• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات ورزشی!

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : خاطرات ورزشی!

تشویق بچه هاتوی مسابقات ک سردردب همراه داشت ب دلیل جیغ زیادک آخرشم میگفتن خیلی ساکت بودین
مسابقه ی دوپارک مادر
 

artemis ej

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,530
نام مرکز سمپاد
فرزانگان٢
شهر
مشهد
مدال المپیاد
داشتيم يه زماني...
پاسخ : خاطرات ورزشی!

من بسکتباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااال!
راستش خاطره ام اینه که وقتی دبستان بودم هیشکی بسکتبال یاد نداشت و تنها کسی که یاد داشت من بودم!بچه ها هم جوگیر بودن می خواستن همیشه با من باشن که تیمشون برنده باشه!منم می دیدم اینا که هیچی حالیشون نیس گلا رو یهو مثلن 5تا اضافه میکردم بهش هیشکیم نمی فهمید ولی الان عذاب وجدان دارم! :((
 

arash76

کاربر فعال
ارسال‌ها
51
امتیاز
261
نام مرکز سمپاد
sampad Qaemshahr
شهر
قائم شهر
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نجوم
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : خاطرات ورزشی!

من اصولا خاطره ورزشی زیاد دارم!!
ولی دو تا شو براتون میگم!!
اندر حکایت استادیوم آزادی رفتن من!! :D
من کلا دو بار استادیوم آزادی رفتم!!!یه خاطره خوب دارم یکی بد!!!
اون هر دو بارم واسه دیدن بازی ها استقلال(تیم محبوبم) :D (;
اولین بار نیم فصل اول فصل 11 بود!!!
استقلال تو آزادی با شاهین بوشهر مسابقه داشت!!(همون بازی که مجتبی جباری دقیقه 92 هت ریک کرد) :D
تو این دو تا اتفاق خوب افتاد:
1.مجتبی جباری هت ریک کرد و استقلال تونست دقیقه 92 برنده شه!!!
2.من تو جایگاه تماشاگران حنیف عمران زاده رو دیدم!!
اون روز فک کنم چند اخطاره بود بعدش حق بازی نداشت اومده بود جایگاه تماشاگران بازیو میدید!!!
و با جایی که من نشسته بودم زیاد اختلاف نداشت فقط در حد چند تا صندلی :D
یه بار دیگه آزادی رفتم که اتفاق بد افتاد:
اونم:
بهمن ماه 90 بازی: استقلال تهران_لنگ تهران =))
بعدش... (بقیه شو خودتون بگیرین دیگه )=))
یعنی اون روز هزار بار به خودم گفتم ای کاش نمی اومدم!!!
 

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات ورزشی!

مسابقات والیبال بین مدرسه ای، دو سال پیش، مد راهنمایی بودیم یه معلم علوم باحال داشتیم جالب بود مسابقه ها همیشه به ساعت اون میفتاد باش میرفتیم سالن بچه هامونو تشویق کنیم! B-)
بد اولا که مارو میبردن همیشه اونا برنده میشدنُ اینا، آخرا دست مارو خوندن گفتن شما زیاد رفتین دیگه نمیبریمتون! بدشم همه بازیاشونُ باختن! :-""""""
+
پارسالم که جام جهانی والیبال بود! ما میرفتیم مدرسه، بد استرسُ اینا، جم میشدیم دم دفتر که بازیُ بینیم یا حد اقل نتیجه رو بفهمیم چی شد!
بد اینا یه روز بازی با صربستان داشتن،هیچیم درس نداشتیم، از معلممون اجازه گرفته بودیم که بشینیم بازی ِ اینا رو ببینیم، ولی خواهر من بم گف بشین خونه با خیال راحت بازیُ ببین! :D منم گفتم نه تو مدرسه باحالتره! رفتیم بازیُ ببینیم، مدیرمون بنا کرد جیغ ُ ویغ کردن که مگه اینجا سینما عه؟ برین برین نمیخواد ببینین!
مام دپ شدیم رفتیم یه رادیو پیدا کردیمُ بازیُ گوش کنیم، 20 نفری رو یه رادیوی کوچیک جم شده بودیم منم مثن داشتم موجُ پیدا میکردم! اونجا که پیدا نکردیم موجُ، زنگ بد شیمی داشتیم من هی خودمُ به سرفه میزدم میرفتم پایین ببینم نتیجه چی شد ! :-""""""""""""""""""
 

tezar

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
633
امتیاز
5,344
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6 سابق
شهر
تهران
دانشگاه
امـیـرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی بـرق
پاسخ : خاطرات ورزشی!

