پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا
به این مثال هم توجه کنید :
همون مثال 3 تیرانداز : تیر انداز 1 تیر نمی اندازد تا تیر انداز 2 تیر نیاندازد و تیر انداز 2 تا تیر انداز 3 و تیرانداز 3 تا تیرانداز 1! در نتیجه هیچ کس تیر نخواهد انداخت! حال تیر نداز 4 امی رو در نظر بگیرید که شرط می کنه که در صورتی که 1 تیر نیاندازه تیر میندازه! در نتیجه از اونجایی که 1 محکوم به تیر نیانداختن ه ! 4 تیر رو رها می کنه! علت رهایی تیر 4 حالا چیست؟ عدم تیر اندازی 1 ، علت عدم تیر اندازی 1 چیست؟ عدم تیر اندازی 2 و الی آخر! هیچ گونه علت العللی برای تیراندازی شماره 4 وجود نداره! چون هر تیراندازی علت معرفی بشه خودش معلوله و نیاز به علت داره!
بله! اما چرا اینطوریه؟! چون شما برای اثبات حرفتون در تسلسل و عدم نیاز به علت العللی قائم بذات، دور تشکیل دادید و نه یک سلسلهِ علّی درست (چون در بخشی از سلسله علّی تون دور نـباید باشه اما هست اینجا)، که خود این (= دور) نیز باطل هست! :)
و درضمن دور، مبحثی بعد از تسلسل هستش. و برای همین مثالتون ایراد داره بازم ..
یعنی اگر دور تشکیل نـمیدادید و مثلا میگفتید، تیراندازی نفر سوم به دوم و دوم به اولی بستگی دارد؛ حال تیرانداز چهارم، در صورتی تیراندازی میکند که نفر سوم تیراندازی نکند => علت العلل شما برای تیرانداز چهارم میشد عدم تیراندازی نفر اول.
پ.ن: مثالتون جدا از ایرادش البته، گنگ هم هست تا حدی! چون مثال رو معمولا برای راحت تر شدن موضوع میزنن ..
....
@Fitz : لینک ها رو مطالعه نکردم! هنوز فرصت ندارم به دلیل امتحانات! شرمنده! بعداَ جواب می دم!
خواهش میکنم ؛ دشمن شرمنده!
جواب خاصی نـمیخواستم؛ فقط اون دو تا لینک رو دادم برای پاسخ سوالتون که گفته بودید چرا سلسله اعداد، متفاوت هست با سلسله علّی بمعنای اصطلاح فلسفی ش. اونجا تفاوتش رو توضیح داده و میگه چرا تسلسل اعداد محال و باطل نـیست اما تسلسل علّی مورد نظر در فلسفه هست.
_ _ _
مربوط به قبل!
دیدم راسل و .. هم در ویکی پدیا همون ایرادِ ناروا رو گرفتن به علیت و برام جالب بود! اما دلیلشم جالب بود!!
اگر هر چیزی باید دلیل و علتی داشته باشد، پس وجود خداوند هم باید علت و دلیل داشته باشد و اگر چیزی بتواند بدون دلیل و علت وجود پیدا کند، بحث دربارهٔ وجود خدا بیفایده خواهد بود، زیرا وجود طبیعت نیز بدون علت ممکن است.
سخن جان هاسپرز:
به هر حال فرض کنیم که ما بتوانیم این سوال را که آیا جهان به عنوان یک کل علتی دارد چنین پاسخ دهیم که علت آن خدا است. اما این سوال که علت خدا چیست اجتنابناپذیر است. بسیاری از کودکان و نوجوانان با پریشانی زیاد از والدین خود این سوال را مطرح میکنند سوال آنان کاملاً درست است. چون ما گفته بودیم که هر چیزی علتی دارد و اگر آن سخن صحیح باشد پس خدا هم باید علت داشته باشد
بنظر میاد این اشتباه در تعریف که این افراد رو به این سوال یعنی «پس علت خدا چیست؟» رسونده، و مشترک هم هست بینشون ؛ ناشی از قرائت نـادرست آکویناس مسیحی هستش.
