• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

قیـصر امین‌پور

babak_eb

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
686
امتیاز
2,270
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای ۱
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
91
رشته دانشگاه
روانشناسی
اینستاگرام
پاسخ : قیـــــصر امین پور

"""""مثل جاده های شهر"""""

دلم برای کوچه های روستا تنگ شده است.
دلم برای آفتاب روستا یک ذره شده است.
خسته شدم از بس که کنار پیاده رو بنشینم , در مقابل شهری ها بر خاک بیفتم, زانو بزنم و کفش های آنها را واکس بزنم.
دلم نمیخواهد بچه های لوس هم سن و سال خودم به من دستور بستنی و ساندویچ بدهند; بچه هایی که آب را هم با چنگال میخورند.
بچه هایی که پول را هم با دستمال کاغذی میگیرند.
ما هم در روستا برای خودمان آدم بودیم.
مادرم در روستا رخت های خودمان را می شست, در شهر رخت های دیگران را می شوید.
پدرم که در روستا گندم و جو میکاشت, در شهر زباله درو میکند.
من که در روستا خرمن گندم را در باد می افشاندم, در شهر خرمن زباله را در دود می افشانم.
در شهر همه چیز دود میکند:
ماشین ها دود میکنند. هواپیما ها دود میکنند. کوره ها دود میکنند.
دود ها کور میکنند.
در شهر همه چیز برعکس است:
آب ها در روستا رو به سرازیری میروند ,در شهر فواره ها آب را سر بالا میبرند.
در روستا مردم چراغ ها را خاموش و روشن میکنند, در شهر چراغ ها مردم را خاموش و روشن میکنند;
چراغ ها سبز میشوند آدم ها روشن میشوند و به راه می افتند
چراغ ها قرمز میشوند آدم ها خاموش میشوند و می ایستند.
در شهر همه چیز از هم بریده است:خیبان ها مثل قیچی از وسط شهر میگذرند و شهر را تکه تکه میکنند.
راه ها رشته رشته میشوند و به سه راه و چهار راه تقسیم میشوند.
در شهر همه ی چیز ها از هم میگریزند:
ماشینها عصبانی و با شتاب از یکدیگر میگریزند و گاهی هم به هم تنه میزنند.
آدم ها با سرعت صد کیلومتر از یکدیگر سبقت میگیرند.
آدم ها برای هم بوق میزنند و گاهی سپر هایشان با هم تصادف میکند.
مردم از یکدیگر سبقت میگیرند, از یکدیکر میگریزند و در کنار پنجره ی اتوبوس ها به فکر فرو میروند.
جوی های خیابان میگریزند. گاری ها میگریزند. آسفالت ها از زیر پای ماشین ها میگریزند.
عقربه های ساعت از یکدیگر میگریزند. مردم از دزد ها میگریزند و دزد ها از مردم.
بعضی از آدم ها از کار میگریزند و کار از بعضی آدم ها فرار میکند.
در روستا جوی ها به نهر میریزند. نهر ها به رود میریزند و رودها به دریا میریزند.
در شهر کوچه ها به خیابان میگریزند. خیابان ها به جاده میگریزند و جاده ها به بیابان میگریزند.
همه ی جاده ها از شهر میگریزند.
کاشکی من هم یک روز همراه یکی از جاده ها از شهر بیرون میرفتم.
با یکی از این جاده هایی که پیچ میخورد و میرود تا به روستای ما برسد. :(
 

مهدی فسنقری

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
189
امتیاز
82
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
نچ باش حال نمیکنم
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : قیـــــصر امین پور

آواز عاشقانه

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست

آن روز های خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

«بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا» زیاد رفت و «چرا» در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : قیـــــصر امین پور

من یکی از قشنگ ترین چیزهایی که از قیصر خوندم نثری بود به نام پنج پرسش بی پاسخ
قشنگترین شعرش هم به نظر من همون شعر مشهور" قاف" هست
این شعرش هم به نظر من خیلی قشنگه

