شعرای بچگیمون

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع vahidd
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : شعرای بچگیمون

یادمه اولین شعرامو 7سالم بود گفتم تو کوچه های خاکی بندرعباس :
فلانی بهونه گیره....جاش توی ناخن گیره

بعدشم شعر گفتم اما ورودم به مدرسه فرزانگان این استعدادم رو خاموش کرد :-<
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

عاشق این شعر بودم و هستم:


باز هم موی مرا مادرم شانه زده

روی پیراهن من نقش پروانه زده

مادرم داده به من کیف زیبای مرا

هست امروز قشنگ همه چیز و همه جا

پدرم باز مرا می سپارد به خدا

می کشد بر سر من دست پر مهرش را

روی لب های همه خنده مهمان شده است

موقع رفتن من به دبستان شده است
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

باز گوشیمون زنگ میزنه تو گوشم اهنگ میزنه من گوشی و برمیدارم میگم الو سلام دارم(بقیش یادم نیست9
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

عموزنجیر باف بعلــــــــــــــه؟زنجیر منو بافتی؟بعلـــــــــــــــه پشت کوه انداختی؟بعلهـــــــــ....


ماهک و من یه روزی
رفته بودیم آسمون
ابرارو پاره کردیم
تا که بباره بارون
اما بارون نبارید
از ابرای بیچاره
مجبورشدیم بدوزیم
همشونو دوباره!

گوجه فرنگی هستم
سبزوقشنگی هستمـ...

تپلویم تپلو
صورتم مثل هلو
مامان خوبی دارم
میشینه توی خونه
میبافه دونه دونه
میپوشم خوشگل میشم
مثل یه دسته گل میشم!

عباس قلی خان داشت پسری
پسربی ادب و بی هنری
بود نامش علیمردان خان
اهل خانه ز دستش بی امانـ....


با یه توپ دارم قلقلیه دیگه! ;D 8-^یادش بخیر

لی لی لی لی حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره،افتاد تو حوضک
یکی گفت من درش میارم
یکی گفت من خشکش میکنم
یکی گفت من بش آب میدم
یکی گفت من بش غذا میدم
یکی گفت من پـــــــــرش میدم بره(این شعرورودست میخوندیم و اجرا میکردیم 8-^)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

اولشو یادم نمیاد ولی
عروسک ناز و خوشکلم انگاری بوده سردش
گفتم بهش چیزی بپوش حرفمو گوش نکردش حرفمو گوش نکردش
عروسک من سرما خورد با عطسه هاش سرمو برد
گریه میکرد گروم گروم(مثلا صدای اشکاشه ;D) منو نبرید به دکتر!!!!

اینم ماله خیلی بچگیم نیست ولی اون زمانا خیلی دوسش داشتم
اردک تک تک ، تک تک اردک تک اردک
اردک تنها به روی آبه پراشو بسته میخواد بخوابه
اون بالا بالا لک لکی پیداست مثل این اردک لک لکه تنهاست
(کاشکی که لک لک دوست شه با اردک
تا که نباشن این دو تا تک تک)X2
اردک تک تک ، تک تک اردک تک اردک

;D ;D ;D ;D
 
  • لایک
امتیازات: scare
پاسخ : شعرای بچگیمون

من که کلا از کوچیکی از شعر واینا اصلا خوشم نمیومد ولی چنتایی یادمه.
لی لی حوضک! یه توپ دارم قلقلیه! عمو زنجیر باف! آقا پلیسه!
بزی نشست تو ایوونش
نامه نوشت به مادرش
من بزی تو هستم!
نازنازیه تو هستم
دیشب رفتم به جنگل
شیرو کلافه کردم
با این 2شاخه تیزم
شکمشو پاره کردم
الان که فکرمیکنم چقد میخندم!! :))
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

اين شعري كــ من بچه بودم سرودم!!
البته كلا طبع شعري دارم ;))
مهين رفتش بــ كوچه
خريد دوتا كلوچه
كلوچه ها رو خرد كرد
زير پاهاش اون له كرد
يهو ديدش رفتگر
رفتگر اي رفتگر
زحمتكش رفتگر
جاروكش رفتگر
....
...
...