که در اول برهان لااقل در ترجمه ای که ما ازش داریم، آکویناس اینطور میگه «
وجود هر چیز در جهان به چیزهایی دیگر وابسته است .. »
..
که من توضیح دادم در حقیقت در قانون علیت، اون هرچیز، مطلق نـیست بلکه قید و شرط داره که با اون قیدها نامش میشه معلول و در تعریف اصلی قانون علیت ازش استفاده میشه و مشکلی هم نـخواهیم داشت باهش.
و در عمل اون چیزی که این افراد دارن ردش میکنن و کردن، اصلا قانون علیت نـیست و ما هم ردیه شون رو به اون نحوه بیان قبول داریم خب! مشکلی نیست ..
_ _ _
مهم !
خب؛ بعد از بررسی های مختلف متوجه ریشه های بحث شدم و اینکه سوالات چی هست و .. !
و هرچه بیشتر معتقد شدم که آگاهی م انقدر کم هست که صرف بحثای ما در اینجا، نقل قول های خالص هست و عملا ما بحث نـمی کنیم. بلکه گویا داوکینز و راسل و علامه طباطبایی و شهید مطهری و ملاصدرا و .. دارن باهم بحث میکنن!!
پس چرا بحث کنیم؟! میریم آثارشون میخونیم خب خودمون و نیاز به نقل کردن درینجا نـیست لزوما.
..
پس لااقل خوبه اول یه دید همه جانبه نسبت به کلیت ماجرا پیدا کنیم. مثلا وقتی نوید میگه تزش پوزیتیویسم هست (که خودشم انواعی داره!) ؛
یعنی بحث ما اینجا، نـباید درباره برهان های خدا باشه .. بلکه اول باید دربارهِ خود فلسفه، و در حقیقت درباره مسائل «شناخت شناسی» و .. باشه! و بحث درباره برهانهای خدا بیهوده میشه فعلا.
و فکر کنم قبول داشته باشید نـمیشه با کسی که اساسا فلسفه و نحوه استدلال و برهان آوردنها در اون رو، به رسمیت نـمیشناسه، چنین بحثی کرد!
...
پ.ن :
1) نقدهای اردشیر پاینده! رو خوندم و لااقل فهمیدم بهتره همون نظرات فیلسوفان مشهور غربی رو بخونم در نقدها، تا نظرات امثال این فرد رو!!
شخصیتشو قضاوت نـمی کنم اما از حرفهاش میشه فهمید واقعا یا در حدی نیست که بخواد اصلا نقد فلسفی کنه، یا مغرضانه بحثاشو جوری مطرح میکنه که نتیجه مطلوب خودشو بگیره صرفا!
همینکه در بحث رد نظریه ابن سینا، اونطوری مخاطب قرارش میده و بعد برای اینکه خودشو از مثلا نقد کردن! حکمت متعالیه رها کنه، میگه ملاصدرا اسم همین برهان رو صرفا عوض کرده و گذاشته صدیقین!! نشون دهنده یکی از همون دو حالتی هست که بالا گفتم دربارش!
2) حرف اون دوستی! هم که گفته بود مراجعه به نظرات فلسفه و حکمت اسلامی، شاهد خواستن از روباه هست!! هم از کسی که خودشون اهل علم و منطق میدونه بعید بود. :)
نـمیدونم! گویا ملاک مقایسه ها، افکار و اندیشه ها نـیست برای بعضی دوستان!! فقط امیدوارم ناشی از تعصباتی نباشه ؛ اینکه راسلِ انگلیسی رو فیلسوف تر!! کرده باشه برای برخی .
..
بهرحال من دگ ترجیحا این بحث رو ادامه نـمیدم به دلیلی که بالا گفتم. بحث باید از خیلی مسائلِ ریشه ای تر که اختلاف در اون هست آغاز بشه، که من بشخصه آگاهی لازم رو در اون حدِ بالا نـدارم با این سنم. دوستان رو نـمیدونم.
مباحث پیشرفته فیزیک مدرن، ریاضیات، احاطه کامل بر تاریخ فلسفه و سیر این ماجراها و نظریات گوناگون و ... ؛ همه و همه پیش نیاز های مهمی هست که حداقلشونو باید داشت.
همین ..
.