1

نه گندم و نه سیب
آدم فریب نام تو را خورد
از بیشمار نام شهیدانت
هابیل را که نام نخستین بود
دیگر
این روزها بخاطر نمی آوری
هابیل
نام دیگر من بود
یوسف, برادرم نیز
تنها به جرم نام تو
چندین هزار سال
زندانی عزیز زلیخا بود
بتها, الهه ها
و پیکر تمام خدایان را
صورتگران
به نام تو تصویر میکنند

2

نام تو را
روزی تمام غارنشینان
بر سنگها نوشتند
و سنگها از آن روز
جنگل شدند
امروز هم
از کیمیای نام تو
این واژه های خام
در دستهای خسته من
شعر میشوند
من در ادای نام تو
دم میزنم
شعرم حرام باد
اگر روزی
تا بوده ام
جز با طنین نام تو
شعری سروده ام!
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : قیـــــصر امین پور

3

نام تو مجنون
نام تو بیستون
نام تو نام دیگر شیرین
نام تو هند
نام تو چین است
و شاعران عاشق
در عهد جاهلیت
ویرانه های نام تو را میگریستند
نام تو نام دیگر لیلا
نام تو نام دیگر سلماست
نام تو اهرام
نام تو باغهای معلق
نام تو فتح قیصر و کسریست

4

نام تو
رازی نوشته بر پر پروانه هاست
گلها همه به نام تو مشهورند
آیینه ها
از انعکاس نام تو میخندند
در کوچه های خاطره باران
وقتی که خوشه های اقاقی
از نرده های حوصله دیوار
سرریز میکنند
و در مشام باد
عطر بنفش نام تو میپیچد
نامت
طلسم بسم اقاقیهاست
بی نام تو جذام خلا
ده کوره ی جهان را
خواهد خورد
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : قیـــــصر امین پور


5

نام تو چیست؟
غوغای رودخانه همسایگیست
وقتی به شیب دره
سرازیر میشود
نام تو روستاست
شبها که سقف خواب مرا
قورباغه ها
هاشور میزنند
وقتی که طبل تب را
پیشانی تفکر و تردید
میکوبد
نام تو شیشه
نام تو شبنم
نام تو دستمال نسیم است

6

نام تو چیست؟
لبخند کودکیست
که با حالتی نجیب
لب باز میکند
که بگوید:
"سیب"
نام تو نور
نام تو سوگند
نام تو شور
نام تو لبخند
لبخند در تلفظ نامت
ضروری است!

7

نامی برای مردن
نامی برای تا به ابد زیستن
نامی برای بی آنکه بدانی چرا
گاهی گریستن
تاریخ عاشقان
فهرست کوچکی
از بیشمار نام شهیدان توست
پیغمبران
به نام تو سوگند خورده اند
وشاعران گمنام
تنها به جرم بردن نام تو مرده اند
زیرا که نام کوچک تو
شرح هزار نام بزرگ خداست
زیرا
هزار نام خدا
زیباست!
 

مهدی فسنقری

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
189
امتیاز
82
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
نچ باش حال نمیکنم
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : قیـــــصر امین پور

شعرای قیصر همش زیباست اما حرف های ما هنوز ناتمامشو خیلی دوس دارم
 

Your feline

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,059
امتیاز
16,980
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان
شهر
شهرستان
سال فارغ التحصیلی
105
پاسخ : قیـــــصر امین پور

با اجازه دوستان منم یکی از شعر های ساده اما مورد علاقمو می نویسـم این جـا از قیصر امین پور :

لک لک شاد و سفید می گذرد با شتاب
می نگرد لحظه ای عکس خودش را در آب
جنگلی از روی خاک سر زده تا آفتاب
جنگل وارونه نیز سبز شده زیر آب
در دل کوه و کمر پیچ و خم دره ها
طعم علفهای سبز در دهن بره ها
سر زده از سنگ سرد آتش آلاله ها
بر سر هر صخره ای بازی بزغاله ها
خسته نفس می زند اسب نجیب کَهَر
یال پریشان او دست نَسیـم سحر
بوی خوش کاهگل می وزد از پشت بام
کوچه پر از عابرست بر لب آنها سلام
منظره رو به رو منظره ای آشناست
منظره ی دهکده دهکده ی خوب ماست
دهکده ی ما ولی در دل یک قاب بود
باز به خود آمدم اینهمه در خواب بود
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : قیـــــصر امین پور

نثرای قیصرم واقعا فوق العادن ... من عاشق " بی بال پریدن " قیصرم ...
حاشیه نشین ( از کتاب بی بال پریدن ) :
ما حاشیه‌نشین هستیم.

