میشه یه سر بزنید، حالم خوب نیست!

  • شروع کننده موضوع
  • #21

mahi88

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
14
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
هان؟
شهر
دزفول
سال فارغ التحصیلی
1406
الاهیییییی بمیرم
منم متوجهم چی میگی
حس میکنم کلا هر فرزند ایرانی این ها رو درک کرده مخصوصا اگه بچه اول باشی. من خودم سر اینکه کرونا شد برام گوشی خریدن اونم چون یک هفته گریه کردم و هیچی نخوردم تا اجازه دادن :)) .تو خودت عاقلی قربونت برم همین که تشخيص دادی قلیون کشیدن سلامتی رو خطر میندازه یعنی میتونی راه دوستی غلط و خوب رو تشخیص بدی. ببین واقعا من خودم سیگار/مشروب / قلیان و دخانیات رو توی سن خودمون اصلا نمیپسندم. خیلی الکیه. حتی بعدشم برای خودم نمیپسندم
من میتونم دوستت باشمممم بیا با هم دوست بشیم *-:
اره.
باهاش حرف زدم گذاشت کنار
قول داد نکشه دیگه.
دختر منه ))
حتمااااا دوستتتتت شیممممم🩵🩵🩵🩵
میدونی کاش بفهمن این راه درست نیست.
الان دیگه درصدی اعتماد برای هیچی بهشون ندارم.
فقط دلتنگیه که الان روم فشار اورده. 😕😕😭
 

Miniall

سیسیِ عثل
ارسال‌ها
119
امتیاز
2,532
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1405
مدال المپیاد
قسمت نشد شرکت کنم :(
اره.
باهاش حرف زدم گذاشت کنار
قول داد نکشه دیگه.
دختر منه ))
حتمااااا دوستتتتت شیممممم🩵🩵🩵🩵
میدونی کاش بفهمن این راه درست نیست.
الان دیگه درصدی اعتماد برای هیچی بهشون ندارم.
فقط دلتنگیه که الان روم فشار اورده. 😕😕😭
خداروشکر واقعا که راه سالم تری رو انتخاب کرد
ببین واقعا بدترین شکاف بین نسل ما و پدر و مادرمونه. چون در طی چند سال بعد از دهه هشتاد میلادی یهو کلا سبک زندگیا عوض شد و برای همین کلا یکم سخته ارتباط گرفتن این دو نسل با هم
مثلا اشتراکاتی که باباهای ما با پدراشون داشتن خیلی بیشتر از اشتراکات سبک زندگی نسل ماست میدونی؟ به نظرم تنها راهی که میاد تحمله با اینکه به شدت روح خراشه😢
 

f@him

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
23,382
نام مرکز سمپاد
فاتح
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT
سلام
تروخدااااااا بگید چیکار کنم
خانواده ام با همه چیم مشکل دره مثلا چی پوششم اجازه نمیده راحت با دوستام برم بیرون رو گوشیم کنترل دارن نمیزارن تلگرام نصب کنم و هرچیییی.
بعد من یه ادمیم که خیلی دوست دارم یه رفیق صمیمی داشته باشم بخاطر این داستانا ندارم
یه باشگاه تکواندو می رفتم که اونم دیگه نمیزارن
اقا من با یه دختر 18 ساله دوست شدم صمیمی ها ولی
خب چی شد
یکمی ادم رکی بود دیگه تو رفاقت اینا هست منظورم از رک اینه که مثلا تو رفاقتون یه الفاظی میگفت که میگن همه چیز خاصی نبود ولی مامانم می بینه عصبانی میشه.
ولی به خدا اینا عادیهههههه من چه گلی بگیرم به سرم
این رفیقم یه مدتی قلیون میکشید نمیگم درست بوده برا خانواده ی ما که اصلا نداریم این چیزا رو عصبانی شدن کار ندارم من باهاش حرف زدم برا سلامتی خودش چندین ماهه گذاشته کنار
به یه طریقی بابام می فهمه و میگه حق چت با دختر 18 ساله نداری و داد و هوار
من نمیدونم چیکار کنم برای اولین بار یه رفیق داشتن رو تجربه کردم کسی که همه جوره بلده منو همه جوره حفظم
سه ماهه ندیدیمش
دلم براش تنگ شده
خیلی دوسش دارم
ولی ...
دلتنگشم بدجور
حالم هی طوریه با خانواده ام سردم
یه کاری میکنن قایمکی باهاش حرف بزنم از دقشون.
متنفرم از همه خانوادممممممم از منه بی عرضه بدم میاددددددد
تنگی نفس گرفتم
معده درد عصبی دارم
به هر دری کمیزنم خانواده داره جلو پیشرفتمو از همه لحاظ میگیره
چقد گفتم من حالم باهاش خوبه بزارنم به حال خودم وقتی پیششم میخندم گوش نداد کسی
چقد گفتم بزارید برم باشگاه من عاشق این ورزشم هیچی
گفتم بزار با همکلاسیام برم بیرن گفتم همکلاسی فقط برا کلاسه
گفتم تلگرام نصب کنم چهار تا دوره نمونه سوال فلان بهمان گفتن نه تو حق نداری فیلتر شکن و تلگرام و واتساپ و اینستا بزنی
گوشیم چک میشه
حال روحیم داغونه
هر روز از ته دلم گریه میکنم
فقط بگید چیکار کنم
گم شدم تو خودم
( راستی دهمم و تجربی)
من طبق چیزی که متوجه شدم از مجموعه پیامات اینه که تا حالا لیترالی دختر خوب خانواده بودی، استراتژی که پیش گرفتی شفافیت بوده، بهشون همه چیز رو گفتی، منطقی باهاشون حرف زدی و سعی کردی اینجوری خیالشون رو راحت کنی که ببینین من اگه چیز کوچیکی هم باشه خودم میام بهتون میگم، نیاز نیست که شما جلو جلو نگران باشین و بخواین صورت مسئله رو پاک کنین. انگار ناخوداگاه (شایدم خوداگاه نمیدونم) درک کردی که اها نگرانن و اینا و رفتاراشون از روی نگرانیه. بعد همراه شدی با اینکه به روشی که اونا دوست داشتن نگرانی شون رو رفع کنی. یه سری جاها مجبور بودی و قدرتی نداشتی. یه سری جاهام شاید قدرتی که داشتی رو گذاشتی توی سینی و بهشون گفتی ببین اینم حتی میدم به شما فقط نگران نباشین.

قدرتی که داشتی و گذاشتی توی سینی از نظر من اینه که چیزهایی که احتمالش کمه که بفهمن رو هم شاید خیلی شفاف بهشون گفتی. چون فکر میکردی این راهیه که کمک میکنه و کاملا هم قابل درکه. این چیزی بوده که احتمالا توی اون خونه بهت اموزش داده شده، ازت خواسته شده و جاهاییم که شاید اولا وقتی بچه تر بودی و خلافش رفتار کردی احتمالا بازخواست شدی و خب رفته رفته یادگرفتی اها من باید همه چی رو کامل بگم. اینجوری احساس امنیت بیشتری کردی توی خونه در واقع. ولی رفته رفته که بزرگتر میشیم علاوه بر حس امنیت، آزادی هم نیاز داریم و این ازادی خواستنه با اون مدل امنیتی که اونا بلدن تامین کنن (با کنترل کردن) در تقابله.

ولی الان شاید این قدرت رو داشته باشی که جاهایی که احتمالش کمه اونا بفهمن بهشون نگی. احتماله بازم و بسته به شرایط ممکنه بفهمن و تو حتی ممکنه از ترس اینکه شرایط باز بدتر شه برات، تصمیم بگیری که خب نه بذار بگم و شفاف باشم، این بهتره. ولی اگه امتحان نکردی این راه رو تا الان، با توجه به اینکه راه شفافیت و صحبت منطقی باهاشون فیل شده تا حالا، پذیرفتن ریسک این به نظر من منطقی میاد. و منظورم هم یه کار عجیب و غریب و ۱۸۰ درجه متفاوت با خود الانت نیست. یه استپ خیلی کوچولو شاید مثل همین که پرواز گفت باشه. (اینکه پیامای این چنینی مثل قلیون کشیدن دوستت رو که خودت هم میدونی برای خانواده حساسیت برانگیزه قبل اینکه ببینن پاک کنی). اینجوری در واقع از اون نیمچه قدرت خودت استفاده کردی که فقط جلوی قدرت گرفتن بیشتر اونا رو روی زندگیت بگیری که کاملا هم حق داری.

کاش دنیا قشنگ بود و همه ادما سالم بودن و نیاز نبود ادم از پدر و مادرش چیزی رو پنهان کنه. ولی این رو بپذیری که دنیا اینجوری نیست متاسفانه و گاهی اوقات ادم مجبوره کارهایی خلاف میلش بکنه که توی دنیای قصه‌ها که همه چیز خوبه و همه خوبن اون کارا بده، ولی توی شرایط دنیای وقعی اون کارا کارای لازم و مفید و درستین



اگه تراپی رفتن هم چیزی که خودت دوست داری و با توجه به شرایط خانواده و سخت گیری هاشون امکانش برات هست قبل از هر کار دیگه‌ای این رو پیشنهاد میکنم (نمیدونم واقعا دید خودت و یا اونا به عنوان کسی که هزینش رو باید اونا بدن چجوریه به این داستان). با توجه به مشکل معدت و افکاری که داری، اگه کاری میتونی بکنی تا زمانی که مستقل نشدی از خانواده که سلامت روانت بهتر شه (روانشناس، روانپزشک و ...) انجام بده لطفا و حواست به خودت باشه
 

چه جالب :|

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
259
امتیاز
2,439
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1403
رشته دانشگاه
مکانیک
دقیقاااا
من چه گلی بگیرم به سرم با این وضعیت زندگیم و حال روحیم و محدودیت چرت و پرت الکی نمیدونم
بگو خودشون برات دانلود کنن
آخه تلگرام که فیلتر شکن نمیخواد فقط برای نصب و راه اندازی نیازه بعدش دیگه پروکسی میزنی
به نظرم تو فعلا فقط رو درست تمرکز دانشگاه تهران قبول شو یا یه شهر دیگه و تامام تامام
البته که کار آسونی نیست ولی باید ببینی چرا داری تلاش میکنی
 
