• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

چند روز پیش نشسته بودیم تو کارگاه یکی از بچه ها داشت یه بردی طراحی میکرد
از یکی دیگه برگشت پرسید اسم این نتَ رو چی بزارم به نظرت؟
اون: چه میدونم یه چیز بزار دیگه
- چی مثلا؟ چیزی به نظرم نمیرسه اصلا
- یه چیز بزار دیگه نمیدونم
- چی بزارم آخه؟ بعد میای میگی این چه اسمیه گذاشتی و قاطی میکنه آدم و اینا
- بزار بیام الان مینویسم
بعد اومد نوشت:
Kooft
و گفت: خوبه؟ ;;)
اون یکی: آره عالیه ;;) =))
ما هم همه اینجوری =))
ینی یه قطعه ای رو فرض کنید با نت های
B.3
GND
VCC
Kooft
:D
این فایله رو همینجوری بفرستم برا چاپ عالی میشه :))
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

خاطره های قشنگ من شاید ۱۳ به در رباتیکی باشه یا ۸ بار فیلمی که تو اتریش به عنوان لاگ مسابقات اومدیم ضبط کنیم و هر سری قول میدادیم جدی باشیم و.... شایدم خوارزمی یا خارزمی (من نفهمیدم بخدا) باشه که کلا ۲ تا گل خوردیم تو کل مسابقات اونم جفتش با توپ خاموش:D
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

آقا ما رفته بودیم مسابقات رباتیک لیگ شکارچی نور همه چی مون عالی بود ولی تو زمین ک رفتیم باتریامون یهو افت انرژی پیدا کرد باختیم تو 1/4 نهایی.بعدش با مترو داشتیم برمیگشتیم یه یارو واساده بود دم گوش ما داد میزد "باتری دارم.باتری" ~X( >:p :-w
نتیجه اخلاقی:هیچ وخ باتری صددرصد نو رو توی مسابقه به کار نبرین!!! :))
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

برای فرزکاپ خطای زمینارو که داشتیم میکشیدیم یه قوطی رنگ بود و چهار نفر با ته قاشق...
سرعت تو اوج خودش به ۲ سانت بر دقیقه میرسید
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

1-بازی فینال ایران اوپن2011 با فرزانگان های ولتاژ کیکرمون اتصال داده بود تو زمین با هر کیک کلی جرقه میزد ....هر لحظه ممکن بود که کل برد ربات تبخیر شه که نشد....:D
2- بازی اول تومکزیک داورای فوق حرفه ایشون گلهای مارو به نام حریف ثبت می کرد!! نزدیک بود با اختلاف ببازیم!!
3- الان 2 ساله که سیزده به در هستیم تو کارگاه..امسال فک کنم باید باشیم تو راه تا 14 باشیم تهران.......
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

هفته ی پیش بود که وقتی روبات جدید رو بستیم خواستیم بریم وزنش کنیم
تو مدرسه ترازوی بالای 400گرم نبود قرار شد من و یکی از بچه ها بریم سوپری کنار مدرسه و روبات رو وزن کنیم
البته از خیلی قبل تر یه حساب حدودی کرده بودیم که روبات وزنش بیشتر از 1 کیلو نشه حتی
اما روباتو که بسته بودیم به نظر سنگین میومد :-?
بالاخره رفتیم سوپری و روباتو وزن کردیم و دیدیم تقریبا همونیه که حساب کرده بودیم :)
ولی گفتیم بیایم بقیه رو سر کار بزاریم :-"
اومدیم تو کلاس من خیلی قیافه ی ناراحت و اون یکی هم عصبانی و جدی :-"
بعد اون یکی هم تیمی مون هی پرسید چی شده؟ چرا عصبانی این؟ چقد بود وزنش؟ :-ss
بعد ما هی جواب ندادیم تا من یه دفعه داد زدم بد بخت شدیم 400 گرم اضافه ست و اینا :|
اینم عصبانی شد شروع کرد غرغر کردن که ای بابا حالا چی کارش کنیم کلی طول میکشه سوراخ کاری کنیم و اینا ~X(
لیدرمون هم عصبانی بود میگفت مگه من نگفتم سیمارو کوتاه بزنید؟ مگه من نگفتم بدنه رو نازک تر بزنید؟ مگه تو نگفتی حساب کردم مشکی نداره ها؟!.. ~X(
بعد یه دفعه ما زدیم زیر خنده و گفتیم سر کار بودید و 100 گرم هم کمه و اینا :D
اینا هم کلی عصبانی شدن :D
خیلی کیف داد :D ;;)
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

