قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع radiowavefm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب میگذراند....
 
من از حوا بودن گذشته ام

من كوه شده ام

و دیگر

به هیچ كس نمیرسم

تو آدم باش!

--------❁❁❁-------

سـیـب یــا گـنـدم ؟
هـمـیـشـه بـهــانـه ای هـسـت . . .
مـهـم تـعــارف مـن بـود و اشـتـیــاق تـــو!
 
ای آمده کار من به جان از غم تو
تنگ آمده بر دلم جهان از غم تو...
 
از خواب چو برخیزم
اول تو به یاد آیی...

مولانا

آن کسی را که تو می جویی
کی خیال تو به سر دارد؟
بس کن این ناله و زاری را
بس کن او یار دگر دارد...

فروغ
 
ز تمام بودنی ها
تو همین از آن من باش
که به غیر با تو بودن
دلم آرزو ندارد...❤️

یاد بگیریم
در شادی علت باشیم نه شریک
در غم شریک باشیم نه علت
 
آمدم یاد تو از دل به برونی فکنم
دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز...
 
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند...
حافظ
 
جرمی ندارم بیش از این
کز دل هوا دارم تو را
از زعفران روی من
رو می بگردانی چرا ؟

مولانا
 
در دفتر خاطرات نوشتم :
عشق ❤️ زیباست !
معلم دفتر را دید
گفت این رویاست...
گفتم :
معلم تو از عشق چه دانی؟؟
گفت آدم عاشق همیشه تنهاست
 
دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش
سرگرم خودت ،عاشق احوال خودت باش
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست، دنبال خودت باش
 
تا خدایْ این کشورِ ایران نمود
بس درِ عزت به رویش برگشود
خسروانش را کُلَه خورشید بود
رایتش را فرق بر خورشید بود
تا که خود چترِ عدالت گسترد
خود چترِ عدالت گسترد
مُلکِ ایران را نشانِ خیر و خوبی بُد لِوا
این لِوا فرخنده بادا باز با دورِ بقا
راست اندرین جهان
افتخارِ ما، شرحِ مامَضیٰ
شرحِ مامَضیٰ تا کی‌ام راست
باز کوششی جوششی یاران

چون به فرخ‌رسمِ دورانِ کیان
مُلکِ ملت را یکی یابی روان
بی‌تأمل باز باید داد جان
تا به‌جز نیکی نبیند زین نشان
هر که در تقدیرِ ایران بنگرد
در تقدیرِ ایران بنگرد
بود در مُلکِ کیان آیتِ قدرت عیان
باد با تاجِ کیانی رایتِ عزت به پا
هان ای برادران
موطنِ عزیز بهترین سراست
حفظِ خاکِ آن آبرویِ ماست
باز غیرتی همتی مردان

 
چه شد در من نمی دانم
فقط دیدم پریشانم...
فقط یک لحظه فهمیدم
که خیلی دوستت دارم...❤️
 
به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با من
که اینان زود می‌پوشند رو در خواب‌های بی‌گناهی‌ها
و من می‌مانم و بیداد بی‌خوابی
در این ایوان سرپوشیدهٔ متروک
شب افتاده ست و در تالاب ِ من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی‌ها، پرستوها
بیا امشب که بس تاریک و تنهایم


بیا ای روشنی، اما بپوشان روی
که می‌ترسم ترا خورشید پندارند
و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
و می‌ترسم که چشم از خواب بردارند
نمی‌خواهم ببیند هیچ کس ما را
نمی‌خواهم بداند هیچ کس ما را
و نیلوفر که سر بر می‌کشد از آب
پرستوها که با پرواز و با آواز
و ماهی‌ها که با آن رقص غوغایی
نمی‌خواهم بفهمانند بیدارند
شب افتاده ست و من تنها و تاریکم
و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
پرستوها و ماهی‌ها و آن نیلوفر آبی
بیا ای مهربان با من!
بیا ای یاد مهتابی!

مهدی اخوان ثالث م.امید
 
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود
زندگی ، عشق ، اسارت ،
قهر و آشتی ،
همه بی معنا بود...
 
Back
بالا