ارسال‌ها
1,066
امتیاز
19,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
سلام
تروخدااااااا بگید چیکار کنم
خانواده ام با همه چیم مشکل دره مثلا چی پوششم اجازه نمیده راحت با دوستام برم بیرون رو گوشیم کنترل دارن نمیزارن تلگرام نصب کنم و هرچیییی.
بعد من یه ادمیم که خیلی دوست دارم یه رفیق صمیمی داشته باشم بخاطر این داستانا ندارم
یه باشگاه تکواندو می رفتم که اونم دیگه نمیزارن
اقا من با یه دختر 18 ساله دوست شدم صمیمی ها ولی
خب چی شد
یکمی ادم رکی بود دیگه تو رفاقت اینا هست منظورم از رک اینه که مثلا تو رفاقتون یه الفاظی میگفت که میگن همه چیز خاصی نبود ولی مامانم می بینه عصبانی میشه.
ولی به خدا اینا عادیهههههه من چه گلی بگیرم به سرم
این رفیقم یه مدتی قلیون میکشید نمیگم درست بوده برا خانواده ی ما که اصلا نداریم این چیزا رو عصبانی شدن کار ندارم من باهاش حرف زدم برا سلامتی خودش چندین ماهه گذاشته کنار
به یه طریقی بابام می فهمه و میگه حق چت با دختر 18 ساله نداری و داد و هوار
من نمیدونم چیکار کنم برای اولین بار یه رفیق داشتن رو تجربه کردم کسی که همه جوره بلده منو همه جوره حفظم
سه ماهه ندیدیمش
دلم براش تنگ شده
خیلی دوسش دارم
ولی ...
دلتنگشم بدجور
حالم هی طوریه با خانواده ام سردم
یه کاری میکنن قایمکی باهاش حرف بزنم از دقشون.
متنفرم از همه خانوادممممممم از منه بی عرضه بدم میاددددددد
تنگی نفس گرفتم
معده درد عصبی دارم
به هر دری کمیزنم خانواده داره جلو پیشرفتمو از همه لحاظ میگیره
چقد گفتم من حالم باهاش خوبه بزارنم به حال خودم وقتی پیششم میخندم گوش نداد کسی
چقد گفتم بزارید برم باشگاه من عاشق این ورزشم هیچی
گفتم بزار با همکلاسیام برم بیرن گفتم همکلاسی فقط برا کلاسه
گفتم تلگرام نصب کنم چهار تا دوره نمونه سوال فلان بهمان گفتن نه تو حق نداری فیلتر شکن و تلگرام و واتساپ و اینستا بزنی
گوشیم چک میشه
حال روحیم داغونه
هر روز از ته دلم گریه میکنم
فقط بگید چیکار کنم
گم شدم تو خودم
( راستی دهمم و تجربی)
سلام. اولا پیامت منو کمی ناراحت کرد، فکر میکنم خانواده ات زیادی دارن حساسیت نشون میدن و این یه overreact عه ولی خب تا یه حدی این حساسیته کم و بیش تو همه خانواده ها هست. حالا بزرگتر شدی و سن ات بیشتر شد، خواهی دید مثلا دیگه مادر پدرت قرار نیس به اینکه چه میدونم دوستت کیه یا چه حرفی بینتون رد و‌ بدل شده اهمیت بدن ولی خب تا دلت بخواد راجب مسائل بزرگتر دیگه مثل انتخاب رشته، تشکیل خانواده، رفتن به شهر دیگه واسه دانشگاه و تحصیل، مسائل کاری و خیلی چیزهای دیگه دخالت کنن که خب من تا حدی حق میدم چون به هرحال هر مشکلی هم تو هر کدوم از این زمینه ها واسه من پیش بیاد، اولین آدمی که قراره برم بگم همین خانواده مه پس اونا هم حق نظردهی دارن هر چند حق تحمیل نظرشونو ندارن. ولی راجب پیگیری زیاد خانواده ات به نظرم یه مدت کارهایی که باعث حساسیت و عصبانیتشون میشه انجام نده. به قول خانوم پرواز بزار آب از آسیاب بیفته و اینقدر روت زوم نکنن. لازم هم نیست تمام جزئیات اتفاقات و کارهایی که تو مدرسه یا خارج محیط مدرسه برات میفته برای پدر و مادرت توضیح بدی ، همونطور که مثلا ممکنه بابات نیاد همه اتفاقات محیط کارش رو تو خونه بگه. البته منظورم پنهان کاری نیست ها ... منظورم اینه خود اصن اینکه حرف و کار هر محیط تو همون محیط بمونه خودش یه مهارت و لازمه ی زندگیه، همونطور که چه میدونم ما مثلا مشکلات خانوادگی رو پیش هر کس و در هر محیطی نمیگیم. کم کم هم پدر و مادرت به این روند عادت میکنن و دیگه پیگیر نمیشن. به سن ات هم ربط داره البته. الان سن ات کمه. شاید اگه مامان بابات فرضا الان میپرسن فردا چه امتحانی داری یا چه میدونم تو مدرسه چیکار کردی، دوستت کیه و فلان ، پس فردا که وارد دانشگاه یا محیط دیگه شدی این چیزا اصن مسئله ای نباشه. به هرحال راجب دوستت من اگه بودم و میدیدم خانواده ام حساسه، خیلی روابطمو با اون دوستم جلوی خانواده ام بولد و پررنگ جلوه نمیدادم.
پیام هاتو پاک کن و تو مدرسه هم تا حدی که دوست داری با اون دوستت باش. به هرحال مامان بابات دوربین ندارن ببینن مدرسه چیکار میکنی :)) اما خب ... مواظب باش به این بهانه که مامان بابا نمیبینن تو چاه نیفتی. تفاوت بین خوب و بد رو بدون و حتی اگه یه روزی دیگه نظارتی روت نباشه، اینطور نشه بگی خب هرکار دلم خواست بکنم. نه. یه چهارچوبی داشته باش. با اینکه خانواده من رو این موضوعات حساسیت و نظارتی ندارن و من آزاد بودم ولی من خودم بازم، بودن در هر جمع یا دوستی با هرکسی رو اوکی نمیدونم. اگه فکر کنم کسی یا چیزی به وضعیت تحصیلیم، روحیم، جسمیم یا هر چیز دیگه ای صدمه میزنه کلا میزارمش کنار. تو هم دقت کن که صرفا بر حسب عصبانیت یا احساساتی که الان نسبت به خانواده ات داری تصمیم نگیری. ببخشید که طولانی شد. من خیلی تجربه و سن کافی برای جواب دادن ندارم ولی اینا چیزهایی بودن که به ذهنم رسید بگم.
 

MTZ

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
156
امتیاز
1,173
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
من یه چیزی که نمیفهمم اینه که چرا با پدر و مادر کنترلگر داره همدردی میشه بیشتر توی این تاپیک!
جملاتی مثل طبیعیه، توی همه خونواده‌ها هست، خیر ما رو میخوان و ... هدفش چیه؟
اینکه اون ادم بدش نیاد از خونوادش؟
بچه اون خونواده بهتر از هر کی خونوادش رو میشناسه و صلاح بدونه خودش دوسشون داره.

اینکه حس نکنه شرایطش بده و بقیم در شرایط مشابهین و راحت تر تحمل کنه؟
یه بخش این داستان خوبه، وقتی مجبوره ادمیزاد و قدرتی نداره، خوبه بتونه تحمل کنه. ولی ایا روش دیگه‌ای برای کمک به تحمل شرایط نیس؟ و حسش باید عادی و معمولی شناخته شه؟ و سرکوب شه حس غم و خشمش؟
من نمیگم حرفای اونا درست بوده مطلقا. ولی حرفای جنابعالی هم کاملا جانبدارانه ست و صرفا ی غرور بیجا براش بوجود میاره که بجنگه با خونواده ش. واژه کنترلگری به خصوص بخاطر این فازایی که نسل جدید برمیدارن و منافی ازادیشون میدونن بار منفی پیدا کرده ولی واقعیت اینه که تا حدی به خصوص تو سن ایشون نیازه. کیه که منکر این بشه که بچه ها تو این بازه سنی نه همیشه ولی خیلی وقتا احساسی و غیرعاقلانه تصمیم میگیرن و عمل میکنن. و یسری احمق هم میان میگن که وا بچه باید روی پای خودش وایسه و قوی بشه و خیر و شرش رو خودش بفهمه و اینا و مطلقا چرنده همشون. همینا وقتی ی بچه تو این سن آسیبم ببینه و یا گندی بالا بیاره میندازن گردن بابا ننه ش. به تدریج باید کم بشه خلاصه کنترل ها. بسته بودن و کنترلگری بله از حد بگذره درست نیست اما صرف چیزایی که تعریف کرد من به خونواده ش حق میدم تا حدود زیادی نگرانِ ارتباط با اون شخص باشن و در پیِ اون، کنترل داشته باشن.
بله اگر دیفالتشون این بوده که تلگرام و فلان و بهمان همه رو چک کنن دائم اشتباه میکردن ولی اگر بعد از اتفاقی که افتاده و چیزایی شبیه به قلیون کشیدن و اینا از طرف دیدن و اینجوری شدن، حق دارن نگران بچه شون باشن.
 

f@him

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
23,382
نام مرکز سمپاد
فاتح
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT
من نمیگم حرفای اونا درست بوده مطلقا. ولی حرفای جنابعالی هم کاملا جانبدارانه ست و صرفا ی غرور بیجا براش بوجود میاره که بجنگه با خونواده ش. واژه کنترلگری به خصوص بخاطر این فازایی که نسل جدید برمیدارن و منافی ازادیشون میدونن بار منفی پیدا کرده ولی واقعیت اینه که تا حدی به خصوص تو سن ایشون نیازه. کیه که منکر این بشه که بچه ها تو این بازه سنی نه همیشه ولی خیلی وقتا احساسی و غیرعاقلانه تصمیم میگیرن و عمل میکنن. و یسری احمق هم میان میگن که وا بچه باید روی پای خودش وایسه و قوی بشه و خیر و شرش رو خودش بفهمه و اینا و مطلقا چرنده همشون. همینا وقتی ی بچه تو این سن آسیبم ببینه و یا گندی بالا بیاره میندازن گردن بابا ننه ش. به تدریج باید کم بشه خلاصه کنترل ها. بسته بودن و کنترلگری بله از حد بگذره درست نیست اما صرف چیزایی که تعریف کرد من به خونواده ش حق میدم تا حدود زیادی نگرانِ ارتباط با اون شخص باشن و در پیِ اون، کنترل داشته باشن.
بله اگر دیفالتشون این بوده که تلگرام و فلان و بهمان همه رو چک کنن دائم اشتباه میکردن ولی اگر بعد از اتفاقی که افتاده و چیزایی شبیه به قلیون کشیدن و اینا از طرف دیدن و اینجوری شدن، حق دارن نگران بچه شون باشن.
میفهمم حرفات رو. با توجه به دیتایی که خودش داده برداشت من این بود که صرفا بعد از این اتفاق (دوست ۱۸ ساله قلیون کش) این جوری نشده. (شاید اشتباه کنم)
علتش هم این بود که با توجه به مشکلاتی که بیان کرده (مشکلات جسمی ناشی از مسائل روان) فکر کردم که این یه موضوع تازه نباشه و سال‌هاست که همینطوره. (چون این مشکلات با یکی دوبار اتفاق پیش نمیان)

