خاطرات ورزشی!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع parnian.d
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : خاطرات ورزشی!

من پارسال توی یه مسابقه اسکیت شرکت داشتم وتوی اون تیممون اول شد از مدرسمون بعید بود که همچین چیزی بشه =)) =))
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

من واليباليستم نزديك 9 سالم هست ك واليبال كار ميكنم البته نه خيلي حرفه اي! با اين حال هنوز نتونستم تو واليبال مقام بيارم چون واليبال بازيه تيميه بردن توش كمي دشوار! ولي مدال نقره تيمي تو ورزش هاي همگاني مدارس و مدال برنز رشته دارت رو تا الان تونستم بدست بيارم!:-)
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

کاراته
اولین مسابقه کشوری بود که شرکت میکردم توی بابلسر بود.دومین بازیم بود توی کومیته ، من فک کن قدم کوتاه . یارو اومد جلوم بندر عباسی بود قدو نگامیکردی! بعد رفتیم تو زمین فک کن من خم شدم به نشون احترام طرف خم نشد ;D
خلاصه دقیق یادم نمیاد فقط یه دونه زدم تو دماغش خورد باپا ! خون اومد . دوباره زدم خون اومد :)) هی اخطارو اینا . ولی حال کردم طرف دماغش ناقص بود هی میزدم خون میومد.باختم آخرشم
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

سال اول دبیرستان بودم بسکت کارمیکردم
گوشه ی زمین داشتم بادوستم حرف میزدم ی دفه توپ بسکت خوردتوسرم اونم باچه ضربه ای ...
که ازپشت افتادم ویه چندلحظه بیهوش بودم 8-^
همه خیلی وحششت کرده بودن
;D
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

پارسال نزدیک مسابقات لیگ بود مربیمون یکی از بازیکناشُ تعویض کرد منو برد تو زمین!
خودشم تو زمین بود، منو مربیمونو و یکی دیگه از بچها اومدیم زیر حلقه ریباند کنیم به طور کاملا اتفاقی مشت بنده محکم خورد تو فک مربیمون! ^#^ X_Xاونجا بود که کل سالن با همچین حالتی [-( [-( منو نگاه میکردن! ;D
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

هی...بچه بودم پسر خاله و دختر خالم انواع و اقسام مشتا رو بهم یا دادن و برای تفریح همدیگه رو می زدیمو انواع فن رو هم پیاده می کردیم( که منم به خیلیا یادشون دادم و جنبه شو نداشتن زدن مردمو شت وپت کردن) ;D وقتی برگشتم تهران رفتم کلاس کاراته ثبت نام کردم، کارمم بد نبود، اما یادمه امتجان برای گرفتن کمربند بود، به خاطر خداوند لک لک ها را دوست دارد نرفتم...(چیه خوب؟ 6،7 سالم بود)
دو سال بعد رفتم شنا یاد گرفتم، رفتم تو استخر با دوستم خداحافظی کنم دستمو از لبه ی دیواره برداشتم فشار آب منو برد تو دو متری...نزدیک بود غرق شم که نجاتم دادن ;D الانم تقریبا شنا رو تموم کردم،تنها ورزشیه که کارم توش عالیه...
دو سال پیش مسابقه ی والیبال بود ، توپ از زمین بیرون رفت،یکی از بچه ها که عینکی بودو وعینکشو برداشته بود رفت توپ رو بیاره ، میله ی تور رو ندید با دماغ خورد بهش و پخش زمین شد،آغا خون میومدا! حالا مربیمون به من گیر میده بیا کمک کن ردیفش کنیم...آخه من به کی بگم خون ترسی دارم؟ همه دورو بریا بهم می خندیدن....
 
پاسخ : خاطرات ورزشی!

اخ گفتین خاطرات ورزشی من از مسابقات ورزشی خاطره زیاد دارم. مثلایک سال گفتن فقط تو دو رشته می تونین شرکت کنین.منم گفتم فوتبال و والیبال شرکت کنم.اول باید مدرسه مسابقه انتخابی بین کلاس ها می ذاشت.گذاشت.برای تیم والیبال و فوتبال مون هم خودم لباس خریدم.(بعد پولشو گرفتم)برای تیم والیبال لباس تیم ملی ایران برای تیم فوتبال هم لباس سوم رئال هستش سیاهه روش عکس اژدها است اونو گرفتم اقا تو هردو کلاس ما اول شد تو هردو من بهترین بازیکن شدم. نا گفته نماند بهترین بازیکن از نظر کلی و بهترین امتیاز اور والیبال با 66 امتیاز و بهترین گل زن تو فوتبال با 14 گل و بهترین بازیکن از نظر کلی شدم. بعد رفتیم ناحیه بازم دقیقا همین اتفاق ها افتاد منتها من یکم تو فوتبال کم گل زدم شد11 گل اقای گل شدم اما تو والیبال با 75 امتیاز امتیاز اورترین بازم بهترین بازیکن تو هردو شدم تو استانی ام بهترین بازیکن شدم اما تو کشوری از گروه هم تو هیچ کدام صعود نکردیم
 
