سر الکس فرگوسن، خداحافظ پیرمرد...
سال 1999 بود. عاشق فوتبال بودم! عاشق زیبایی هایش! عاشق هیجانش!
برای اولین بار تا پاسی از شب نظاره گر فوتبالی بودم که مرا عاشق کرد. شاید اگر ده دقیقه ی آخر نبود طرافدار بایرن می شدم! ولی که باور می کند آن 10 دقیقه را؟ آن دو تعویض را؟ آن حماسه را؟
پسرکی رو به روی جعبه ی جادو را مجذوب کرد. عاشق کرد و این بذر را در دل های هزاران پسرک ها و دخترک ها کاشت!
یادم میاید پیرمرد... یادم میاید گفتی"فوتبال، ای لعنتی" همان روز ترسیدم! ترسیدم دیگر نباشی و بدون تو چگونه عاشق بمانم!
سال ها می گذرد پیرمرد، از آن روزی که گفتی لیورپول را از جایگاه گرم و نرمش پایین می کشم! که باور میکرد؟ وقتی تعظیم کردی به تماشاگرانت، چه فکر می کردی؟ نمی گفتی شاید دل های هوادارنت به خاطر تو می تپد؟ نگفتی همان پسرک ها و دخترک ها که الان مردان و زنانی شده اند هنوز به عشق همان ده دقیقه ی آخر تو بازی هایت را نگاه می کنند؟ نگفتی پیر مرد؟
کانتونا رفت، بکهام رفت، رونالدو رفت و .... هر کدام میرفت تیشه به ما میزد ولی تو می گفتی من هستم!و ما دلخوش بودیم که تو را داریم!
هر که بگوید بارسا بهترین است یا بایرن و یا رئال و یا هر تیم دیگر! من می گویم نه! تیم فرگوسن من بهترین بود! می گویند و گفتی بارسا بهتر بود! ولی نمی گویند که وقتی به فینال رسیدی ضعیف ترین تیمت را داشتی و به فینال رسیدی ! شاید اگر بارسا، بهترین بارسای زمانش نبود! شاید باز جام می بردی! هرچند دیگر برایت جام معنی نداشت! و کسی نگفت چرا دستت لرزید پیرمرد
خداحافظ پیرمرد! با همه ی وجودم پرستیدمت! با همه ی زندگیم نگاهت کردم!
خداحافظ پیرمرد من، پیرمرد آدامسی، پیرمرد سرخ پوش!
افتخار من بود که تو را دیدم
اسطوره فوتبال پسرک ها و دخترک ها دقیقه 90
خداحافظ پیرمرد
خداحافظ سر الکس چپمن فرگوسن
می تونید احساساتتون رو در مورد این خبر اینجا بنویسید! با اینکه فرگوسن یعنی منچستر! ولی واقعیت اینه که فرگوسن یعنی فوتبال