به طور کلی نوع نگاهت رو میفهمم. ولی باهاش موافق نیستم. (که حتی اگه بعد از این اتفاق پیش اومده باشه حق میدی به خانواده)
با یه دوست قلیون کش دوست شه بچه ادم و خود بچه هم اون قلیون کشیدن رو کار بدی بدونه، بعد به پوشش، اپای گوشیش، فیلتر شکن و کلاس ورزشیش گیر داده بشه برای مراقبت ازش؟

در مورد ادم ۱۵ ساله داریم صحبت میکنیم که یه مقدار درست و غلط رو تشخیص میده و تازه اینم بگیم نه از کجا معلوم و هزار نفر با دوست ناباب فلان شدن، راه‌های مراقبتی دیگه هست واقعا. مثل اینکه باشه میتونی با این دوستت ارتباط داشته باشی (چون خود بچه دوست داره و حس خوب بهش میده) ولی مثلا بیاد خونه مون که جلوی چشم ما باشه ارتباط. یا میرین بیرون یک کدوم از ما بیاد و چندین متر اون طرف تر بشینه که شمام راحت باشین ولی خیال مام راحت باشه.
 
  • لایک
امتیازات: MTZ

MTZ

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
156
امتیاز
1,173
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
بل
میفهمم حرفات رو. با توجه به دیتایی که خودش داده برداشت من این بود که صرفا بعد از این اتفاق (دوست ۱۸ ساله قلیون کش) این جوری نشده. (شاید اشتباه کنم)
علتش هم این بود که با توجه به مشکلاتی که بیان کرده (مشکلات جسمی ناشی از مسائل روان) فکر کردم که این یه موضوع تازه نباشه و سال‌هاست که همینطوره. (چون این مشکلات با یکی دوبار اتفاق پیش نمیان)

به طور کلی نوع نگاهت رو میفهمم. ولی باهاش موافق نیستم. (که حتی اگه بعد از این اتفاق پیش اومده باشه حق میدی به خانواده)
با یه دوست قلیون کش دوست شه بچه ادم و خود بچه هم اون قلیون کشیدن رو کار بدی بدونه، بعد به پوشش، اپای گوشیش، فیلتر شکن و کلاس ورزشیش گیر داده بشه برای مراقبت ازش؟

در مورد ادم ۱۵ ساله داریم صحبت میکنیم که یه مقدار درست و غلط رو تشخیص میده و تازه اینم بگیم نه از کجا معلوم و هزار نفر با دوست ناباب فلان شدن، راه‌های مراقبتی دیگه هست واقعا. مثل اینکه باشه میتونی با این دوستت ارتباط داشته باشی (چون خود بچه دوست داره و حس خوب بهش میده) ولی مثلا بیاد خونه مون که جلوی چشم ما باشه ارتباط. یا میرین بیرون یک کدوم از ما بیاد و چندین متر اون طرف تر بشینه که شمام راحت باشین ولی خیال مام راحت باشه.
بله منم حس کردم که صرف این اتفاق نبوده و این موضوعِ دوست قلیون‌کش باعث تشدیدش شده. اما حقیقت اینه که ما دیتایی از عامل یا عواملش هم نداریم. عرض کردم، اگر بی دلیل این کنترل‌ها رو انجام میدن میشه از پدر و مادر خورده گرفت. اما چیزی که من از موارد شبیه به این دیدم عمدتاً یک چیزی از بچه دیدن که گیر میدن. اینکه من به خونواده‌ش حق دادم هم برداشتم این بود که همه‌ش در راستای کاهش و قطع ارتباط با این فرده. مثلاً گوشیش رو چک میکنن چون حس میکنن ممکنه با طرف حرف بزنه و مثلاً قراری هم بذاره، کلاس ورزشیش رو شک دارن که مثلاً طرف اونجا هم باشه یا بعد یا قبلش با هم باشن یا در مورد پوشش حس کردن دخترشون داره سعی میکنه مثل اون باشه. علی الظاهر سنگین و توهین آمیزه. اما خب واقعاً من به شخصه اگر دختر خودم بود نگران میشدم چون 15 سالشه و طرف 18 و ضمناً از حرفاشون واضحه که خیلی شیفته ش شدن. آدم میترسه و کلی فکر میاد سراغش که مثلا دختر من این همه هم سن و سال داشت و باهاشون صمیمی نشد و حالا یکی پیدا شده 18 سالشه ( تو این بازه حدوداً 13 تا 20 که با سرعت زیادی بچه بزرگ و فهم زیاد میشه اختلاف سنی 3 سال زیاد به چشم میاد.) و مثلا قلیونم میکشه. چی شده اینقدر شیفته همچین آدمی شده. اصلاً جحوری آشنا شدن نکنه این شدت از شیفتگی باعث شه بخواد شبیهش شه و... . من خودمو که میذارم جای اونا حس میکنم این شدت نگرانیشون زیاد غیر عادی نیست. (بخصوص که خودمم که تو این سن بودم متاثر میشدم از کارهای بقیه هر چند میدونستم خیلی از کاراشون بده.)
البته که این احتمال هم حتی هست که رو آوردن ایشون به همچین شخصی و اعتماد بهش به عنوان همدم شاید نتیجه بدرفتاری بقیه من جمله خونواده باشه. اما واقعا اگر صرفاً همین موضوع رو با دیتایی که ایشون دادن در نظر بگیریم من خودم به شخصه، صرف همین یک مورد که قلیون میکشه یک نفر تو سن 18، تا حد زیادی بهش بی اعتماد میشم و مثلاً فکرم اول به این سمت میره که این شاید ازین‌هایی هست که زیاد خونواده ای بالا سرش نبودن یا اگرم بودن براشون این قلیون و اینا عادیه و... . خلاصه ی بار منفی زیاده داره روم و میترسم از اینکه مثلاً دخترم بخواد با همچین شخصی ارتباط داشته باشه. فکر هم نمیکنم این عکس العمل بی منطق و احساساتی باشه. اما پیام‌های اینجا عمدتاً پیشنهادای احساسی و فاصله گرفتن و مستقل شدن از خونواده و مخفی کاری و فاز خودت باش و رها باش و اینا رو دارن مستقیم یا غیرمستقیم میدن (که البته اینجور پیاما برای شخص دل‌انگیزتره چون طبیعیه که نظرات همراستای نظر و فکر خودشو آدم راحت میپذیره) ولی به‌نظرم درست نیست. یا حداقل با این دیتای اینجا درست نیست. دیتاهای اینجا هم از دید شخصی بیان شده که کاملاً مشخصه خیلی به طرف ارادت داره. نمیگم دروغه خدایی نکرده اما شاید خیلی چیزها رو پدر مادر میبینن که ایشون متوجه نمیشن.
 
  • دیسلایک
امتیازات: panah

f@him

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
23,382
نام مرکز سمپاد
فاتح
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT
البته منظورم پنهان کاری نیست ها ... منظورم اینه خود اصن اینکه حرف و کار هر محیط تو همون محیط بمونه خودش یه مهارت و لازمه ی زندگیه، همونطور که چه میدونم ما مثلا مشکلات خانوادگی رو پیش هر کس و در هر محیطی نمیگیم.
من کلیت صحبتت رو دوست داشتم. این بخشش رو ولی اینجوری بودم که اگه اسمش پنهان کاری نیست این، پس پنهان کاری چیه؟
و حرفم هم این نیست که پنهان کاریه و بده و نباید. حرفم اینه که پنهان کاریه اسم اینم ولی پنهان کاری (چیزی رو پنهان کردن از کسی یا کسانی) همیشه بد نیست.


این رو مهمه برام بگم چون حس میکنم دقیقا در خانواده‌ای که سعی میکنن برای مراقبت از بچه، بچه رو منع کنن از یه سری کارها و تجربه‌ها (که از دید من این کنترل‌گریه: بخوایم دقیق تر بگیم با نیت مثبت اتفاق افتاده، ولی تاثیر منفی داره واقعا که اگاهی ندارن بهش متاسفانه) با استفاده از کلمات این مدلی (مثل پنهان کاری) به بچه عذاب وجدان میدن (ناخوداگاه و نه با نیت پلید شیطانی) در انتهای این عذاب وجدان‌های نا لازم هم اضطراب و مشکلات روانه. این کلمه همون چیزیه که بچه باهاش کنترل میشه (پنهان کاری نکنیا، پنهان کاری خوب نیس!) و بعد تو به عنوان بچه وقتی یه کار کوچولو هم انجام میدی و بهشون نمیگی عذاب وجدان میگیری و بعد با اینکه خودت میدونی که اره ادم‌ها لازم نیست همه چی رو به هم بگن و بابا هم مثلا نمیاد مسائل توی محیط کار رو اینجا بگه، اون عذاب وجدانه نمیذاره که نگی و بارها و بارها این کار رو انجام میدی.
چیزی که من تجربش رو داشتم این بوده که یه چیزی رو ادمیزاد نمیگه، بعد خانواده متوجه میشن و بعد بهت میگن که پنهان کار شدی! بعد تو میگی نه خب بابا هم نمیاد توی خونه بگه همه چی رو. بعد میگن نه اون فرق داره. تو هنوز بچه‌ای فرق داری. و تو هم میگی راست میگن لابد. و باز تو به خودت حق نمیدی که یه چیزی رو در این حد حتی کوچیک نگی و عذاب وجدان میگیری! چون این کار تو لیبلش پنهان کاریه. (به معنی پنهان کردن چیزی) و خود ادمیزاد هم درونا این رو میفهمه. و در اون لحظه هم فقط احساساتش نا دیده گرفته میشه!


و حرفم اینه که بپذیریم که پنهان کاریه، پنهان کاری رو تابو نکنیم ولی. (و باز نمیگم که کاری مثل صداقت هم بدونیمش!)

