سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

[melika.m.r]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

آقا! چـرا امـروز انقـد بازدیـد کــم بـود!؟
خُ مـا کلـی حـوصـله ـمون سـر رفـ...!

واسـه بـی نظـمـی ـایِ قهـوه خـونه ـم بگــم کـه روزِ اول بـود...آشنـایی نـداشـتن بچـه ـا...خــدایی همـه خیـلـی زحمــت کشیــدن. دسـتشــون درد نکنـه !

+بالــوووون....!!!

+ایـن گیــره هـایِ کــارتـا خیــلی شُــل ـن... هــی مــیفتــادن امــروز از بچــه ـا !

+ چــرا بـوفــه هــم زمــان بـا قهــوه خــونه بـاز بـــووود!؟؟!

 

[pegah.nodet]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

بازم میگم به نسبت روز اول خیلی خوب همه چیو جمع کرده بودین! سطحشم از پارسال بالاتره به نظر من
واقعا من حال کردم! از وقتی رسیدم دارم واسه خونواده تعریف میکنم!
اون نمایش پیلوت خیلی خوب بود میگم که سبک جدیدی بود واقعا حال کردیم با ایدش! ما شهردار بودیم اونقدر تحویل گرفتم باورم شده بود! بچه ها هم خوب بازی میکردن!
یه چیز دیگه هم اینکه کاری خوب پیش نرفت و اینا ، سر همدیگه خالی نکنین! میدونم همه تلاش کردین خسته این دوس دارین به بهترین نحو باشه اما امروز ما دیدیم بعضی میزها میرفتیم هم گروهیا باهم دعوا داشتن اینم خیلی بده چون قراره خاطره ی کارگاه حالا حالاها واستون بمونه و ازش لذت ببرین! حالا همه چی هم ایده آل نبود فداسرتون! سعی کنین لذت ببرین جای حرص خوردن!
واقعا هر پروزه ای هم دیدیم محشر بود! جا داره به دوستان : ساینا شکوفه روزین زهرا.ج خسته نباشید بگیم! مهسام که همراهیمون کرد مستفیض شدیم! زهرام که قشنگ به موقع رسید ما از گشنگی تلف نشیم! +ریحانه(قهوه چی! )

×یکی از بهترین صحنه هایی که دیدم ، وقتی بود که فخر هی سعی میکرد با بچه ها صمیمی شه کسی جوابشو نمیداد! ینی عااالی بودا!
دوید تو صف قهوه خونه : بچه ها شماها دارین چیکار میکنین؟!
هیچکی جواب نداد!
دوباره : الان مثلا قراره چی بخرین اینجا؟!
گناه داشت بیچاره! داشت نهایت تلاششو میکرد!

از افتتاحیه فیلم گرفتین؟ ما 5شنبه اومدیم از یکی بگیریمش!

 

[Billy the kid]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

سلام...
یه خبر خوب...!
تئاتر و سرود مدرسه مون توی منطقه اول شده...!
(پ.ن. اینو یه بار اشتباهی توی تاپیک راهنمایی نوشتم...!)

 

[Sampadik]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

خير!
تئاتر ما دوم شده!
تئاتر ِ فرزانگان ٦ اول شده !

 

[N.M]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

خ. قنبري مي‌گف ما اول شديما...
بعد انگار منطقه نمي‌ذاشته هر مدرسه دو تا گروه بده، يكي از گروهاي تئاتر به اسم يه مدرسه‌ي ديگه رفتن.

 

[raman]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

بعد انگار منطقه نمي‌ذاشته هر مدرسه دو تا گروه بده، يكي از گروهاي تئاتر به اسم يه مدرسه‌ي ديگه رفتن.

و بعضی از اعضای این یکی گروه تاتر ِ توی سرود هم بودنُ این دفعه به اسم مدرسه خودمون.و نکته ش اینجاس که داور سرود و تاتر یکی بوده و مسلما شناخته بچه ها رو.

 

[Arghavan S]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

دوستان نظرتون راجع به تئاتر ِ پیلوت چیه ؟ مچّکّر میشم :] .