یه خاطره به ذهنم اومد شاید بد نباشه براتون تعریف کنم.
پارسال رویه هاورکرافت کار می کردیم.آمادش می کردیم برا مسابقات شریف.روزای آخر تا 11-12 شب می موندیم مدرسه همه کارارو تموم کردیم فقط تمرین نکرده بودیم برونیمش.گفتیم چی کا کنیم چی کا نکنیم؟ک یکی از بچه ها گفت بیاین ببینیم کی از همه بهتر میره اون فردا کنترل رو بگیره دستش.برا خودمون یه زمین ساختیم.بعد اززاینکه هممون تست کردیم من انتخاب شدم تا هاورو تو مسابقه کنترل کنم.بلاخره روز مسابقه شدو داشتیم می رفتیم سمت سالن تربیت بدنی(محل مسابقه)ک بچه ها دیدن چقد رنگ هورکرافتمون آشناس.بعد از کلی فک کردن من فهمیدن ک دقیقا مثله آرم گوگل کرو شده(آخه می دونید چیه من شب مسابقه هر چی رنگ دم دستم بود ریختم روش و شانسی اونطوری درومد)بلاخره مارو صدا کردن رفتیم تو زمین من ک اولین تجربم بود داشتم از استرس می مردم.پاهام میلرزید.دستم هیچ حسی نداش.به طوری ک می خواستم سوکت باطریا بزنم به موتورا نتونستم.دوستم علیرضا اینکارو کرد.رباتو که گذاشت رو نقطه شروع من یه هو از بالا تا پایینم بی حس شد.همه خیره شده بودن به من ک ببینن چی کا میکنم.من تراتو بردم بالا.موتور وسط شروع به کار کرد هاور کرافت اومد بالا.همه چی خوب بود.پیچ اول رو خوب گذروندم.این علیرضام کناره من هی حرف میزد عصابمو خورد کرده بود.هی میگفت چپ.راست......به هر حال رسیدم به مانع ک باید از روش رد می شدم.ما دوتا موتور برای چپ و راست رفتن گذاشته بودیم ک رو کنترلم یه شاسی جدا برای هر کدوم تعریف کرده بودیم.هاورکرفت بعد از پیچ اول یه دور کامل نسبت به من چرخیده بود و منم جای شاسیه هرکدوم از موتورارو قاطی کرده بودم.اشتباهی ی موتور زیاد کردم ک باعث شد به طرز وحشیانه بچرخه دور خودش.یهو دیدم همه چیش ازکار افتاد.به علیرضا گفتم برو سوکت باطریا قط شده.اونم عینه......رفت تو زمین یونولیتی و گند زد به زمین.بلاخره دوباره باطریا رو زد و من سعی می کردم از مانع رد شم.انقد سنگین شده بود ک هرچی من تراتو زیاد میکردم بالا نمیومد.اعصابم خورد شده بود ک دستم لرزیدو ترات رفت تا آخر بعد دیدم از موتور وسطمون دودی نمایان شد و هاور بی حرکت موند.علیرضا فک کرد دوباره سوکت باطری کنده شده.خواست بره 2باره وصل کنه که بش گفتم وردا بریم اونم رفت سوکتو چک کرد و به حرف من رسید.لاشه ی هارورو برداشت رفتیم.داور هم همینطور دنبال ما ک کجا می رید؟؟؟ماهم گفتیم انصراف می دیم.بعد من اومدم چک کنم چی شده دستو ک زدم به موتور از حرارتش دستم چسبید بش.اسپیدامونو آب کرده بود.اصلا ی وضعی..
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

بدترین خاطره ی رباتیکم وقتی بود که داشتم برگه ی انصراف رو امضاء میکردم... :(( :(
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