مادرم می‌گوید: «پدرت هم حاشیه‌نشین بود، در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند و در حاشیه مرد.»

من هم در حاشیه به دنیا آمده‌ام

ولی نمی‌خواهم در حاشیه بمیرم

برادرم در حاشیه بیمارستان مرد.

خواهرم همیشه مریض است. همیشه گریه می‌کند، گاهی در حاشیه گریه، کمی هم می‌خندد.

مادرم می‌گوید: «سرنوشت ما را هم در حاشیه صفحه تقدیر نوشته‌اند.»

و هر شب ستاره بخت مرا که در حاشیه آسمان سوسو می‌زند به من نشان می‌دهد.

ولی من می‌گویم: «این ستاره من نیست.»

من در حاشیه به دنیا آمدم،

در حاشیه بازی کردم.

همراه با سگها و گربه‌ها و مگسها در حاشیه زباله‌ها گشتم تا چیز به درد بخوری پیدا کنم.

من در حاشیه بزرگ شدم و به مدرسه رفتم.

در مدرسه گفتند: «جا نداریم.»

مادرم گریه کرد. مدیر مدرسه گفت: «آقای ناظم اسمش را در حاشیه دفتر بنویس تا ببینیم!»

من در حاشیه روز، به مدرسه شبانه می‌روم.

در حاشیه کلاس می‌نشینم.

در حاشیه مدرسه می‌نشینم و توپ بازی بچه‌ها را نگاه می‌کنم، چون لباسم همرنگ بچه‌ها نیست.

من روزها در حاشیه خیابان کار می‌کنم و بعضی شبها در حاشیه پیاده‌رو می‌خوابم.

من پاییز کار می‌کنم، زمستان کار می‌کنم، بهار کار می‌کنم. تابستان کار می‌کنم و در حاشیه کار، زندگی می‌کنم.

من در حاشیه شهر زندگی می‌کنم.

من در حاشیه زمین زندگی می‌کنم.

من در مدرسه آموخته‌ام که زمین مثل توپ گرد است و می‌چرخد.

اگر من در حاشیه زمین زندگی می‌کنم، پس چطور پایم نمی‌لغزد و در عمق فضا پرتاب نمی‌شوم؟

زندگی در حاشیه زمین خیلی سخت است.

حاشیه بر لب پرتگاه است، آدم ممکن است بلغزد و سقوط کند.

من حاشیه‌نشین هستم.

ولی معنی کلمه حاشیه را نمی‌دانم.

از معلم پرسیدم: «حاشیه یعنی چه؟»

گفت: «حاشیه یعنی قسمت کناره هر چیزی، مثل کناره لباس یا کتاب، مثلاً بعضی از کتابها حاشیه دارند و بعضی از کلمات کتاب را در حاشیه می‌نویسند؛ یا مثل حاشیه شهر که زباله‌ها را در آنجا می‌ریزند.»

من گفتم: «مگر آدمها زباله هستند که بعضی از آنها را در حاشیه شهر ریخته‌اند؟» معلم چیزی نگفت.

من حاشیه‌نشین هستم.

به مسجد می‌روم، در حاشیه مسجد نماز می‌خوانم، نزدیک کفشها؛ در حاشیه جلسه قرآن می‌نشینم. من قرآن خواندن را یاد گرفته‌ام، قرآن کتاب خوبی است.

قرآن حاشیه ندارد

هیچ کلمه‌ای را در حاشیه آن ننوشته‌اند

من قرآن را دوست دارم .

همه چیز باید مثل قرآن باشد ...
 
  • لایک
امتیازات: sk1v

FarnazZ

FarnazZ
ارسال‌ها
418
امتیاز
971
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : قیـــــصر امین پور

من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب ها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم ؛ تو را دوست دارم

نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی !

من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی تر از غم ندیدم

به اندازه ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد

بگوییم با هم : تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد همآواز با ما :

تو را دوست دارم ، تو را دوست دارم .
========================
من عاشقه این شعرش هستم ....................
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : قیـــــصر امین پور

اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه ...

بااین همه امید قبولی
در امتحان ساده تو رد شدم

اصلا نه تو ، نه من !
تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود
که من
بد شدم !
...
 

حافظ

کاربر فعال
ارسال‌ها
52
امتیاز
30
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کاشان
دانشگاه
دانشگاه علوم-پزشكي تهران
رشته دانشگاه
طبابت
پاسخ : قیـــــصر امین پور

من آزادي رو خوندم كه خيلي دوست دارم:


براستي

خشكي ريشه ها


از كجا آب مي خورد؟
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : قیـــــصر امین پور

ما که این همه برای عشق
آه و ناله ی دروغ می کنیم
راستی چرا
در رثای بی شمار عاشقان
-که بی دریغ-
خون خویش را نثار عشق می کنند
از نثار یک دریغ هم
دریغ می کنیم ؟ ...
 

sir erfan

کاربر فعال
ارسال‌ها
27
امتیاز
4
نام مرکز سمپاد
allame helli
شهر
hamedan
مدال المپیاد
sherkat dar olampiyad camputer va rotbe aval dar ostan
دانشگاه
sharif
رشته دانشگاه
electronic
پاسخ : قیـــــصر امین پور

رفتار من عادی است
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا می‌بیند
از دور می‌گوید:
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری!

اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
و با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام

این روزها تنها
حس می کنم گاهی کمی گنگم
گاهی کمی گیجم
حس می‌کنم
از روزهای پیش قدری بیشتر
این روزها را دوست دارم
گاهی
- از تو چه پنهان -
با سنگها آواز می‌خوانم
و قدر بعضی لحظه‌ها را خوب می‌دانم
این روزها گاهی
از روز و ماه و سال، از تقویم
از روزنامه بی خبر هستم

حس می‌کنم گاهی کمی کمتر
گاهی شدیدا بیشتر هستم حتی اگر می‌شد بگویم
این روزها گاهی خدا را هم
یک جور دیگر می‌پرستم

از جمله دیشب هم
دیگرتر از شب‌های بی‌رحمانه دیگر بود:
من کاملا تعطیل بودم
اول نشستم خوب
جوراب‌هایم را اتو کردم
تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم
با کفش‌هایم گفتگو کردم
و بعد از آن هم
رفتم تمام نامه‌ها را زیر و رو کردم
و سطر سطر نامه‌ها را
دنبال آن افسانه‌ی موهوم
دنبال آن مجهول گشتم
چیزی ندیدم
تنها یکی از نامه‌هایم
بوی غریب و مبهمی می‌داد
انگار
از لابه لای کاغذ تا خورده‌ی نامه
بوی تمام یاس‌های آسمانی
احساس می‌شد

دیشب دوباره
بی تاب در بین درختان تاب خوردم
از نردبان ابرها تا آسمان رفتم
در آسمان گشتم
و جیب‌هایم را
از پاره‌های ابر پر کردم
جای شما خالی!
یک لقمه از حجم سفید ابرهای تُرد
یک پاره از مهتاب خوردم

دیشب پس از سی سال فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی میشی است
و بر خلاف سال‌ها پیش
رنگ بنفش و ارغوانی را
از رنگ آبی دوست‌تر دارم

دیشب برای اولین بار
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و هیبت آور نیست

این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی‌دانم

گاهی برای یادبود لحظه‌ای کوچک
یک روز کامل جشن می‌گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می‌میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه‌های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است

گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی می‌کند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می‌کند

اما
غیر از همین حس‌ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم
رفتار من عادی است
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : قیـــــصر امین پور

دقیقا اینُ برای معرفی گذاشته بودم البته ! ( :
 

سارا75

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
0
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
پاسخ : قیـــــصر امین پور

سلام
من عاشق اشعار قیصر امین پور هستم
چند بیت از قیصر :


ترانه بارانی (۱)

سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه خدایا بهانه ای !