درباره ِ آقای ِ شکوهی هم بگم ، از اولش داشتن گیر میدادن که ما رو محک بزنن ، که ببینن ما چقد تو نقشمون فرو رفتیم . ینی مثلن آخراش که حرفای ِ کیمیا هم تموم شده بود ُ شما داشتین میرفتین ، ایشون هنوز داشتن با ما حرف میزدن . یهو اشاره کردن به پیکسل کارگاه یکی ُ گفتن "این چیه؟ " ُ طرف هول شده بود ؛ گف "لوگوی ِ کارگاه" . ایشون به بقیه گفتن "یه امتیاز از این کم کنین ، یادش رفت " ! یعنی اون اغتشاشاتی که سر حرفای روژین ایجاد شد صرفا برای ِ محک زدن ِ ما بود که ما از پس ِ ایشون بر اومدیم و خیالمون از بابت ِ بازدید کننده هایی که اینجوری بخوان اذیت کنن راحته ! [قبول دارم نمیذاشت حرفای ِ روژین رو درست بشنوین . ]

 

[L.E]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

خیلی تئاترتون خوب بود،بازی بچه هاتونم خوب بود تقریبا...
ینی من سر تمرین روژین یکم بودم و دیدم چقد زحمت کشیدید!
فقط...ایدتون مال خودتون بود یا مثلا از جایی الهامی چیزی گرفتین؟!

در کل بار اول که آدم می ره خیلی شوکه می شه!

بعد...من فلسفه ی کار روژینو نفمیدم فقط!

 

[sayna]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

اجازه هست از انتظامات انتقاد کنم ؟

× بعضیا رفتارشون توهین امیز بود ، دقیقا در همین ابعاد .

 

[N.M]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

راضيم ازتون ><
منم بيشتر مشكلم با بعضي از بچه هاي انتظامات بود. لايك ساينا

 

[ریـحـانـه]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

من واقعا راجبه انتظامات حرفی ندارم .
ببخشید اینجوری میگم ( رک میگم کاملا ! ) خیلی تو جو بودن حس میکنم . ( مطمئنم در واقع . )
نمیخواستم بگم ولی واقعا لازم بود .

خسته نباشین بچه ها ، عالی بود ! :)
فقط من هنوز در کفِ حکمت این بادُ بارون موقه ی کارگاهم !

یه چیزی ! من خودم اختتامیه رو خیلی دوس داشتم ولی حس میکنم خیلی ایده آل فک کرده بودین ! ینی قشنگ فک کرده بودین این کنفا خیلی تند میسوزنُ مثلا شعله های آتیش معلوم میشهُ اینا ، مثه تو فیلما !
ولی در کل ایول !

 

[pegah.nodet]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

آقا خیلی خیلی خیلیییی عالی!
من با اختتامیه خیلی حال کردم! اون لحظه که یهو آتیش گر گرفت و اینا خیلی خوب بود! با اینکه اونجوری که میخواستین پیش نرفت و درست حسابی نسوخت و اینا، هیجان داشت!
حلقه زدنمونم خیلی خیلی خوب! حدودا 6ماه بود دلم واسه این لحظه تنگ شده بود! اونقد داد زدم الان صدام درنمیاد کلا!
همگیتون خیلی زیاد خسته نباشین!
از الان لحظه شماری واسه کارگاه بعدی!

 

[مهسا.ق]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

کلا عالی بود
خیلی خوش گذشت
مرسی از همه
فقط نکته ای رو بگم
دوستان الکل ماده ای بسیار فراره
و نباید انتظار داشته باشید بعد از یه ساعت که از ریختن الکل گذشت آتیش بگیره
ولی اینجوری هیجانش بیشتر بود
خدا خیلی رحم کرد من در اون لحظه داشتم اشهدمو می خوندم ینی
ولی واقعا عالی بود مرسی

 

[Arghavan S]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

@گولی: همه‌ش - ایده ، دیالوگا ، ... - کار ِ خودمون بود . البته کمکهای ِ خانوم قنبری و خواهرشون ، و خانوم ِ آروین ، و خانوم ِ خوشفکر رو هم نباید نادیده بگیریم :] .