واسه ی من همش خاطره بود مدتی که در مسابقات شرکت کردم .... خاطراتتلخ هم شیرینی خودشون رو دارن وقتی ازشون بگذره ....
واقعا برای همتون خوشحالم که 8 صفحه خاطره دارید .... قدر این فرصتا و خاطره ها رو بدونین و ساده ازش نگذرین ....
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

از شما میپرسم چیزی که تا ساعت سه و نیم صبح در حد بنز (حالا نه تا اون حد) کار میکرده بعد ساعت 9 صبح سر مسابقات نهایی (که یک سال یا بیشتر براش زحمت کشیدی ) بازی در بیاره ، کار نکنه بعد هم نفهمی چرا اونجوری شده در نهایت هم باعث حذف تیم بشه آدم باید با اون چیکار کنه؟؟؟ :-?
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

خاطره نیست اما برای همه مون اتفاق افتاده...
سوزوندنled...
سوزوندن دستمون باهویه...
وصل شدن دوقطعه روی برد وقتی داریم لحیم می کنیم.. (;
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

به نقل از اسیمو :
خاطره نیست اما برای همه مون اتفاق افتاده...
سوزوندنled...
سوزوندن دستمون باهویه...
وصل شدن دوقطعه روی برد وقتی داریم لحیم می کنیم.. (;
از اون جذاب تر سوزوندن مقاومت و خازنه ، مخصوصا اگه روش چسب قطره ای بریزی که بالاش باز نشه :D
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

به نقل از Omi:D :
واسه ی من همش خاطره بود مدتی که در مسابقات شرکت کردم .... خاطراتتلخ هم شیرینی خودشون رو دارن وقتی ازشون بگذره ....
واقعا برای همتون خوشحالم که 8 صفحه خاطره دارید .... قدر این فرصتا و خاطره ها رو بدونین و ساده ازش نگذرین ....

دادا فقط 8 صفحه؟ ما که با شوما یه کتاب خاطره داریم پس چی ؟ (; ... هـــعــی یاد همش بخیر ... با اون میثم :)
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

یه خاطره هیجان انگیز وبد:
مسابقات آخر بود وقرار بود بزودی برنده مشخص شه حالا تصور کنیدتایم ست شروع وتموم شد وربات ما خیلی خوب هم کار میکردبعد مسابقه شروع شد وربات ما دیگه کر نمیکرد بردمون سوخت!وضیعتی بود که بریم یه برد دیگه بیاریمو مسابقه رو ببریم! :-<
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

به نقل از FarnaZoO :
یه خاطره هیجان انگیز وبد:
مسابقات آخر بود وقرار بود بزودی برنده مشخص شه حالا تصور کنیدتایم ست شروع وتموم شد وربات ما خیلی خوب هم کار میکردبعد مسابقه شروع شد وربات ما دیگه کر نمیکرد بردمون سوخت!وضیعتی بود که بریم یه برد دیگه بیاریمو مسابقه رو ببریم! :-<

من قصد توهین یا تمسخر ندارم بیشتر واسه خودتون میگم برد نمیسوزه!!
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

احتمالا منظورشون این بوده که ترک های بردشون پریده.
 
  • لایک
امتیازات: N.Y.M
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

یادش بخیر... چه روزهایی بود واقعا ... :)
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

آخ یادش بخیر!اول راهنمایی بودم کلا رباتمو خیلی داغون درست کرده بودم اما کار میکرد

دوستم گفت مسابقش ناهار میدن پاشدیم رفتیم :))

رباتمم دوم شد x:خیلی خوب بود الکی الکی رتبه ام آوردیم :-"

+البته باید بگم من با درایت زیادی اینو حرکت میدادم هر چند نیّت ناهار بود اما مدیریت بنده نقش مهمی داشت :D :))
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

به نقل از m-hadi :
از اون جذاب تر سوزوندن مقاومت و خازنه ، مخصوصا اگه روش چسب قطره ای بریزی که بالاش باز نشه :D
3تا مکسون با هم سوزوندی ببینی چه حالی میده؟ :)
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

یادش بخیر پارسال تو همه ی مسابقاتی که قبل ایران اپن شرکت کردیم بلااستثنا چهارم شدیم بعد یهو تو ایران اپن نایب قهرمان شدیم!
 
  • لایک
امتیازات: N.Y.M
Back
بالا