صحبت اضافه: فیلم dogtooth هم در همین راستای والدین کنترلگر به نظرم خیلی فیلم قشنگیه. توی اون همه چی اگزجره‌است ولی حتی در مورد همین معنای کلمات هم نشون میده اتفاقی رو که در خانواده‌های کنترل‌گر می‌افته. در لول ته بازه است اون باز و دیستوپیا طوره، ولی مثلا اینجوریه که معنی کلمه دریا رو برای بچه‌ها عوض کردن و میگن دریا یه مبل قرمزه با دسته‌های مخملی (دقیق یادم نیس ولی چنین چیزی)
 

f@him

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
23,382
نام مرکز سمپاد
فاتح
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT
بل

بله منم حس کردم که صرف این اتفاق نبوده و این موضوعِ دوست قلیون‌کش باعث تشدیدش شده. اما حقیقت اینه که ما دیتایی از عامل یا عواملش هم نداریم. عرض کردم، اگر بی دلیل این کنترل‌ها رو انجام میدن میشه از پدر و مادر خورده گرفت. اما چیزی که من از موارد شبیه به این دیدم عمدتاً یک چیزی از بچه دیدن که گیر میدن. اینکه من به خونواده‌ش حق دادم هم برداشتم این بود که همه‌ش در راستای کاهش و قطع ارتباط با این فرده. مثلاً گوشیش رو چک میکنن چون حس میکنن ممکنه با طرف حرف بزنه و مثلاً قراری هم بذاره، کلاس ورزشیش رو شک دارن که مثلاً طرف اونجا هم باشه یا بعد یا قبلش با هم باشن یا در مورد پوشش حس کردن دخترشون داره سعی میکنه مثل اون باشه. علی الظاهر سنگین و توهین آمیزه. اما خب واقعاً من به شخصه اگر دختر خودم بود نگران میشدم چون 15 سالشه و طرف 18 و ضمناً از حرفاشون واضحه که خیلی شیفته ش شدن. آدم میترسه و کلی فکر میاد سراغش که مثلا دختر من این همه هم سن و سال داشت و باهاشون صمیمی نشد و حالا یکی پیدا شده 18 سالشه ( تو این بازه حدوداً 13 تا 20 که با سرعت زیادی بچه بزرگ و فهم زیاد میشه اختلاف سنی 3 سال زیاد به چشم میاد.) و مثلا قلیونم میکشه. چی شده اینقدر شیفته همچین آدمی شده. اصلاً جحوری آشنا شدن نکنه این شدت از شیفتگی باعث شه بخواد شبیهش شه و... . من خودمو که میذارم جای اونا حس میکنم این شدت نگرانیشون زیاد غیر عادی نیست. (بخصوص که خودمم که تو این سن بودم متاثر میشدم از کارهای بقیه هر چند میدونستم خیلی از کاراشون بده.)
البته که این احتمال هم حتی هست که رو آوردن ایشون به همچین شخصی و اعتماد بهش به عنوان همدم شاید نتیجه بدرفتاری بقیه من جمله خونواده باشه. اما واقعا اگر صرفاً همین موضوع رو با دیتایی که ایشون دادن در نظر بگیریم من خودم به شخصه، صرف همین یک مورد که قلیون میکشه یک نفر تو سن 18، تا حد زیادی بهش بی اعتماد میشم و مثلاً فکرم اول به این سمت میره که این شاید ازین‌هایی هست که زیاد خونواده ای بالا سرش نبودن یا اگرم بودن براشون این قلیون و اینا عادیه و... . خلاصه ی بار منفی زیاده داره روم و میترسم از اینکه مثلاً دخترم بخواد با همچین شخصی ارتباط داشته باشه. شایدم من اشتباه و زیاده روی میکنم.

دو تا چیز رو خوبه جدا کنیم: احساس و رفتار

احساس: من کاملا به خانواده حق میدم که نگران باشن.
به تو هم حق میدم که به عنوان والد نگران بچت باشی. نگران شدنه یه احساس کاملا طبیعیه و ادم هم نمیتونه یهو به خودش بگه بی‌بی‌دی‌با‌بی‌دی‌بو دیگه نگران نباش ازین لحظه به بعد. بچت ۱۵ سالت دوستی داره که قلیون میکشه؟ خب نگران نباش. زیادی حساسی. بچه ۱۵ سالت دوستی داره که ۱۸ سالشه و با دوستای هم سن و سال خودش دوست نشده؟ نگران نباش. نه حرفم اصلا این نیست.

رفتار: چیزی که حق نمیدم رفتارشونه! الترنتیو هم گفتم برای وقتی که ادم نگرانه و میخواد مراقبت کنه (که برای کیسی که از بچه رفتار خطرناک و ناعاقلانه دیده باشن هم به نظرم اون الترناتیو‌ها کار میکنه)
اون الترناتیوها رو جزئی تر برای کیس کلاس ورزشی هم بگم، میتونه شامل این باشه که به بچه بگن کلاس ورزشی میخوای بری، چون ما نگرانیم (که با دوست نابابت اونجا باشی) فلان ساعت و اینا برو که منم هستم و بیام اونجا بشینم. یا خودم بیام دنبالت و اینا. اینام هنوز رفتارهای کنترل گرانه است که به شخصه باهاش موافق نیستم ولی چون برای خانواده‌ای با رفتارهای کنترل گرانه سخته یهو باز رفتار کنن، باز تازه دارم راه جایگزینی پیشنهاد میدم که برای اون‌ها هم قابل انجام باشه. ولی دارم میگم اینکه کلا بگی نرو انگار این مدلیه که من به عنوان پدر و مادر حاضر نیستم برای مراقبت از تو به عنوان بچم وقت بیشتری بذارم، راحت ترین راه رو که تو نری رو انتخاب میکنم.

(در مورد الترنتیوهای درست با حداقل کنترل‌گری ولی مراقبت هم میشه صحبت کرد. ولی سلیقه‌ایه کمی شاید و تاپیک جدا شاید خوب باشه براش)

یک نکته‌ای که خوبه ادمیزادی که میخواد بچه داشته باشه متوجهش باشه اینه نمیتونی دنیا رو ایزوله کنی برای بچت تا ابد چون نگرانی. مسئولیت داری که آگاهی بده وقتی نگرانی و خوب تربیت کنی. و اگه باز هم بچه راه اشتباهی رو رفت و یا براش اتفاق بدی توی جامعه پیش اومد (چون در نهایت که نمیشه همه چیز رو و همه ادم‌ها رو و تاثیری که روی ادم میذارن رو کنترل کرد) تو باید اونقدر ادم امنی باشه براش که بیاد بهت بگه و ازت کمک بخواد نه که بترسه الان واکنش تو چی باشه.

این ها باز به این معنی نیست که ازادی مطلق بِده به بچه زیر ۱۸ سال، نه. باید یه بالانسی باشه ولی. مرز ها رو هم هر کسی برای بچش خودش تعیین میکنه. درست و غلط مطلق وجود نداره.
ولی وقتی بچه دچار مشکلات روان میشه میشه مطمئن بود که یه چیزی این وسط درست نیست. اون ممکنه هزارتا چیز دیگه باشه که ما نمیدونیم در نهایت راجع به زندگی این بنده خدا ولی با دیتایی که داده اولین چیزی که میشه نتیجه گرفت همین رفتار پدر و مادره.
 

f@him

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
23,382
نام مرکز سمپاد
فاتح
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT
اما پیام‌های اینجا عمدتاً پیشنهادای احساسی و فاصله گرفتن و مستقل شدن از خونواده و مخفی کاری و فاز خودت باش و رها باش و اینا رو دارن مستقیم یا غیرمستقیم میدن (که البته اینجور پیاما برای شخص دل‌انگیزتره چون طبیعیه که نظرات همراستای نظر و فکر خودشو آدم راحت میپذیره) ولی به‌نظرم درست نیست. یا حداقل با این دیتای اینجا درست نیست. دیتاهای اینجا هم از دید شخصی بیان شده که کاملاً مشخصه خیلی به طرف ارادت داره. نمیگم دروغه خدایی نکرده اما شاید خیلی چیزها رو پدر مادر میبینن که ایشون متوجه نمیشن.
تعبیر "عمدتا مخفی کاری و فاز خودت باش و رها باش و اینا" به نظرم بی انصافیه. من تا جایی که دیدم اولا یه درکی از خونوادش داشتن و نگرانی رو بیان کردن. بعدم یه استپ خیلی کوچولو و سیف گفتن برای تغییر.

من مسئله رو اینجوری میبینم که یه ادمی اومده کمک خواسته و ما هم دیتای همون ادم رو داریم. دیتای پدر و مادرش رو نداریم. میتونیم تصمیم بگیریم که بر اساس دیتای خودش حرف بزنیم. میتونیم فکر کنیم که نه شاید دیتای پدر و مادرش چیز دیگری باشه و این ادم اصلا داره یا خوداگاه یا ناخوداگاه داره همه واقعیت رو نمیگه ( کلا هم چقدر مگه حرف زده. حتما ۳۴۲۳ تا مسئله پنهان دیگه وجود داره که نمیدونیم). چه انگیزه‌ای میتونه داشته باشه؟ ترحم بخره و تایید بگیره همونطور که گفتی.
موافقم کاملا که این جوری هم میتونه باشه.
در واقع یه چیزی داریم به اسم واقعیت که هیچ کدوم نمیدونیم چیه. یه چیزی داریم به اسم دیتای خودش. یه چیزی داریم به اسم احتمالات ممکن.
ولی باز بیایم بررسی کنیم که تعامل اینا با هم چجوریه و عواقب و اینا چین: (حتما کامل ننوشتم و هزارتا مسئله نادیده هست ولی فرض‌هایی که بیان شد رو و نگاه خودم رو تا جایی که آگاه بودم بهش اوردم توی اینا)

۱- راست میگه و دیتا صادقانه و منطبق بر واقعیته:
پس ینی حالش بده و داره اذیت میشه و کمک میخواد.
انگیزش: نمیدونه واقعا چیکار کنه و میخواد اگه راهی هست که نرفته اون رو امتحان کنه.
کاری که میتونیم بکنیم با این فرض: کمکش کنیم و بهش راهکار بدیم که شاید انجام نداده باشه قبلا و جدید باشه.
ضررهای کار ما: دیگه خود سر بشه و کارهای خطرناک انجام بده.
آیا منطقی و واقع بینانس این ضررها: بستگی داره تاثیر پذیرفتن و تغییر کردن رو در انسان چجوری میبینیم. آیا انسان یهو تغییر میکنه و مدل رفتاریش که تا الان حرف گوش کن و دختر خوب خانواده بوده ۱۸۰ درجه عوض میشه؟ اونم با بودن توی محیطی که به هزار روش سامورایی داره کنترل میشه؟ من بعید میدونم! جواب کلیم اینه که در حد اکستریمش نه. ولی اره ممکنه بازم کوچولو کوچولو به اون سمتا بره در طی سال‌ها آتی. احتمالش چقدره؟ بسته به نگاه هر کی به دنیا فرق داره و پیش بینی اینده الان هنوز قابل انجام نیست

۲- دیتا منطبق بر واقعیت نیست (به هر دلیلی):
انگیزش:
بسته به دلیلش داره ولی چیزی که به ذهن من میرسه اینه که میخواد ترحم بخره و تایید بگیره
کاری که میتونیم بکنیم با این فرض: سوال بپرسیم تا بفهمیم داستان چیه/بر اساس احتمالات ممکن طرف پدر و مادرش رو بگیریم.
ضررهای کار ما: با سوال پرسیدن اذیت بشه. نخواد اطلاعات بیشتر ریویل کنه و رها کنه و بره/حس‌های فعلی که داره رو بیشتر سرکوب کنه و سلامت روانش بدتر بشه.
آیا منطقی و واقع بینانس این ضررها: باز ما اونقدر تاثیر گذار نیستیم که یهو بدتر شه اوضاعش و دیگه سلامت روانش داغون شه اصلا. یا خیلی با سوالا اذیت شه و باز به فنا بره. باز جوابم اینه که در حد اکستریم تاثیر گذار نیستیم. و احتمالات بسته به نگاه هر کی به دنیا داره.