من بسکتبال بازی میکنم
اکثر کسایی که میومدن بسکتبال بالاز نوزده سال داشتن
یه بار مسابقه بود
یکی از دوستان تیم مقابل وقتی دفاع رفت سمتش توپو پاس داد من اون وسط مسطا بودم توپو گرفتم
بعد یهو شلوغ شد بازی همه داشتیم میرفتیم سمت حلقه مقابل رسیدم اونجا یهو دیدم دوتا فوروارد تیم مقابل دارن میان برای دفاع از دو سمت مختلف غزل از چپ مینا از راست تا صورتمو برگردوندم دیدم المه هم ک سانتر بود داشت از جلوم میومد اینا خیلییی تند دوییدن منم هنگ کردم سریع اومدم شوت کنم توپو دستمو بردم بالا اول مینا پرید بعد المه بعد غزل س تایی افتادن رو هم منم همچنان دستم تو هوا بود و توپو شوت نکرده بودم
ی نگاه ب اینا کردم توپو انداختم تو حلقه یهو همه منفجر شدن از خنده خیلی صحنه باحالی بود س تایشون افتاده بودن روهم کف زمین مینا هم اون زیر داشت جون میداد هیچکدومم بلند نمیشدن سراشون برگردونده بودن هی ب من هی به حلقه نگاه میکردپ
یه گل ب یاد موندنی بود و اولین مسابقیه ای بود ک شرکت میکردم
 
وسط یه مسابقه جدی والیبال شلوغ شد بعد به صورت اتفاقی یه مشت خورد تو صورتم تا چندروز تخم مرغ در آورده بودم
 
همین امروز صبح داشتم با دوچرخه دور میزدم ب ی جا رسیدم دو متر ارتفاع پله ها بود.گفتم چیزی نیست.رفتم عقب.تند پا زدم با تموم سرعت پریدم از رو پله ها اون وسطا یهو بنزین کم آورم داشتم میوفتادم رو پله ها.کنار پله ی جایی بود ک مردم دستشونو میگرفتن پایینش هم ی سکو کوچولو بود.ناخودآگاه پامو زدم ب سکوه پریدم اونور پله .فک کنم وقتشه تا سه ماه مخ بچه هارو بخورم با این کار(پله های بین پارک ملت و پل بهشت)
 
دوم راهنمایی بودم با یکی از دوستام رفتیم مسابقه تکواندو (منطقه ای بود)من که امیدی نداشتم دوستم رفت بااین که خیلی اماده بود همون مسابقه اول حذف شد من پیش خودم گفتم قطعا من چیزی نمیشم بعدش اسم منو خوندن اسم رقیبم هم خوندن تا ده دقیقه نیومد من به عنوان برنده رفتم برای اول دومی سومی :))(وزن من به علت زیاد بودن شرکت کننده کم داشت:-")نوبت ما شد رقیبو که دیدم فشارم افتاد :D وزنش مث من بود اما قدش خیلی ستم بود :| بعد تضعیف روحیم کرد واینا(توچندتامسابقه اول شده واینا)
خلاصه رفتیم تو زمین سه تا تو سرم زد:))
استاد خودمون هم داور اون بازی بود بهش گفتم انصراف میدم :-"بازی تموم شد
ولی خوب من چون یه بازی بردم:Dمقام سومیو اوردم
پ.ن انصراف مثه فوتبال ۳_۰میکنه؟:D
 
من اسکل که تو پینگ پنگ تو کل شهر همرو میبرم رفتم مسابقات تو مرحله گروهی حذف شدم :| خیلی بده! خیلی!
و نتیجش این شد که تیم منطقه نبودم رفتن استان همه ی بازیارو باختن برگشتن :|

پ.ن: البته دلیل اینکه تو گروهی حذف شدم این بود که دلم واسه دوستم که تو گروه من بود سوخت و پیشنهاد دادم دوباره بازی کنیم و تو بازی دوم باختم :|
 
اتفاقی که معمولا همیشه موقع امتحان دراز نشست برای من میفته اینه که معمولا کسی پیدا نمیشه زورش برسه پاهای منو نگه داره. برای همین همیشه دو نفر پاهامو نگه میدارن به زور :D
 
یه سری تو کلاس پنجم آسیب دیدم از احیه پا در بازی والیبال
ونمی تونستم از جام تکون بخورم
به همین دلیل دوستم گفت بیا رو کولم ومنو دورمدرسه چرخوند
 
Back
بالا