ترانه بارانی (۲)

باران بهار برگ پیغام تو بود
یا نامه ای از کبوتر بام تو بود
هر قطره حکایتی شگرف از لب تو
هر دانه برف حرفی از نام تو بود
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : قیـــــصر امین پور

ريحانه ممنون از اينكه آشنا مي كني ملت ُ با شاعراي معاصر !
ببين شوشتري ـه !! :- "" همشهريه !

ولي يه چيزي ! من واقن امين پور ُ به عنوان ِ يه شاعر قوي قبول ندارم !
شعر هاي قشــنگ داره ... اما نمي شـه گفت "سبك" ـي داره !
يني به پاي نظري و عبدالملكيان و اخوان ثالث و مصدق و مشيري ُ اينا واقن نمي رســه !!
ببين شعراشو كه بخوني از قاعده ايي پيروي نمي كنــه !
به نظر مــن كه 3-2 تا شعر قشنگ بيشتر نداره !
شاعـــر و نويسنده ي كودك و نوجوان ِ عالي ـي بود ! ( بي بال پريدن :-ايكـــس ) امــا نه بيشتر از اون ... #-o
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : قیـــــصر امین پور

آخه به نظرم همین که سبکی نداره که خیلی خاص باشه خیلی خوبه !
ینی انگاز شعراش دقیقا نگاهه !
نه زیاد تخیل توش به کار برده نه زیاد رفته تو آینده ـُ گذشته !
داره اطرافشُ میگه !
مثلا تو همین " رفتار من عادیست ... " دقیقا انگار آدم حالشُ میفهمه ... !
 
  • لایک
امتیازات: N.M

shershere

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
987
امتیاز
1,798
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
اینم هه هه!
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : قیـــــصر امین پور

خیلی شعراش قشنگن

من مجموعه گلها همه افتابگردانند شو از همه بیشتر دوست داشتم
 

Angel_f

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
206
امتیاز
672
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
به امید خدا تهران!!
رشته دانشگاه
پزشکی ایشالا!
پاسخ : قیـــــصر امین پور

چیستان

ما گنهکاریم آری جرم ما هم عاشقی است

آری اما آن که آدم هست و عاشق نیست کیست؟

زندگی بی عشق اگر باشد همان جان کندن است

دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است نیست؟

زندگی بی عشق اگر باشد لبی بی خنده است

بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست

زندگی بی عشق اگر باشد هبوطی دائم است

آنکه عاشق نیست هم این جا هم آن جا دوزخی است

عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است

می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟

تا ابد در پاسخ این چیستان بی جواب

بر در و دیوار می پیچد طنین چیست؟ چیست؟.....

منم قیصرو دوست دارم هر چند شعرای فریدون مشیری رو خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی بیشتر دوست دارم ولی شعرای قیصرم خیلی دوست دارم...آخه آن چه از دل برآید....

بیخیال...مرسی ریحانه جون بابت این تاپیک خیلی دلم میخواست یه بخشی واسه قیصر امین پور بزنم این جا که تو زودتر از من دست به کار شدی...مرسی عزیز دل....

راستی یه چیز بی ربطم بگم؟ قیصر وقتی داشت میومد مدرسه ی ما فوت کرد...از بس که منحوسه مدرسمون....
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : قیـــــصر امین پور

به نقل از ریــــــــحانه :
آخه به نظرم همین که سبکی نداره که خیلی خاص باشه خیلی خوبه !
ینی انگاز شعراش دقیقا نگاهه !
نه زیاد تخیل توش به کار برده نه زیاد رفته تو آینده ـُ گذشته !
داره اطرافشُ میگه !
مثلا تو همین " رفتار من عادیست ... " دقیقا انگار آدم حالشُ میفهمه ... !
ره خب ولي شاعري كه سبك نداشــته باشه مجبوره از يه سبكي پيروي كنه و اينو بعضي ـا بش ميگن تقليد !
 
بالا