پینگ-پنگ
پنجم دبستان برا مسابقه منطقه ای رفته بودیم،معلم مدرسه ما با یکی از مدارس حریف یکی بود
توی اون مسابقه هم من هم حریفم یجورایی حول بودیم،چون معلممون به هیچ کدوممون کمکی نمیکرد،قبل از شروع معلممون تو دهن هر کدوممون یه کیشمیش گذاشت
من از کشمش متنفرم،برا همین قاطی کردم از این کارش و اعصابم خط خطی شده بود،اون ست هر چی بهم میرسید به خاطر مزه ی گند کشمش که تو دهنم بود و میخواستم سریع برم دهنمو بشورم کوب زدم،بعد با حالت :-& دوییدم دهنمو شستم،ولی اولین مسابقم بود که 11 به صفر بردم،فقط موندم اینا چرا طرف رو مارس نکردن؟؟ :-?
ولی فهمیدم یه کشمش هم میتونه موثر باشه!! :D
/m\
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,411
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : خاطرات ورزشی!

همین دیروز اگه میبردم نفر 5م استان تهران میشدم...فکر کن...توی مسابقات قهرمانی شطرنج تهران در حضور امثال قائم مقامی و امید نوروزی مرتضی دربان 5م بشی...
بعد وضعیت برندم رو رسیک کردم باختم :| X-(
 

سجاد بسکتی

کاربر فعال
ارسال‌ها
57
امتیاز
61
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
پاسخ : خاطرات ورزشی!

برای انتخابی برای مسابقات استان دم در ایساده بودیم . قبل از ماهم دخترا انتخابی برای مسابثات بسکتبال داشتن خلاصه دو تا از بچه های دبیرستانی اومدن رفتن داخل سالن دخترا . مسئول سالن اونا رو ندید منم یواشکی رفتم ببینم دارن چی کار می کنن . دیدم چند تا کپسولی برداشتن با نخ به هم گره زدن بعدم کبریت و روشن کردن و کپسولیا رو انداختن توی سالن .
اولش صدای جیغ اومد بعدم سالن رفت رو هوا . من تا اون وقت همچین صدایی نشنیده بودم . #S-: #S-: #S-: #S-:
 

javanshah

کاربر فعال
ارسال‌ها
68
امتیاز
151
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی
شهر
رفسنجان
مدال المپیاد
هنوز داریم می خونیم
پاسخ : خاطرات ورزشی!

من اولین بار درسال پنجم به مسابقات تنیس روی میز راه یافتم وقتی وارد سالن شدم گفتم باختم

ولی اونسال بردم!
 

سایروس

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
84
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 2
شهر
مشهد
پاسخ : خاطرات ورزشی!

پینگ پنگ
یه روز یه بچه ای با کلی التماس تو باشگاه ازم خواست ک باهاش یکی دو گیم بزنم.کنار میزکه رفتم راکتم از دستم افتاد. باکلی سعی و تلاش رو هوا گرفتمش. :-s
بعد بچه به من گفت:نگران نباش...چراهول کردی؟!!!!!!!!!منم یه بازیکنم مث تو!!!!
منو میگی :O :O :O ~X( ~X( ~X(
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : خاطرات ورزشی!

