مسابقه طنزپردازی

آها راستی یکی دیگه از تباهی هام هم این بود که اون یه هفته در ماه که مامانم نماز نمیخوند رو فکر میکردم به خاطر این نماز نمیخونه که مثلا با من همدردی کنه که دلم نسوزه از این که نماز نمیخونم:))
واج آرایی داشت هزار بار «که» رو گفتم:-"
 
جای اینکه سوتی هاتونو تعریف کنید بیاد از خاله‌بازی‌هاتون با پسر/دختر همسایه بگید، هم تباهیه هم جذاب:-"
پ.ن: خدا سر شاهده اگه بخندین ناراحت میشمL-:
 
باورم نمیشه که میخوام این تباهیتو رو کنم ولی :
مامانم تعریف میکنند وقتی من 2 سالم بود و مامانم خواهرمو باردار بودند دیده بودم که به بابام میگند که بچه دار لگد میزنه نگاه کن.
من یه بار رفته بودم دست مامانمو گرفت بودم گذاشته بودم رو قلبم و گفته بودم که مامان نگاه کنی نی نی منم داره لگد میزنه! :))(در اصل گفته بودم نی نی دل آبوو که این معنی را میداد) فکر میکردم ضربان قلب آدمها لگد بچه ها توی شکمشونه=))
 
نتایج دور پنجم مسابقه طنزپردازی سمپادیا!

@zeynabgol
15 تا خنده:30

امتیاز نهایی:30

@s@rah
پست اول: 11 تا خنده 4 تا لایک: 26
پست دوم: 4 تا لایک 4 تا خنده:12

امتیاز نهایی: 38

@siba
13 تا خنده 2 تا لایک: 28

امتیاز نهایی: 28

@phoenix_s9
6 تا خنده 5 تا لایک:17

امتیاز نهایی: 17

@kimia+_+
11 تا خنده 3 تا لایک:25

امتیاز نهایی: 25
 
برنده دور پنجم مسابقه طنزپردازی سمپادیا کسی نیست جزززززززززززززز:


bugatti-salt-shaker-650x650.jpg

نمکدان طلایی!

دوستان نون توی دو تا پست زدنه! :))
 
سوژه دور ششم مسابقه طنزپردازی سمپادیا:


فک و فامیلا!

تا روز یکشنبه بعدی ساعت دوازده شب هنگام بوق کفتار، زمان دارید که دو پست خوشمزه بزنید.

یادآوری رای دهندگان: خنده دو امتیاز و لایک یک امتیاز داره رفقا.
 
تو همه ی خانواده های یکی هست که حکم BBC رو داره.
یعنی اینجوریه که کافیه تو یه چیزی بهش بگی دو دقیقه بعد یه نفر از اونور دنیا زنگ بزنه بپرسه چیشده:/
خاله ی من این مسئولیت بزرگ و بر عهده داره:////
پیش اومده دقیقا پنج دقیقه بعد از با خبر شدنش یکی از اقوام از خارج کشور با خبر شده و پیام داده..
یکی دیگه از استعداد های خاله ی گرام اختلاف انداختن بین بقیه ی فامیلاست:/
الان حدود یه ساله بین دو تا زنداییام جنگ جهانیه و بگم 90 درصدش گردن خالمه دروغ نگفتم:////
این خاله جان ارتباطاتش در سطح جهانی گستردست
رفتم خونشون دیدم داره با دختر خاله ی مادربزرگم حرف میزنه:/ به کدامین گناه:/!
شماره ی دوست پسر داییم که ایرانم نیست حتی رو داره:/^
خلاصه خاله+تلفن=بدبختیه خاندان(شایدم خواندان:/)
 
بابام یه عمو داره، ایشون کلا صحبت نمیکنه. هرگز. به هیچ عنوان. نِوِر.

اما یک روز، دهنش رو باز کرد! همه شگفت زده شده بودن و داشتن نگاش مکیردن ببینن بعد سی سال سکوت چی میخواد بگه!

گفت: ایکس(یه عمه)، مگه تو نگفتی ایگرگ(یه عمه دیگه) عن تزریق کرده تو لباش؟

ایکس: :|
ایگرگ::-w
ما::O
عمو::>

خلاصه معروفه که عمو حرف نمیزنه نمیزنه بعد یهو حرف میزنه کل فامیلو میندازه به جون هم!