نمیخوام راجع به انتظامات حرف بزنم ؛ چون اصلن در جریانش نبودم ؛ ولی احساس میکنم همین حرفا رو - قشنگ همین حرفا رو - برای ِ تدارکات ِ آفتاب ِ سال ِ ما هم زده بودین . میگفتین گیر الکی میدادن ُ اینا ...
یه نکته هم در این زمینه اضافه کنم ؛ اونم اینکه ما امسال برای ِ کارگاه خیلی مشکل داشتیم . در حدی که نمیتونین تصورش کنین . هر لحظه ممکن بود بیان بگن تئاتر انسانی پَر ، کارگاه پَر ، چون فلان کار رو که نباید میکردین کردین . خیلی باید رعایت شون رو میکردیم که همه چیز ُ نبرن رو هوا . تا حدی انتظامات ها حق داشتن اگه گیر میدادن . ولی داستان ِ اون رفتار ِ توهین آمیز ُ فلان ُ من دیگه نمیدونم .

شخصا ً با اختتامیه کلی حال کردم ، و با حلقه ِ آخرش :] . انقد داد زدم دیگه صدام در نمیومد :ی .

مچّکّر به هر حال :] .

 

[Sampadik]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

ببينيد بچه ها راجع به انتظامات جدا از دو نفر كه به شخصه خيلى ازشون شكايت شنيدم بايد بگم كه قضاوت نكنيد.
پارسال تو كارگاه من شخصى بودم كه نه پروژه داشتم و نه ليدر بودم!
دوستاى من توى پايه دوم خيلى به من و دو تا از دوستام گير دادن در حدى كه روز دوم صبح ما رو انداختن بيرون !!!
روز آخرم من نيومدم و رفتم فرزانگان دو !
خيلى عصبانى شدم از دست ِ همشون ولى امسال واقعا ِ واقعا دركشون كردم و حتى رفتم بهشون گفتم!
وقتى سال ِ ديگه خودتون جاى ما بيايد ميفهميد چى ميگم !
كلى فشار روى ما هست !
فشارى كه مدام مدرسه به ما مياره، واحد پژوهش، مديريت و بعد از اون خود ِ بچه ها!
باورتون نميشه در حدى كه حتى همه زيراب ِ همو ميزنن !
به هر حال هم بحث ِ فشار بود هم اينكه واقعا اولا ما رو خسته كرده بودن!
واقعا روز ِ آخر من به شخصه ديگه خسته شده بودم !

 

[nahid]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

فکر کنم روی کنف ها باید الکل اینا میریختین

طوفانی که شد جداً بد شانسی بود! بدترین قسمتش هم اون آب هایی بود که از سقف بوفه ریخت رو سر یه دختره بیچاره

 

[N.M]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

اختتاميه هر سال با سوّمائه؟

 

[meli]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

من دیروز خیلی خسته شده بودم کلا نت نیمدم ولی الان میگم جدی کار همتون عالی بود!

خیلی راضی!

دیروز هم از همه روزاش بهتر بود!

تئاتر انسانی هم خیلی شلوغ بود کلی به اون دختره(سارا) از کله صبح التماس کردم تا آخرش گزاشت برم خیلی بد بود اگه از دست میدادم

پروژه های فیزیک یه اشکالی که داشتن این بود که من دو دفه رفتم هر دو دفه هم فقط یک نفر سر پروژش بود که بعد اونم گفت این پروژه من نیست ارائه نداد

اختتامیه واقعا خوش گذشت ولی من فکر میکردم باید مثل پارسال کلیپ و ایناام داشته باشه ولی نداشت!

از انتظامات های مهربان هم که منو بخاطر عدم فرم مدرسه ننداختن از مدرسه بیرون کمال تشکر را دارا هستیم (حالا یه مقنعه مشکی بودا )

 

[Arghavan S]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

اختتاميه هر سال با سوّمائه؟

بلی !

 

[L.E]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1]

بچه ها اختتامیه خوب بود واقا!
فقط ریسکش بالا بود...چن نفر از بچه ها بودن که فقط می خندیدن وقتی آتیش نمی گرفت!
بگذریم...
از هواام ممنون که بارونشو گذاشت برا شب!

در کل راضی بودم از کارگاه امسال!
دستتون درد نکنه!

فقط کاش قسمت بر فراز اندیشه نبود!
واقا جز عکاسیش هیچیش خوب نبود!