این که فکر کنم درد کشیده و اذیت شده منطقی تره از نظرم. پترن والدین کنترل گر رو کم ندیدم توی جامعه. سودی براش نداره به نظرم اون ترحم خریدنه و به تاپیک زدن و اینا نمی‌ارزه. اون سمت یهو کارای خطرناک بکنه رو کم میبینم. چون در خانواده کنترل گر این مدلی امکانش کمه به نظرم. و اینکه فکر کنم راست میگه و من میتونم کمک کنم هم به من حس بهتری میده.
برای همین من طبق شهود خودم بنا رو بر این میذارم که راست میگه و بهش اعتماد میکنم. بقیه میتونن این کار رو نکنن. ولی من دلیلی نمیبینم که از پدر و مادری که اینجا حضور ندارن و شکایتی نکردن دفاع شه (حس میکنم تنها چیزی که این مسئله داره اینه که حس اون فرد رو اگه راست بگه بدتر میکنه). دادگاه نیستیم و عدالت مسئله مون نیست. یا ادم میتونه جوابی نده یا سعی کنه سوال بپرسه و واقعیت رو بفهمه و یا با فرض‌های خودش راه حلی که به ذهنش میرسه رو بگه.
 
  • لایک
امتیازات: Judy.

MTZ

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
156
امتیاز
1,173
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دو تا چیز رو خوبه جدا کنیم: احساس و رفتار

احساس: من کاملا به خانواده حق میدم که نگران باشن.
به تو هم حق میدم که به عنوان والد نگران بچت باشی. نگران شدنه یه احساس کاملا طبیعیه و ادم هم نمیتونه یهو به خودش بگه بی‌بی‌دی‌با‌بی‌دی‌بو دیگه نگران نباش ازین لحظه به بعد. بچت ۱۵ سالت دوستی داره که قلیون میکشه؟ خب نگران نباش. زیادی حساسی. بچه ۱۵ سالت دوستی داره که ۱۸ سالشه و با دوستای هم سن و سال خودش دوست نشده؟ نگران نباش. نه حرفم اصلا این نیست.

رفتار: چیزی که حق نمیدم رفتارشونه! الترنتیو هم گفتم برای وقتی که ادم نگرانه و میخواد مراقبت کنه (که برای کیسی که از بچه رفتار خطرناک و ناعاقلانه دیده باشن هم به نظرم اون الترناتیو‌ها کار میکنه)
اون الترناتیوها رو جزئی تر برای کیس کلاس ورزشی هم بگم، میتونه شامل این باشه که به بچه بگن کلاس ورزشی میخوای بری، چون ما نگرانیم (که با دوست نابابت اونجا باشی) فلان ساعت و اینا برو که منم هستم و بیام اونجا بشینم. یا خودم بیام دنبالت و اینا. اینام هنوز رفتارهای کنترل گرانه است که به شخصه باهاش موافق نیستم ولی چون برای خانواده‌ای با رفتارهای کنترل گرانه سخته یهو باز رفتار کنن، باز تازه دارم راه جایگزینی پیشنهاد میدم که برای اون‌ها هم قابل انجام باشه. ولی دارم میگم اینکه کلا بگی نرو انگار این مدلیه که من به عنوان پدر و مادر حاضر نیستم برای مراقبت از تو به عنوان بچم وقت بیشتری بذارم، راحت ترین راه رو که تو نری رو انتخاب میکنم.

(در مورد الترنتیوهای درست با حداقل کنترل‌گری ولی مراقبت هم میشه صحبت کرد. ولی سلیقه‌ایه کمی شاید و تاپیک جدا شاید خوب باشه براش)

یک نکته‌ای که خوبه ادمیزادی که میخواد بچه داشته باشه متوجهش باشه اینه نمیتونی دنیا رو ایزوله کنی برای بچت تا ابد چون نگرانی. مسئولیت داری که آگاهی بده وقتی نگرانی و خوب تربیت کنی. و اگه باز هم بچه راه اشتباهی رو رفت و یا براش اتفاق بدی توی جامعه پیش اومد (چون در نهایت که نمیشه همه چیز رو و همه ادم‌ها رو و تاثیری که روی ادم میذارن رو کنترل کرد) تو باید اونقدر ادم امنی باشه براش که بیاد بهت بگه و ازت کمک بخواد نه که بترسه الان واکنش تو چی باشه.

این ها باز به این معنی نیست که ازادی مطلق بِده به بچه زیر ۱۸ سال، نه. باید یه بالانسی باشه ولی. مرز ها رو هم هر کسی برای بچش خودش تعیین میکنه. درست و غلط مطلق وجود نداره.
ولی وقتی بچه دچار مشکلات روان میشه میشه مطمئن بود که یه چیزی این وسط درست نیست. اون ممکنه هزارتا چیز دیگه باشه که ما نمیدونیم در نهایت راجع به زندگی این بنده خدا ولی با دیتایی که داده اولین چیزی که میشه نتیجه گرفت همین رفتار پدر و مادره.


در مورد آلترناتیوها به نظرتون شدنیه و میپذیرن اونجور پیشنهاد پدر و مادر رو که تحت کنترل و نظارتشون رابطه داشته باشن؟ اصلاً شدنیه؟
از این گذشته، اصلاً دلیلی نداره پدر و مادر بپذیرن یک آدمی که صفات بد داره و نگرانن از رابطه فرد کوتاه بیان که آلترنتیو بخوان بپذیرن. این خیلی طبیعیه که آدم راجع به اشخاص با همچین صفتی قضاوت بخواد بکنه. و باز این خیلی طبیعیه که آدما از اطرافیانشون تاثیر میگیرن. ایشونم کاملاً واضحه که داره احساساتی برخورد و به طرف نگاه میکنه. من پیشتر هم گفتم مطلقاً نمیشه و نباید همه چیزو ایزوله کرد منتهی رابطه با همچین آدمی چیزی نیست که اصلاً آدم بخواد مانور بده روش که اصلاً کار به آلترنتیو به قول شما بکشه. خط قرمزهایی وجود داره برای هر خونواده و اعتیاد هم خط قرمز اکثر خونواده ها هست و فکرم نمیکنم آدم عاقلی بخواد این موضوع رو تلطیف کنه که حالا طوریم نیست طرف اعتیاد داشته باشه.
این چیزایی که شما میگید راجع به آگاهی دادن درست و اینم قبول دارم که تا ابد نمیشه مراقبت کنی. اما تو این سن بچه ها با وجود تشخیص خوب از بد خیلی وقت ها اشتباه میکنن. بعضاً جبران ناپذیرم هست. تو اینجور موارد که صد البته اعتیادم جزوشونه وقتی امکانش هست چرا پدر و مادر دخالت نکنن و مانع بشن؟ بله سنش به یک حدی رسید که حریف خودش شد اونجا دیگه نباید ایزوله کرد و اصلا نمیشه ایزوله کرد ولی اون سن 15 نیست معمولاً. من نمیدونم با ملایمت هم آیا مثلا شرح دادن مسئله رو براشون یا نه که مثلاً کلا خوشمون نمیاد با فلانی بری بیای چون بهمان. اما اینکه بگیم نه نباید مانع میشدن رو نمیپذیرم. این راحتترین راه هم نیست اتفاقا راحتترین راه اینه که طرف خودشو زیاد درگیر نکنه که نه ظاهرا اعصاب خودشو بهم بریزه و نه بچه ش و همون چیزیه که شما از تک تک کلماتتون مشهوده. شما حتی همون آلترنتیوهایی که پیشنهادم میدید تهش دیس میکنین و میگین موافقشون نیستین. پس اینا که از نظر شما راه خوبش نیست. راه خوبش چیه از نظر شما؟ اون بالانسی که شما میگید همونه که راه خودشو بره و پدر و مادر نصیحت کنن نه اینکه مانع بشن و این خیلی برای پدر و مادر هزینه ش کمتره.
این پیشنهادای شما فقط محرکی واسه دیس کردن خونواده و نزدیک شدن به اون شخصه. حرفای خودتونو هم نقض میکنید. شما که میگید هزارتا چیز ممکنه باشه که ندونید پس چرا به خودتون اجازه میدین پیشنهادایی تا این حد جزئی بدین. به پیام هاتون اگر نگاه کنید همشون همون وایب مستقل شدن رو القا میکنن به طرف که طرز فکر الانِ شماست. شما دارید با یکسری داده که کاملاً و به وضوح احساسات درش دخیله راه حل میدید به ایشون و طرفشو میگیرید درحالیکه اگر میخواستید عاقلانه دلسوزی کنید باید حرفای پدر مادرشم میشنیدید و بعد این کارها رو میکردید.
 

