rj

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
30
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1405
از بچگی یک کلاس ورزش و یک هنر ثبت نام میکردم
سعی میکردم در کنار درس مهارت پول درآوردن هم بهش یاد بدم
 
ارسال‌ها
98
امتیاز
612
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
جیرفت
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
_
دانشگاه
علوم پزشکی جیرفت
رشته دانشگاه
هوشبری
تو حال بدیاش تنهاش نمی‌ذارم،
جوری باهاش رفتار میکنم که منو محرم غم و غصه هاش بدونه...
هیچ وقت با کسی مقایسه ش نمیکنم!
و بهش یاد میدم از حق خودش دفاع کنه و خودشو ضعیف نشون نده
 

.Raha.

کاربر فعال
ارسال‌ها
24
امتیاز
391
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
1403
بهش مدام احساس نا کافی بودن نمیدادم

آزاد ترش میزاشتم
 

.Raha.

کاربر فعال
ارسال‌ها
24
امتیاز
391
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
1403
به تموم درد دلهاش گوش میدادم و
قضاوتش نمیکردم
 

Naghmeh08

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
453
امتیاز
5,852
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1405
دوست داشتن بی قید و شرط رو یادش میدم
معیاری واسه خوب بودنش تعیین نمیکنم
انقدری کنارش میمونم که عشق و محبت واقعی رو جای گدایی کردنش پیدا کنه..
 

Miniall

سیسیِ عثل
ارسال‌ها
123
امتیاز
2,580
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1405
مدال المپیاد
قسمت نشد شرکت کنم :(
دوتاشونم اعتماد به نفس انجام کار مورد علاقشون رو نداشتن و حسرتش موند براشون . من سعی میکنم به خودن باور داشته باشم و نظر ديگران و نقد تندشون خیلی روم اثر نذاره.
 

feriyall

ᴍᴀʏʙᴇ ꜱᴛᴜᴘɪᴅ
ارسال‌ها
234
امتیاز
3,622
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1407
میزارم بره دنبال علاقش اون مجبور نیست کاری که من نتونستم بکنمو بکنه
 

خنیاگر

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
16
امتیاز
10
نام مرکز سمپاد
فرز ۷
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1407
هیچ وقت در هیچ زمینه ای انقدر محدودش نمی کنم که مجبور بشه دست به مخفی کاری بزنه
 

mahi88

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
48
نام مرکز سمپاد
هان؟
شهر
دزفول
سال فارغ التحصیلی
1406
اول از همه سعی میکردم به جایی کسی باشم که نصیحتش میکنه رفیقش باشم
دوم بهش اعتماد میکردم اعتمادددد
خواسته خودمو تحمیل نمیکردم
حتما میزاشتم بره سمت علاقش اگه هیچی نشه هم تهش
حتما میزشتم یه ورزش حرفه ای کار کنه
میذاشتم با دوستاش تعامل کنه و تو اجتماع بودنو یاد بگیره
عشق واقعی رو نشونش می دادم تا گدایی محبت نکنه
سعی میکردم همهچی باشه براش تا دست به مخفی کاری چیزی نزنه
هواشو داشتم خلاصه
باهاش می رفتم خرید میدوییدیم تو پارک تفریح میکردیم اونقدری که همیشه لباش خندون باشه
(ببخشید اگه اشتباه تایپی/املایی داشتم)
 
ارسال‌ها
792
امتیاز
14,830
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
ری
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
تحصیلات تکمیلی در علوم پایه‌ی زن‌جان :)
رشته دانشگاه
فیزیک
من از بچگی به نوشتن علاقه داشتم، تو نوجوونی می‌نوشتم و شعر می‌گفتم ولی خب مامانم جلومو گرفت و نذاشت دنبال علاقه‌م برم چون فکر می‌کرد به درسم آسیب می‌زنه.


وقتی بچه بودم خلاف میل خودم به زور منو باشگاه می‌فرستادن و وقتی نمی‌خواستن بفرستن، چون تنها کلاس غیردرسی زندگیم بود اصرار می‌کردم بفرستنم. و من الان وحشتناک‌ترین رابطه‌ی ممکن رو با ورزش دارم و تاحالا ندیدم کسی جز من از ورزش، حس قبل ورزش، حس حین ورزش و حس بعد ورزش متنفر باشه.


می‌دونم که اگر قرار بود فرزندی داشته باشم، مجبورش نمی‌کردم، محدودش نمی‌کردم و سعی نمی‌کردم تو تعریف خودم از موفقیت جاش بدم. اگر می‌دیدم داره تنبلی می‌کنه بله به شدت مخالفت می‌کردم و حتی با گریه می‌فرستادمش کلاس زبان و موسیقی، ولی اگه می‌دیدم داره عذاب می‌کشه و لذت نمی‌بره به هیچ وجه و خودش علایق دیگه‌ای داره تو اون علایق همراهیش می‌کردم.
 

شیما؛

Shimolii
ارسال‌ها
299
امتیاز
5,440
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1403
با کمالگرایی بیش از حد حس ناکافی بودن نمی‌دادم ، اینکه تو باید بهترین باشی رو به بچم تلقین نمی‌کردم
 
بالا