دبیرستان بودیم، یکی از دوستان تازه کافر شده بود. یه روز تو حیاط داشتیم با هم بحث میکردیم، کرم بحثم از من بود. من بودم که میخواستم به اسلام بر گردونم و بگم این ادعاها و حرفا غلطه و اسلام به ذات خود ندارد عیبی و کامل ترین دینه و این دست اباطیل. بعد از یک ساعت بحث، جمع کردیم و رفتیم. فرداش نه، پس فرداش پسره رو بردن تو دفتر معاونت پرورشی که به اسلام برش گردونن. هر روز تو نمازخونه داشتن به ما که دوستاش بودیم میگفتن چطوری با این کافر برخورد کنیم. بعد از یک هفته، ده دوازده نفر از صمیمیترین دوستاش باهاش قطع رابطه کردن. که شاید تنبیه بشه و به اسلام برگرده. جواب سلامش هم نمیدادن، تو جمعی اگر بودیم و با هم بحث میکردیم، این رفیقشون رو نمیدیدن. البته معتقد بودن دارن بهش لطف میکنن، چون خدا دستور داده بود اشداء علی الکفار. تحریم که اشد نیست، نرم ترین مجازات اسلامیه.
واقعا مسلمان بودن عجیبه. خودت رو محق میدونی هر کاری در حق هرکسی بکنی، اما اگر کسی همون رفتارو با تو داشته باشه، لیبرالتر از جان لاک میشی.