f@him

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
23,382
نام مرکز سمپاد
فاتح
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT
در مورد آلترناتیوها به نظرتون شدنیه و میپذیرن اونجور پیشنهاد پدر و مادر رو که تحت کنترل و نظارتشون رابطه داشته باشن؟ اصلاً شدنیه؟
از این گذشته، اصلاً دلیلی نداره پدر و مادر بپذیرن یک آدمی که صفات بد داره و نگرانن از رابطه فرد کوتاه بیان که آلترنتیو بخوان بپذیرن. این خیلی طبیعیه که آدم راجع به اشخاص با همچین صفتی قضاوت بخواد بکنه. و باز این خیلی طبیعیه که آدما از اطرافیانشون تاثیر میگیرن. ایشونم کاملاً واضحه که داره احساساتی برخورد و به طرف نگاه میکنه. من پیشتر هم گفتم مطلقاً نمیشه و نباید همه چیزو ایزوله کرد منتهی رابطه با همچین آدمی چیزی نیست که اصلاً آدم بخواد مانور بده روش که اصلاً کار به آلترنتیو به قول شما بکشه. خط قرمزهایی وجود داره برای هر خونواده و اعتیاد هم خط قرمز اکثر خونواده ها هست و فکرم نمیکنم آدم عاقلی بخواد این موضوع رو تلطیف کنه که حالا طوریم نیست طرف اعتیاد داشته باشه.
این چیزایی که شما میگید راجع به آگاهی دادن درست و اینم قبول دارم که تا ابد نمیشه مراقبت کنی. اما تو این سن بچه ها با وجود تشخیص خوب از بد خیلی وقت ها اشتباه میکنن. بعضاً جبران ناپذیرم هست. تو اینجور موارد که صد البته اعتیادم جزوشونه وقتی امکانش هست چرا پدر و مادر دخالت نکنن و مانع بشن؟ بله سنش به یک حدی رسید که حریف خودش شد اونجا دیگه نباید ایزوله کرد و اصلا نمیشه ایزوله کرد ولی اون سن 15 نیست معمولاً. من نمیدونم با ملایمت هم آیا مثلا شرح دادن مسئله رو براشون یا نه که مثلاً کلا خوشمون نمیاد با فلانی بری بیای چون بهمان. اما اینکه بگیم نه نباید مانع میشدن رو نمیپذیرم. این راحتترین راه هم نیست اتفاقا راحتترین راه اینه که طرف خودشو زیاد درگیر نکنه که نه ظاهرا اعصاب خودشو بهم بریزه و نه بچه ش و همون چیزیه که شما از تک تک کلماتتون مشهوده. شما حتی همون آلترنتیوهایی که پیشنهادم میدید تهش دیس میکنین و میگین موافقشون نیستین. پس اینا که از نظر شما راه خوبش نیست. راه خوبش چیه از نظر شما؟ اون بالانسی که شما میگید همونه که راه خودشو بره و پدر و مادر نصیحت کنن نه اینکه مانع بشن و این خیلی برای پدر و مادر هزینه ش کمتره.
این پیشنهادای شما فقط محرکی واسه دیس کردن خونواده و نزدیک شدن به اون شخصه. حرفای خودتونو هم نقض میکنید. شما که میگید هزارتا چیز ممکنه باشه که ندونید پس چرا به خودتون اجازه میدین پیشنهادایی تا این حد جزئی بدین. به پیام هاتون اگر نگاه کنید همشون همون وایب مستقل شدن رو القا میکنن به طرف که طرز فکر الانِ شماست. شما دارید با یکسری داده که کاملاً و به وضوح احساسات درش دخیله راه حل میدید به ایشون و طرفشو میگیرید درحالیکه اگر میخواستید عاقلانه دلسوزی کنید باید حرفای پدر مادرشم میشنیدید و بعد این کارها رو میکردید.
من کاملا موافقم که در پاسخم احساسات دخیله. ولی این رو هم موافقم که در پاسخ همه انسان‌ها احساسات دخیله. به عنوان ادمیزاد احساسات داریم ما. اگه فک میکنی که ادمیزاد در جایی میتونه این احساسات رو از خودش جدا کنه و با منطق خالص و ربات گونه پاسخی بده تعریف مون از انسان با هم فرق داره و شاید باید ازون جا شروع کنیم.

احتمالا اینکه من دیس دادم اول به نظر بقیه و حمایت از پدر و مادرش، بخشی از دلیلش این بود که مسئله برام شخصی شد و خب اون موقع اگاه نبودم. اما بعد سعی کردم فکر کنم بهش و بازم اینجوری بودم که نمیفهمم چه کمکی میکنه حمایت از پدر و مادر در این لحظه و پوینتم همینه واقعا.

اینکه چه تصمیمی رو برای چه دلیلی میگیرم رو توی پیام‌های بالا توضیح دادم.
آیا من معتقدم من درست میگم حتما؟ و شما غلط میگی؟ من ادعایی ندارم که همه حقیقت نزد منه. حقیقت در نهایت چیزیه که هیچ کس نمیدونه و حتی معتقدم که چیزی بین همه حرف‌هاییه که زده میشه. حس میکنم البته جفتمون هم اینجوری هستیم، چون چندبار هر دو گفتیم شاید هم من اشتباه کنم و حواسمون هست همه حقیقت رو نداریم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خط قرمز‌ها سلیقه‌ای تا حدی و خیلی به نگاه ادم بستگی داره. به این بحث علاقه دارم من هم و خب دارم فکر میکنم بهش که در طول هفته یه تاپیک بزنیم در مورد این و صحبت کنیم (اگه الردی نداریم؟) و به نظرم خیلی بحث طولانیه. اینجا ترجیحم اینه که صحبت نشه و برای همین این رو پاسخ نمیدم. (ولی الان نوتیف ست کردم که برگردم در طول هفته و با هم صحبت کنیم)

بخش های دیگه صحبتت:



در مورد آلترناتیوها به نظرتون شدنیه و میپذیرن اونجور پیشنهاد پدر و مادر رو که تحت کنترل و نظارتشون رابطه داشته باشن؟ اصلاً شدنیه؟
بسته به هر کس فرق داره.

اصلاً دلیلی نداره پدر و مادر بپذیرن یک آدمی که صفات بد داره و نگرانن از رابطه فرد کوتاه بیان که آلترنتیو بخوان بپذیرن.
من نگفتم مجبورن بپذیرن! ولی من اگه والد بودم و می‌دیدم که بچم از مسئله‌ای که من براش تصمیم گیری کردم ناراضیه و شاید من بتونم کار جدیدی رو که تا حالا امتحان نکردم، بکنم که هر دو (هم من و هم بچم) راضی باشیم و نه فقط من، انجامش میدادم. من دارم خودم رو میذارم جای والدین کنترل گر. حس میکنم الترناتیوهایی که گفتم با فرض کنترل گری والد هم نگرانی هاشون رو کاور میکنه. (اگه نمیکنه و به نظرت اونجا هم ممکنه مشکلی پیش بیاد و یا خودت به عنوان والد نگران میشی بازم در اون شرایط میشه صحبت در مورد راهکارها که باز حتما بعدا اشاره کن)

این خیلی طبیعیه که آدم راجع به اشخاص با همچین صفتی قضاوت بخواد بکنه.
بله من هم قضاوت میکنم ادم قلیون کش رو و نگران میشم بچم با ادم قلیون کش در ارتباط باشه.


این راحتترین راه هم نیست اتفاقا راحتترین راه اینه که طرف خودشو زیاد درگیر نکنه که نه ظاهرا اعصاب خودشو بهم بریزه و نه بچه ش

اره این راه راحت تریه. ولی داری فرض این که والدین میخوان مراقبت کنن رو کلا میریزی دور. با اون فرض این راه سختیه اتفاقا. من با فرض این گفتم که نمیخوایم یه والدین جدید بسازیم و بگیم چی براشون راحت تره.


این پیشنهادای شما فقط محرکی واسه دیس کردن خونواده و نزدیک شدن به اون شخصه.
حس میکنم پوینت حرفت اینه که من و بقیه رو متوجه مسئولیت حرفامون بکنی. بله حرف زدن و راه کار دادن، مسئولیت داره. مسئولیتش رو میپذیرم. معتقدم که اگه پیام دوست قلیون کشش رو ادم پاک کنه و به خونواده اش نشون نده، مادامی که میدونه قلیون کشیدن کار خوبی نیست و شکی در این باره نداره باعث نمیشه کسی در منجلاب دوست ناباب و اعتیاد گرفتار شه. حرف من ممکنه باعث شه بعدا قلیون بکشه و باز من مسئولم؟ امیدوارم این اتفاق نیفته و معتقدم اگه این اتفاق هم بیفته بله من هم به سهم خودم مسئولم، ولی تنها و تنها من مسئولم؟ نه. خودش هم مسئوله، اطرافیان و عوامل دیگم مسئولن. ادم ۱۵ ساله با ۱۰ ساله فرق داره، همون طور که با ۱۸ ساله فرق داره.
من دوست دارم این مسئولیت رو و یا کسخلم و خیلی خوش بین؟ دوس ندارم این مسئولیت رو. کسخلم یا خیلی خوشبین؟ نمیدونم، خودم فکر نمیکنم الترا خوشبینم ولی فک میکنم به نسبت هستم اره. شاید شما فکر کنی هستم ولی خب بعدش دیگه باز میفهمیم که شاید صحبت مون با هم باید از یه جای دیگه شروع شه و یا شایدم ادامه ندیم.

همزمان کاری نکردن و حرف دیگه زدن هم مسئولیت داره و این هم خوبه که بهش توجه بشه. در واقع همه مسئولیت رو داریم و فراری ازش نیست. من هم دوست ندارم این مسئولیت رو، ولی چون فایده این پیشنهاد دادن رو از ضررش بیشتر میبینم ترجیح میدم بگم.

اگر میخواستید عاقلانه دلسوزی کنید باید حرفای پدر مادرشم میشنیدید و بعد این کارها رو میکردید.
خیلی خوب میشد اگه میتونستیم دادگاه برگزار کنیم. حرفای پدر و مادرش رو هم بشنویم و بعد نظر بدیم. خیلی قشنگه این. ولی واقع بینانه بخوایم حرف بزنیم الان پدر و مادرش رو داریم اینجا؟ متاسفانه نداریم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لحنم بد نیست و اگه بد خونده میشه بهم بگو کجاش چنین حسی رو داره و درستش کنم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #34

mahi88

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
14
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
هان؟
شهر
دزفول
سال فارغ التحصیلی
1406
من طبق چیزی که متوجه شدم از مجموعه پیامات اینه که تا حالا لیترالی دختر خوب خانواده بودی، استراتژی که پیش گرفتی شفافیت بوده، بهشون همه چیز رو گفتی، منطقی باهاشون حرف زدی و سعی کردی اینجوری خیالشون رو راحت کنی که ببینین من اگه چیز کوچیکی هم باشه خودم میام بهتون میگم، نیاز نیست که شما جلو جلو نگران باشین و بخواین صورت مسئله رو پاک کنین. انگار ناخوداگاه (شایدم خوداگاه نمیدونم) درک کردی که اها نگرانن و اینا و رفتاراشون از روی نگرانیه. بعد همراه شدی با اینکه به روشی که اونا دوست داشتن نگرانی شون رو رفع کنی. یه سری جاها مجبور بودی و قدرتی نداشتی. یه سری جاهام شاید قدرتی که داشتی رو گذاشتی توی سینی و بهشون گفتی ببین اینم حتی میدم به شما فقط نگران نباشین.