سوم ابتدایی که بودم تکواندو نقره استانی آوردم :D

واسه مرحله آخر هم منو گذاشتن با یه کمربند آبی (اون موقع سبز داشتم :D ) , ازمم بزرگتر بود :D نامردا :D کلی گریه کردم :D
 

asal far

کاربر فعال
ارسال‌ها
41
امتیاز
210
نام مرکز سمپاد
farzanegan5
شهر
تهران
مدال المپیاد
ریاضی
پاسخ : خاطرات ورزشی!

اوه تا دلت بخواد خاطره دارم اماااااااااا:
یکیشو خیلی صادقانه میگم 2سال پیش که تو مدرسه مسابقه گذاشته بودن مسابقه هندبالی که به مناسبت رشته ای که تو طی سال تمرین میکردیم،
اقا ،جونم برات بگه چون اصولا تو بیشتر رشته های ورزشی یه سک سکی کردم،تا حالا تو هیچ کدوم نبوده که ببازم،بازی شروع شد همچین این چی گل میخوردیم،منم که طاقت باختو نداشتما یه ضربه ی اروم یه تنه ی کوچولو بهم خورد انقدر بچه بازی کردم گریه کردم همه دورم جمع شدن بازی جمع شد اخرشم کسی نفهمید خالی بندی بود اما خدایی به خنده بعدش می ارزید....
خودم خجالت میکشم به یادم بیارم...

راستی یکی دیگه،
رفته بودیم بازی های استانی ء فوتبال همه مارو ا....گل فرض میکردن( کامل نگفتم سه نشه بگن دختره بی ادبه)اونم به خاطر اینکه رو ست ورزشی هامون نوشته بود تیزهوشان،
همچین بهمون بد نگاه میکردن میگفتن که شما با چه امیدی اومدید(چون تو اون منطقه همه بازیکن های کشوری بودن)مام جاتون خال بازی هارو بردیم رفتیم بالا جزء 4 تیم که صدامون کردن برق از سر داوره پرید تو رده بندی 1-0عقب بودیم دیقه اخر سودا غ یه پاس از ات دادو با داخل پا زدم تو گل وتو پنالتی ها بردیم دهنه داوره...... شد و زمینو جارو میکرد
ای خدا،
هووووووووو چقد حرف زدیما............

×محدثه:پست متوالی ترکیب شد
پستای قبلتو ویرایش کن پست جدید نده
 

sayra

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
90
امتیاز
591
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
tehran
پاسخ : خاطرات ورزشی!

داشتیم با بچه ها والیبال بازی میکردیم...دوستم هواسش نبود سرویس زد فرود اومد تو صورت من :Dدیگه خودتون حدس بزنید چیشد...



یه بار هم بسکت بازی میکردیم همه با هم رفتیم دنبال توپ با همدیگه تصادف کردیم من با سر رفتم تو

میله...نتیجش شد دو تا بخیه! :D
 

demon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
238
امتیاز
700
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
تهران
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : خاطرات ورزشی!

بازیای شهرداری
یه سانتر کشوری داشتن...
بعدا ما اول شدیم مربیمونم به من گفت خیلی از سانتر اونا سر تر بودی! ادمی که تو هر بازی حداقل 20 امتیاز میاورد رو بدون امتیاز سه فوله کردم! /m\
 

MePeR

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,008
امتیاز
4,731
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : خاطرات ورزشی!

این خیلی بده که آدم احساس شاخیت بکنه :-" باعث میشه حتی تا پای مرگ هم بره :-"

2 سال پیش بود ، یا یکی از رفقا باشگاه میرفتیم
بعد سر بعضی حرکات و رکورد گیری و اینا بالا سر هم وایمیستادیم که اگه کم اوردیم ، کمک کنه !

