گویم سخن را بازگو مردی کرم ز آغاز گو/هین بیملولی شرح کن من سخت کند و کودنم
گوید که آن گوش گران بهتر ز هوش دیگران/صد فضل دارد این بر آن کان جا هوا این جا منم
این همه لاف زن و مدعی اهل ظــهور پس چرا یـار نیــامد که نثارش باشیــم؟
سالها منتظر سیصدو اندی مرد است آنقــدر مــرد نبودیم که یـارش باشیــم
اگـــر آمـد خـبـر رفتــن مــا را بـدهـیـد به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم