اشعاری برای سمپاد و سمپادیا

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع ali_masjedi
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : براي سمپاد و سمپادي

يك سوال؟؟؟‌چي جوري ميشه اسم تاپيك رو عوض كنم؟؟؟ تاپيكي كه خودم گذاشتم؟؟؟
 
پاسخ : براي سمپاد و سمپادي

به نقل از nodetstu :
يك سوال؟؟؟‌چي جوري ميشه اسم تاپيك رو عوض كنم؟؟؟ تاپيكي كه خودم گذاشتم؟؟؟
به یه مدیر بگو
مثلا "آرمیتا ثابتی اشرف"
 
پاسخ : براي سمپاد و سمپادي

بابا كسي جواب منو نميده... به همه مدير ها گفتم... همين مدير تاپيك شعر همكلاسي خودمه... ولي...
 
پاسخ : براي سمپاد و سمپادي

خوب اگه همکلاسیته که دیگه نباید مشکلی داشته باشی؟
ولی من میگم به مدیر کل بگو
 
پاسخ : براي سمپاد و سمپادي

دست آقا نيما درد نكنه... كارم راه افتاد
 
یک بیت در وصف سمپاد

یک یا چند بیت بگین که بیانگر سمپاد و سمپادیا باشه
 
پاسخ : یک بیت در وصف سمپاد

دلی دارم من اکنون پر ز سمپاد/ز دست دانش آموزان گنداخلاق سمپاد!
 
پاسخ : یک بیت در وصف سمپاد

سمپاد در شعر نمي گنجه...
 
پاسخ : اهل سمپادم

از شعر اصلیش باحال تر بود
 
پاسخ : اهل سمپادم

برای اینکه دلت نشکنه چون هیشکی ادامه اش نداده
اهل سمپادم
خانه ای ساخته ام در تهران
که به اندازه ی شست پایم
برایش پول داده ام

اندرین خانه ی من
کفتری کرد لانه
من هر روز به او آب و غذا می دادم
اما من دیشب
جسدش را دیدم
که درون حیاط خانه ی من افتاده
برایش قبر کندم
تا او را چال کنم در آن جا :((

روز دیگر
گربه ای را دیدم
که به قصد جان بچه های او آمده است
سنگکی دستم بود
سنگی از رویه ی نان برداشتم
به سوی آن گربه پرت کردم :))

پنکه ای در آن هست
گوشه ای افتاده
سالها همچو پر خرمگسی کار می کرد
اما دیروز
پسری دستش را در آن کرد
دست او همچو باسلق قطع شد
پنکه دردش آمد
برای این دیگه از کار افتاد

اهل سمپادم
صورتم لک شده در
آزمایش شعله
که در آزمایشگاه شیمی
به جای سولفات مس
آب را بر روی شعله ریختم

اندرون کارگاهش
که در آغوش موتورخانه ی ما جا دارد
نیمرویی ساخته ام (در کارگاه حرفه وفن ما یه بار این اتفاق افتاد از گرمای موتورخونه)

:-w
 
پاسخ : اهل سمپادم

به نقل از peihaghi :
برای اینکه دلت نشکنه چون هیشکی ادامه اش نداده
اهل سمپادم
خانه ای ساخته ام در تهران
که به اندازه ی شست پایم
برایش پول داده ام

اندرین خانه ی من
کفتری کرد لانه
من هر روز به او آب و غذا می دادم
اما من دیشب
جسدش را دیدم
که درون حیاط خانه ی من افتاده
برایش قبر کندم
تا او را چال کنم در آن جا :((

روز دیگر
گربه ای را دیدم
که به قصد جان بچه های او آمده است
سنگکی دستم بود
سنگی از رویه ی نان برداشتم
به سوی آن گربه پرت کردم :))

پنکه ای در آن هست
گوشه ای افتاده
سالها همچو پر خرمگسی کار می کرد
اما دیروز
پسری دستش را در آن کرد
دست او همچو باسلق قطع شد
پنکه دردش آمد
برای این دیگه از کار افتاد

اهل سمپادم
صورتم لک شده در
آزمایش شعله
که در آزمایشگاه شیمی
به جای سولفات مس
آب را بر روی شعله ریختم

اندرون کارگاهش
که در آغوش موتورخانه ی ما جا دارد
نیمرویی ساخته ام (در کارگاه حرفه وفن ما یه بار این اتفاق افتاد از گرمای موتورخونه)

:-w
دستت حسابی درد نکنه ولی من دلم نشکنه! نانومقیاس ساختمش!
 
پاسخ : اهل سمپادم

ببخشید یه کمی قافیه و وزنش جور در نیومده
 
پاسخ : اهل سمپادم

به نقل از peihaghi :
ببخشید یه کمی قافیه و وزنش جور در نیومده
خیلی هم عالیه
 
پاسخ : اهل سمپادم

جالب بود
دمت گرم!
 
پاسخ : اهل سمپادم

به نقل از peihaghi :
ببخشید یه کمی قافیه و وزنش جور در نیومده
شعر سپیده. خیلی خوب بود.
 
پاسخ : اهل سمپادم

به نقل از peihaghi :
ببخشید یه کمی قافیه و وزنش جور در نیومده
نه بابا خیلی جالب بود من خودمم بکشم نی تونم یه خط مثل اینو بگم
 
پاسخ : اهل سمپادم

حالا این قدر خوشتون اومده یه مثبت بدین
ببینین هیچی مثبت ندارم :((
 
پاسخ : اهل سمپادم

به نقل از peihaghi :
حالا این قدر خوشتون اومده یه مثبت بدین
ببینین هیچی مثبت ندارم :((
آخی! خوب از شعر من استفاده شخصی کردیا!
 
پاسخ : اهل سمپادم

ببخشید
من بهت دهتا مثبت دادم نگران نباش
(خواهشا دعوا نکنید)
 
Back
بالا