قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

[dCquan1X]

سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم
آخرسر به همان نقطه که بودیم رسیدیم

 

[Roksana-Khanom]

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
سعدی

 

[*Kosar*]

بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست

روا بود که چنین بی‌حساب دل ببری
مکن که مظلمه خلق را جزایی هست

#سعدی

 

[:-|]

من و تو آن دو خطیم
آری!
موازیانِ به ناچاری!
که هردو باورمان زآغاز
به یکدگر نرسیدن بود

حسین منزوی

 

[...ELINOR...]

ترسم این است اگر جبر به ماندن باشد
مرگ بی حوصله از یاد مرا خواهد برد

علیرضا آذر

 

[حلزون]

من و تو آن دو خطیم
آری!
موازیانِ به ناچاری!
که هردو باورمان زآغاز
به یکدگر نرسیدن بود

حسین منزوی

چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت
ولی به فکر پریدن بود

 

[..زهرا..]

بس در طلبت کوششِ بی فایده کردیم
چون طفلِ دوان در پی گنجشکِ پریده...

ســـعــــدی

 

[mowhadese_alinia]

یوسف گمگشته بازآید ب کنعان غم مخور

 

[pouryaa]

گورستان ایستاده،زنده های معمولی،میلیاردهاسال برای بلوغ تک سلولی

سرم سردرشهرها،شوشترتابلخ تو
قربانی درک فلسفه ی تلخ تو

از هادی‌پاکزاد،گورستان ایستاده
(البته این شعرشوخونده وموزیک ویدیوش هم هست)

 

[fatemeh.sh]

ای همدم روزگار چونی بی من؟
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟
من با رخ چون خزان زردم بی‌ تو
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟

مولونا

 

[Radikal_2002]

بنده همان به که به آب دهان/کار کند روز و شب و سال و ماه :D:P
ابن دیلاق

 

[Radikal_2002]

عمرت تا کی به خود‌پرستی گذرد،
یا در پیِ نیستی و هستی گذرد؛
می خور که چُنین عمر که غم در پی اوست
آن بِهْ که به خواب یا به مستی گذرد
خیام

 

[nils]

دل رُبایانه
دگر
بر
سرِ
ناز
آمده ای
...از دل ما چه به جا مانده که باز آمده ای؟!

| صائب_تبریزی |

 

[دهقان خلافکار128]

حَدّی‌ست حُسن را
و تو از حد گذشته‌ای ...

#سعدی

 

[حلزون]

می خواستم حیوان بی دردسری باشم
مردی که احساساتِ خرسیِ کمی دارد
خرسی که باید جای کشتن شعر بنویسد
شعری که خرسآلودگیِ مبهمی دارد

امیر سنجوری به گمونم.
یه کم عجیبه اما دوسش دارم

 

[fatemeh.sh]

می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد
محراب ابروی تو حضور نماز من
.
.
مست است یار و یاد حریفان نمی‌کند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من

حافظ

 

[shaqayeq.m]

مرا خود با تو چیزي در میان هست
و گر نه روي زیبا در جهان هست
وجودي دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت ، مهرت همچنان هست

سعدي جان

 

[Porsa]

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نمیگردد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

 

[fatemeh.sh]

یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
حافظ

 

[ید]

باز باران با ترانه
با گوهر های فراوان
میخورد بر بام خانه...