قدرتی که داشتی و گذاشتی توی سینی از نظر من اینه که چیزهایی که احتمالش کمه که بفهمن رو هم شاید خیلی شفاف بهشون گفتی. چون فکر میکردی این راهیه که کمک میکنه و کاملا هم قابل درکه. این چیزی بوده که احتمالا توی اون خونه بهت اموزش داده شده، ازت خواسته شده و جاهاییم که شاید اولا وقتی بچه تر بودی و خلافش رفتار کردی احتمالا بازخواست شدی و خب رفته رفته یادگرفتی اها من باید همه چی رو کامل بگم.

ولی الان شاید این قدرت رو داشته باشی که جاهایی که احتمالش کمه اونا بفهمن بهشون نگی. احتماله بازم و بسته به شرایط ممکنه بفهمن و تو حتی ممکنه از ترس اینکه شرایط باز بدتر شه برات، تصمیم بگیری که خب نه بذار بگم و شفاف باشم، این بهتره. ولی اگه امتحان نکردی این راه رو تا الان، با توجه به اینکه راه شفافیت و صحبت منطقی باهاشون فیل شده تا حالا، پذیرفتن ریسک این به نظر من منطقی میاد. و منظورم هم یه کار عجیب و غریب و ۱۸۰ درجه متفاوت با خود الانت نیست. یه استپ خیلی کوچولو شاید مثل همین که پرواز گفت باشه. (اینکه پیامای این چنینی مثل قلیون کشیدن دوستت رو که خودت هم میدونی برای خانواده حساسیت برانگیزه قبل اینکه ببینن پاک کنی). اینجوری در واقع از اون نیمچه قدرت خودت استفاده کردی که فقط جلوی قدرت گرفتن بیشتر اونا رو روی زندگیت بگیری که کاملا هم حق داری.

کاش دنیا قشنگ بود و همه ادما سالم بودن و نیاز نبود ادم از پدر و مادرش چیزی رو پنهان کنه. ولی این رو بپذیری که دنیا اینجوری نیست متاسفانه و گاهی اوقات ادم مجبوره کارهایی خلاف میلش بکنه که توی دنیای قصه‌ها که همه چیز خوبه و همه خوبن اون کارا بده، ولی توی شرایط دنیای وقعی اون کارا کارای لازم و مفید و درستین
اره، من همه چیو بهشون گفتم و این اشتباه بود.
مرسییییییییییییی💛💛))))
 
  • دابل‌لایک
امتیازات: f@him

f@him

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
23,382
نام مرکز سمپاد
فاتح
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT
اره، من همه چیو بهشون گفتم و این اشتباه بود.
مرسییییییییییییی💛💛))))
امیدوارم بتونی روشت رو اروم اروم عوض کنی. اما اگه حس کردی که نمیتونی امیدوارم که خودت رو سرزنش نکنی چون خیلی خیلی سخته و حتما و لطفا از متخصص روان کمک بگیری در اون موقعیت ❤️
 
  • شروع کننده موضوع
  • #36

mahi88

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
14
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
هان؟
شهر
دزفول
سال فارغ التحصیلی
1406
سلام. اولا پیامت منو کمی ناراحت کرد، فکر میکنم خانواده ات زیادی دارن حساسیت نشون میدن و این یه overreact عه ولی خب تا یه حدی این حساسیته کم و بیش تو همه خانواده ها هست. حالا بزرگتر شدی و سن ات بیشتر شد، خواهی دید مثلا دیگه مادر پدرت قرار نیس به اینکه چه میدونم دوستت کیه یا چه حرفی بینتون رد و‌ بدل شده اهمیت بدن ولی خب تا دلت بخواد راجب مسائل بزرگتر دیگه مثل انتخاب رشته، تشکیل خانواده، رفتن به شهر دیگه واسه دانشگاه و تحصیل، مسائل کاری و خیلی چیزهای دیگه دخالت کنن که خب من تا حدی حق میدم چون به هرحال هر مشکلی هم تو هر کدوم از این زمینه ها واسه من پیش بیاد، اولین آدمی که قراره برم بگم همین خانواده مه پس اونا هم حق نظردهی دارن هر چند حق تحمیل نظرشونو ندارن. ولی راجب پیگیری زیاد خانواده ات به نظرم یه مدت کارهایی که باعث حساسیت و عصبانیتشون میشه انجام نده. به قول خانوم پرواز بزار آب از آسیاب بیفته و اینقدر روت زوم نکنن. لازم هم نیست تمام جزئیات اتفاقات و کارهایی که تو مدرسه یا خارج محیط مدرسه برات میفته برای پدر و مادرت توضیح بدی ، همونطور که مثلا ممکنه بابات نیاد همه اتفاقات محیط کارش رو تو خونه بگه. البته منظورم پنهان کاری نیست ها ... منظورم اینه خود اصن اینکه حرف و کار هر محیط تو همون محیط بمونه خودش یه مهارت و لازمه ی زندگیه، همونطور که چه میدونم ما مثلا مشکلات خانوادگی رو پیش هر کس و در هر محیطی نمیگیم. کم کم هم پدر و مادرت به این روند عادت میکنن و دیگه پیگیر نمیشن. به سن ات هم ربط داره البته. الان سن ات کمه. شاید اگه مامان بابات فرضا الان میپرسن فردا چه امتحانی داری یا چه میدونم تو مدرسه چیکار کردی، دوستت کیه و فلان ، پس فردا که وارد دانشگاه یا محیط دیگه شدی این چیزا اصن مسئله ای نباشه. به هرحال راجب دوستت من اگه بودم و میدیدم خانواده ام حساسه، خیلی روابطمو با اون دوستم جلوی خانواده ام بولد و پررنگ جلوه نمیدادم.
پیام هاتو پاک کن و تو مدرسه هم تا حدی که دوست داری با اون دوستت باش. به هرحال مامان بابات دوربین ندارن ببینن مدرسه چیکار میکنی :)) اما خب ... مواظب باش به این بهانه که مامان بابا نمیبینن تو چاه نیفتی. تفاوت بین خوب و بد رو بدون و حتی اگه یه روزی دیگه نظارتی روت نباشه، اینطور نشه بگی خب هرکار دلم خواست بکنم. نه. یه چهارچوبی داشته باش. با اینکه خانواده من رو این موضوعات حساسیت و نظارتی ندارن و من آزاد بودم ولی من خودم بازم، بودن در هر جمع یا دوستی با هرکسی رو اوکی نمیدونم. اگه فکر کنم کسی یا چیزی به وضعیت تحصیلیم، روحیم، جسمیم یا هر چیز دیگه ای صدمه میزنه کلا میزارمش کنار. تو هم دقت کن که صرفا بر حسب عصبانیت یا احساساتی که الان نسبت به خانواده ات داری تصمیم نگیری. ببخشید که طولانی شد. من خیلی تجربه و سن کافی برای جواب دادن ندارم ولی اینا چیزهایی بودن که به ذهنم رسید بگم.
اول از همه مرسی ازتتتتت وقت گذاشتی 💙💙
همکلاسیم نیست، هم باشگاهیم بود.
که دیگه نمی بینمش ))
 
ارسال‌ها
1,066
امتیاز
19,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
من کلیت صحبتت رو دوست داشتم. این بخشش رو ولی اینجوری بودم که اگه اسمش پنهان کاری نیست این، پس پنهان کاری چیه؟
و حرفم هم این نیست که پنهان کاریه و بده و نباید. حرفم اینه که پنهان کاریه اسم اینم ولی پنهان کاری (چیزی رو پنهان کردن از کسی یا کسانی) همیشه بد نیست.


این رو مهمه برام بگم چون حس میکنم دقیقا در خانواده‌ای که سعی میکنن برای مراقبت از بچه، بچه رو منع کنن از یه سری کارها و تجربه‌ها (که از دید من این کنترل‌گریه: بخوایم دقیق تر بگیم با نیت مثبت اتفاق افتاده، ولی تاثیر منفی داره واقعا که اگاهی ندارن بهش متاسفانه) با استفاده از کلمات این مدلی (مثل پنهان کاری) به بچه عذاب وجدان میدن (ناخوداگاه و نه با نیت پلید شیطانی) در انتهای این عذاب وجدان‌های نا لازم هم اضطراب و مشکلات روانه. این کلمه همون چیزیه که بچه باهاش کنترل میشه (پنهان کاری نکنیا، پنهان کاری خوب نیس!) و بعد تو به عنوان بچه وقتی یه کار کوچولو هم انجام میدی و بهشون نمیگی عذاب وجدان میگیری و بعد با اینکه خودت میدونی که اره ادم‌ها لازم نیست همه چی رو به هم بگن و بابا هم مثلا نمیاد مسائل توی محیط کار رو اینجا بگه، اون عذاب وجدانه نمیذاره که نگی و بارها و بارها این کار رو انجام میدی.
چیزی که من تجربش رو داشتم این بوده که یه چیزی رو ادمیزاد نمیگه، بعد خانواده متوجه میشن و بعد بهت میگن که پنهان کار شدی! بعد تو میگی نه خب بابا هم نمیاد توی خونه بگه همه چی رو. بعد میگن نه اون فرق داره. تو هنوز بچه‌ای فرق داری. و تو هم میگی راست میگن لابد. و باز تو به خودت حق نمیدی که یه چیزی رو در این حد حتی کوچیک نگی و عذاب وجدان میگیری! چون این کار تو لیبلش پنهان کاریه. (به معنی پنهان کردن چیزی) و خود ادمیزاد هم درونا این رو میفهمه. و در اون لحظه هم فقط احساساتش نا دیده گرفته میشه!


و حرفم اینه که بپذیریم که پنهان کاریه، پنهان کاری رو تابو نکنیم ولی. (و باز نمیگم که کاری مثل صداقت هم بدونیمش!)