یه تعدادی عمه داره بابام، هر دو یا سه سال یک بار من رو میبینن. دو بار اخیر در حال بررسی جز به جز اندام و اخلاق من بودن و در حال یافت کیس مناسب ازدواج!
من یازده الی پانزده ساله::|

بخشی از گفت و گوی عمه های گرامی:

-ماشالا هزار ماشالا لاغرم هس!
+دو تا بزاد(دو بار زایمان کند) هم قد خمره میشه.
*نه بعضیا هم ذاتشان خوبه، چمبه نمیشن
-خو انقد لاغر که جون کار خونه نداره!
+رو دست میدیم میبرنش، یه جایی که کلفت داشته باشه تا جون بگیره

من: عمه ها توجه دارین که من پونزده سالمه؟

*بییییییییییییی عمه جان! دو سال دیگه که گفتن چرا این دختر ترشیده چی مخوایم بگیم؟!

حتی یه سری پیش رفته بود تا به مامانم هم گفته بودن و اصرار کرده بودن که میترشه و هیچکس نمیاد بگیردش و ابروتون میره:))



اما اسکار طنز ترین عضوفامیل ما میرسه به دخترخاله م که از وقتی چشم باز کرده رژیم بوده؛ اما توان مقاومت در برابر شیرینی خامه ایو نداره و اینوریه که رژیمی که قرار بود اون رو 37 کیلو کنه، 63 کیلوش کرد
 
آپ!
ملت، تا فرداشب وقت داره ها!
 
شناخت من از فامیلای پدری تو خود بابام خلاصه میشه میشه
عروسیه یکی از پسر عموهام بود رفتم باغ هوا بخورم یهو دیدم یه پسره هی حال و احوال و چرا ساکتی و..:/
وسط داد زدنم سر بدبخت یهو دیدم مامانم اومده داره باهاش حال و احوال میکنه.. وسط حرف اسمش و گفت و یادم اومد اسمه پسر عمومه: )
_________________________
شما هرکیو تو فامیلای من مثال بزنید میبینید که با یکی دیگه از فامیلا که هیچ ربطی به من نداره به طور شانسی ارتباط داره.
مثلا همین پسر عموم میشه:پسره دختر عمه ی مامانم
تازه فهمیدیم که خانواده عروس خالم با خانواده عموم رفت و آمد داشتن:))
داییه مامانمم پسر عموی پدربزرگمه(پدری) :/
 
نتایج دور ششم مسابقه طنزپردازی سمپادیا

@Sety
پست اول: 9 تا خنده، 3 تا لایک: 21
پست دوم: 7 خنده: 14

امتیاز نهایی: 35

@zeynabgol
11 تا خنده و 5 لایک

امتیاز نهایی: 27

@phoenix_s9
4 تا خنده 3 تا لایک: 11



سه نفر؟ چه وضع شرکت کردنه؟


 
یرنده دور ششم مسابقه طنزپردازی سمپادیا کسی نیست به جزززز

تبریک! جایزه ایشان:
bugatti-salt-shaker-650x650.jpg
 
دور هفتم برگزار بشه؟

بله: خنده
نه: ناراحت
یه هفته فاصله بذارین: خوشحال
 
با وقفه ای یک هفته ای، دور هفتم رو برگزار میکنیم (آرایه تکرار؟! :)) )

موضوع مورد علاقه خود را تیک... چیز... انتخاب کنید.

مامان های ایرانی:خنده

باباهای ایرانی:خوشحال

چیزایی که فقط یه دختر/پسر میفهمه:ناراحت

مقایسه من و بقیه(در هر زمینه ای):تعجب
 
سوژه دور هفتم مسابقه طنزپردازی سمپادیا:

مامان های ایرانی


میتونید تا هفته دیگه، پنجشنبه شب، دو پست طنز بزنید.
رای دهندگان: لایک یک امتیاز و خنده دو امتیاز داره.
 
ای واااای ای وااای ای واااای مسابقه تار عنکبوت بست!


مادر ایرانی اینطوریه، که اگه خودت بری یه چیزی بخری، آشغالای بازار رو جمع کردی، بهت انداختن، رفته تو پاچت. اما اگه همونو خودشون بخرن، مثلش در جهان یافت نمیشه:))


و همچنین اینطوریه که وقتی کار خوبی میکنی، بچه خودشونی، ولی اگه کار بدی بکنی بچه باباتی و به ایل و طایفه تحفه عمه هات رفتی!
 
مادر ایرانی وقتی خوابه تو نفسم نمیکشی که بیدار نشه ولی وقتی خودت خوابی میاد در اتاقتو میکوبه به هم شروع میکنه جارو برقی کشیدن
 
یه چیزی یادم اومد!
نمیدونم عمومیه یا نه ولی مامان من معتقده که خواب نبوده و داشته میشنیده حرفامونو! با حساب کردن طبق حرف خودش و کسر زمان های بیدار بودن و شنیدنش از زمان خواب کل، مامان من منفی ۶ ساعت در روز میخوابه:)
 
Back
بالا