یه روز این رفیقمون کار داشت نیومد !
حرکت پرس سینه بود ، منم فقط 5 کیلو اضافه کردم به رکورد قبلیم !
باید 10 بار پشت سر هم میرفتم حرکت رو !
تا حرکت چهارم خیلی راحت بالا پایین میکردم :-"
دیگه از پنجم هی فشار میومد هی فشار میومد ، منم بیخیال نمیشدم به زور ادامه میدادم !
حرکت هشتم بود فکر کنم ، هالتر رو آوردم پایین ، ئئمممممممممم ئممممممم، هرچی زور زدم دیگه بالا نمیومد !
بعد مچم هم دیگه سست شده بود ، یه لحظه از دستم ول شدم ، قشنگ اومد رو گردنم :D
کسی هم که بالا سرم نبود دیگه !
بعد 4-5 ثانیه فک کنم یکی اومد اینو از رو گردنم برداشت ، تا چن ثانیه راه نفس کلا مسدود بود :-"
اگه هم چند ثانیه دیرتر میومد کمک دیگه ... :-<

برای درک بیشتر حرکت : :D
1
2
 

Z76.dentist

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
373
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات ورزشی!

من یه خاطره بد دارم
پارسال تو مسابقه والیبال که واسه مدرسه های اطراف بود
چن روز قبلش من افتادم رو برفا دستم ضرب دید و واسه مسابقه که این همه ضحمت کشیده بودم
فقط چن تا زدم بد دیگه دستم نذاشت بازی کنم خیلی گریه کردم :-<
 

alireza007

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
177
امتیاز
133
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلے 10 (پاسداران)
شهر
طهران
مدال المپیاد
خدا عالمه!
دانشگاه
؟
رشته دانشگاه
؟
پاسخ : خاطرات ورزشی!

چند سال پیش کلاس بدمینتون میرفتم ، با مغلم ها جوری بازی میکردیم که اونا اسمش میزدند ما بلد نبودیم ، رکورد باختن به اون ها بین 30 نفر دست من بود 21-17 باختم :O
 

sara J

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
210
امتیاز
1,041
نام مرکز سمپاد
فرز ۳
شهر
پایین مایینا (کرج)
مدال المپیاد
:|
پاسخ : خاطرات ورزشی!

رفته بودم مسابقات کشوری والیبال نوجوانان
تو تیم نوجواونان البرز پاسورم
رفته بودم مسابقات تو مـِـشــَد
خیلی نامردی بازی میکردن
پاسورشون یه بار لگد زد پام بد جور درد گرفت
داور هم گفت
بازی استپ شد
تا ببینن پام چی شده اگه شکسته که از لیگ کلا حذفشون کنن
اگه نه که به بازی ادامه بدن
به پام بی حسی زدن مربیمونم قسمم داد بازی کنم
تا اونموقع پاس یدک پاس میداد
دوباره تونستم بدوئم و را برم
بازم 5/1 بردیمشون
خیلی کیف داد :-"
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,036
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : خاطرات ورزشی!

.
 

reyhan

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
111
امتیاز
559
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
دانشگاه
چند سال دیگه *شاید * تهران
پاسخ : خاطرات ورزشی!

رفته بودیم مسابقات قهرمان کشوری تبریز(تنیس) تو خوابگاه هیچی واسه خوردن نداشتیم(مربی مون یکم بیش از حد خسیس بودن) چشمامون مثل این قحطی زده ها زده بود بیرون :(( رنگا زرد حس حرف زدن نداشتیم البته بعد از دو تا باخت شیرین :( باز مربی خوشحالمون بچه ها ورزشکارا که باید تحملشون زیاد باشه ~X( به خدا گفتم پا شم با راکت >:p .....خدا واسه هیشکی نیاره...
 

Crixalis

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
787
امتیاز
1,986
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۲
شهر
تهران
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : خاطرات ورزشی!

2-3 هفته پیش تو واترپلو سر یه بازی تمرینی با تیم ملی بود
بازی گرم بود و اینا
واترپلو هم جز مشت و لگد و زدن چیزی نداره چون تو آبی و داور تسلط نداره
بازی تموم شد و آخر بازی شد
اومدیم از آب بیرون
من و 2-3 تا از دوتام رو سینه هامون قشنگ 7-8 تا خط بزرگ از چنگ بود!!
خونریزی داشت بدجور!! مام تو آب گرم بودیم اصن هیچی نفهمیده بودیم
خلاصه مث چی ترسیده بودما!!! اصن یه وضی بود!
 
بالا