صحبت اضافه: فیلم dogtooth هم در همین راستای والدین کنترلگر به نظرم خیلی فیلم قشنگیه. توی اون همه چی اگزجره‌است ولی حتی در مورد همین معنای کلمات هم نشون میده اتفاقی رو که در خانواده‌های کنترل‌گر می‌افته. در لول ته بازه است اون باز و دیستوپیا طوره، ولی مثلا اینجوریه که معنی کلمه دریا رو برای بچه‌ها عوض کردن و میگن دریا یه مبل قرمزه با دسته‌های مخملی (دقیق یادم نیس ولی چنین چیزی)
باهاتون موافقم و حرفاتون رو کاملا درست میدونم ولی در کل منظورم از این جمله ام این بود که باید یاد بگیره هر حرفی رو تو محیط خودش بگه و مشکلاتش رو‌ تو همون محیط حل کنه حتی اگه به خاطر نگفتن به والدین عذاب وجدان بگیره. خانواده ایرانی اکثرا اینجوریه که به بهانه محافظت از بچه، ازش انتظار داره سیر تا پیاز اتفاقات روزانه اش رو براش تعریف کنه و به خودش حق میده همه دور و بریاش و دوستانش رو بشناسه و حتی تو کوچکترین رفت و آمد و صحبتها دخالت کنه که مبادا بچه اش در خطر باشه درحالیکه این رفتار مشخصا افراطی و برای والدین تاگسیکه و حتی خود شخص اینو کامل متوجه میشه . فردا که این شخص وارد محیط های بزرگتری به جز مدرسه بشه (مثل سرکار یا خوابگاه) به احتمال ۹۰ درصد بلد نیست با انواع آدمهای اونجا سر و کله بزنه و دووم بیاره چون دائما توسط والدینش مهار و کنترل شده و گفتن اگه فلان شخص بده پس حق نداری باهاش توی یه جا قرار بگیری . چه بسا از این دست آدمها تو دانشگاه هم هست. اونقدر پدر و مادر محافظ کارانه رفتار کردن که میبینی طرف مسیر دانشگاه تا خونه رو نمیتونه تنهایی بره و حتما یکی باید بیاد دنبالش! یا سر خرید یه چیز کوچیک و حتی شاید خنده دار، بارها به والدینش زنگ میزنه و مشورت میکنه بخرم یا نخرم.(متاسفانه همچین همکلاسی ای داشتم که به خاطر کنترلگری دائم والدین، اصن خودش قدرت تصمیم گیری نداشت) یا زمان مدرسه یادم میاد سر یه مسئله بین معلم و دانش آموز، بعضی والدین سریع خودشونو قاطی میکردن که اونا این موضوع رو حل کنن و اصن به دو طرف اجازه حل و فصل رو نمیدادن!. منظور من این بود این شخص عذاب وجدان رو بندازه دور و این دیفالت پنهان کاری رو هم باور نکنه. مثل این میمونه من با دوست صمیمیم از جزئیات مهمونی خانوادگی دیشبم حرف نزدم و اون برگشته میگه داری ازم پنهان کاری میکنی. ربطی نداره. اون مسئله جزو مسائل بین ما دوتا نیست همونطور که مسائل کاری پدرم به من مربوط نیست و انتظاری هم ازش نمیره که واو به واو اتفاقات رو بیاد خونه بگه، مشکلات کاریش هم باید تو همون محیط کاری حل کنه همونطور که اغلب مشکلات تحصیلی من برای اونا مهم نیست(البته پدر و مادر من روی چیزهایی مثل نمره و غیره هیچ‌ وقت واکنش ندادن و‌خب شاید یه بخشی از همین حس به این خاطره) . به نظرم ایشون از کسانی هستند که به واسطه والدین عادت به این موضوع کردن که همیشه جلوی اونا همه چی رو بگن درحالیکه ۹۰ درصدش شاید اصن موضوعی نباشه که حتی ارزش مطرح کردن داشته باشه. نه فقط راجب دوستان یا همکلاسی ها بلکه مسائل دیگه.
 

venusi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
525
امتیاز
50,226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
چیزی که توی اولین پیام ذهن من رو به شد درگیر کرد چیزی بود فارغ از خانواده و سخت‌گیری‌ها!
دل‌تنگی‌ات بود برای دوستت!
صادقانه بخوام حرف بزنم، اگر با معجزه‌ای ناگهان یه آزادی عمل صد در صد داشته باشی و دوان دوان بری سراغ دوستت که بعد سه ماه ببینی‌اش، مطمعن باش که ناامیدت می‌کنه! اصلا و اساسا وقتی در قرنطینه خانواده هستی و به رابطه‌ای چه دوست چه پارتنر آسیبی می‌رسه و جدایی رخ می‌ده، بعد از از بین رفتن مانع با یه سوال مهم مواجه می‌شی و اون اینه که: اصلا این آدم ارزش اون همه خودخوری و دل‌تنگی رو داشت! میدونی! می‌خوام بدونی آدم‌ها به اندازه‌ای که دوستشون داری ارزشمند نیستن! شاید دوست هجده ساله‌ی تو استثنا باشه اما در جهان تو هیچ‌چیز نباید مهم‌تر از خودت و سلامت فیزیکی و روحیت باشه! اون دوست تو هم اگر یک دوست واقعی باشه با صبوری گذر می‌کنه از این روزها تا دوباره بتونه تو رو ببینه و وقتش رو باهات سپری کنه!

من اصلا و ابدا خانواده‌ت رو محق نمی‌دونم! برای من که قرنطینه‌های این چنینی رو تحمل کردم پدر و مادرت ظالم‌ترین موجودات جهان هستین! اما راهی جز پذیرش نیست....تا زمانی که مستقل بشی! خیلی زود این اتفاق می‌افته! متاسفانه شرمندگی این روزها براشون باقی می‌مونه! مطمعن باش یه روزی می‌فهمن چه اشتباه بدی در برخورد با فرزندشون داشتن!

یکی از بچه‌ها حرف خوبی زد! لازم نیست انقدر شفاف باشی باهاشون، بنظرم اینکه مراقب خودت باشی تا مسیر و انسان اشتباه رو انتخاب نکنی، همیشه اولین اصل زندگی‌ات این باشه که دیتای زیادی راجب زندگی شخصی‌ات بهشون ندی! این برات دوستی ساده‌ست! با شفاف بودن بیش از حد ممکنه خانواده‌ات در ازدواجت و عشقت هم اخلال ایجاد کنن!
 

venusi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
525
امتیاز
50,226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
من نمیگم حرفای اونا درست بوده مطلقا. ولی حرفای جنابعالی هم کاملا جانبدارانه ست و صرفا ی غرور بیجا براش بوجود میاره که بجنگه با خونواده ش. واژه کنترلگری به خصوص بخاطر این فازایی که نسل جدید برمیدارن و منافی ازادیشون میدونن بار منفی پیدا کرده ولی واقعیت اینه که تا حدی به خصوص تو سن ایشون نیازه. کیه که منکر این بشه که بچه ها تو این بازه سنی نه همیشه ولی خیلی وقتا احساسی و غیرعاقلانه تصمیم میگیرن و عمل میکنن. و یسری احمق هم میان میگن که وا بچه باید روی پای خودش وایسه و قوی بشه و خیر و شرش رو خودش بفهمه و اینا و مطلقا چرنده همشون. همینا وقتی ی بچه تو این سن آسیبم ببینه و یا گندی بالا بیاره میندازن گردن بابا ننه ش. به تدریج باید کم بشه خلاصه کنترل ها. بسته بودن و کنترلگری بله از حد بگذره درست نیست اما صرف چیزایی که تعریف کرد من به خونواده ش حق میدم تا حدود زیادی نگرانِ ارتباط با اون شخص باشن و در پیِ اون، کنترل داشته باشن.
بله اگر دیفالتشون این بوده که تلگرام و فلان و بهمان همه رو چک کنن دائم اشتباه میکردن ولی اگر بعد از اتفاقی که افتاده و چیزایی شبیه به قلیون کشیدن و اینا از طرف دیدن و اینجوری شدن، حق دارن نگران بچه شون باشن.
کنترل‌گری بیش از حد و ایجاد ترس باعث می‌شه فرزند همه‌چیز رو پنهان کنه! چیزی که خودم بهش پیشنهاد دادم اصلا همین بود! پنهان کردن روابط!
ایجاد ترس و نفرت شاید بتونه یه هجده ساله معتاد به قلیون رو ازش دور کنه‌ اما ممکنه اونو با آدمایی آشنا کنه که دراگ و مابقی چیزها رو به زندگی‌اش بیارن!
کنترل‌گری نباید با ترس و خشم و ایجاد نفرت همراه بشه! نباید احساس ناامنی ایجاد کنه! دختر پونزده ساله باید بدونه هر اتفاقی بیوفته پناهی به نام پدر و مادر داره!
بنظر من این حجم دل‌تنگی برای یک دوست طبیعی نیست اصلا و اساسا و فکر می‌کنم این وابستگی بیش از حد از رفتار غیراستاندارد خانواده ناشی می‌شه!
 
  • لایک
امتیازات: Judy.
  • شروع کننده موضوع
  • #40

mahi88

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
14
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
هان؟
شهر
دزفول
سال فارغ التحصیلی
1406
کنترل‌گری بیش از حد و ایجاد ترس باعث می‌شه فرزند همه‌چیز رو پنهان کنه! چیزی که خودم بهش پیشنهاد دادم اصلا همین بود! پنهان کردن روابط!
ایجاد ترس و نفرت شاید بتونه یه هجده ساله معتاد به قلیون رو ازش دور کنه‌ اما ممکنه اونو با آدمایی آشنا کنه که دراگ و مابقی چیزها رو به زندگی‌اش بیارن!
کنترل‌گری نباید با ترس و خشم و ایجاد نفرت همراه بشه! نباید احساس ناامنی ایجاد کنه! دختر پونزده ساله باید بدونه هر اتفاقی بیوفته پناهی به نام پدر و مادر داره!
بنظر من این حجم دل‌تنگی برای یک دوست طبیعی نیست اصلا و اساسا و فکر می‌کنم این وابستگی بیش از حد از رفتار غیراستاندارد خانواده ناشی می‌شه!
حق با توعه عادی نیست.
ولی نسبت به منی که برا ده روز اونطوری بودم خیلی سخته.
شاید برا بقیه اینطوری نباشه
شاید حتی برا خودش.
ولی واقعا خیلی دلم براش تنگ شده.
میگم، من آدم به شدت احساساتی ام. و خیلی اذیت میشم.
 
بالا