بقيه رو يادم نمياد :-[
ولي اگه با ريتم بخوني گشنگه!!!
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

کلاس دوم ابتدایی از خودم نخستین قل قل های شعر رو حس کردم :-"
این شعر رو گفته بودم :))

وقتی که پیر پیر شدم از زندگی ها سیر شدم
میرم اون بالابالاها پیش خدا و فرشته ها
خدای خوب و مهربون صاحب هفت تا آسمون
چقد خوب و مهربونی برای ما هم زبونی


:))
انتظاری هم نمیرفت ازم خب دوم ابتتدایی بودم به هر حال :)) :-" :-"
الانم انتظاری نمیره :-"

موسیقی هم براش گذاشته بودم :-" چه هنر مندم من :-"
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از MeLi :
*پارسال سر کلاسمون قبل از اینکه معلم بیاد این شعر رو هم خوانی میکردیم :)) =)) :))
فک میکردم فقط ما انقد خلیم که اینو بخونیم :-" :-" ;D

عرضم به حضورتون بچه بودیم طبع شاعری داشتیم اینجانب ;;)
بعد اونوخت این یکی از اشعارمه:

رفتگر مهربون شبها میاد به کوچمون

با اون جاروی خوشگل ( ;;) ) کثیفی میشه مشکل

بعدش(؟ ;D) میگه میکروبها برید ز ( =))) کوچه ی ما

کوچه ما تمیزه تمیزی توش عزیزه

آشغالامون(؟ ;D) سر ساعت تو بیرونه( =))) آقا گربهِ ساعت نه(بار آموزشی داره) پشمونه

خودمم خندم گرفت،عجب خلی بودم ;;) ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

یه بار که رفته بودم خونه ی خاله مامانم مجبورمون کرد که شب اون جا بخوابیم اون موقع من 5سالم بود صبح که بیدار شدم خاله و مامانم جلوم بودن منم شروع کردم به شیرین زبونی بعدم گفتم می خواید براتون شعر بخونم مامانمم روبه خالش گفت اره خاله/ نیوشا این قد شعر بلد (اخه واقعابلد بودم) منم شروع کردم به شعر خوندن یه شعری که خودم برای این که بهتر شه همهی شعرام و با هم میکس کرده بودم تقریبا من15 دقیقه شعر خوندم مامانم :oخاله هم هی میگه وای چه خوبه بعد از این که تموم کردم خاله گفت ماشاالله چه حافظه ای داری عزیزم که شعر به این قشنگی طولانی روحفظ کردی البته بیچاره روش نشد بگه این روضه چی بود برام خوندی مامانمم بعدا گفت این همه شعر کردم تو مغزت بعد میری دری وری تحویل مردم میدی :-w :-w
منم ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

از آسمون برف میاد برفا سفیده
هـــی
برف به این خـــــــوشگلی هیچکس ندیده
هـــی
روی زمینها پر از برف سفیده
روی درختا برفا رو هم خوابیده
هـــــــــــــــــــــــــــــی هی
هـــــــــــــــــــــــــــــی هی
یه آدمک برفی با هم میسازیم
هی
از بالای برف و یخ سرسر میخوریم
هی
روی زمینها پر از برف سفیده
روی درختا برفا رو هم خوابیده
هـــــــــــــــــــــــــــــی هی
هـــــــــــــــــــــــــــــی هی ;D 8-^
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

یادمه پیش دبستانی که بودم روزای شنبه این شعرو میخوندیم

سلام سلام ای شنبه
علیک سلام یکشنبه
کجا رفته دوشنبه
سه شنبه و چهارشنبه
رفتن دنبال پنجشنبه
گردش کنن در جمعه

چه نبوغی داشتیم
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

آدامسی آی آدامسی
تو مبصر کلاسی
تو امتحان فارسی
نمره ی بیست میخواستی
حالا که شدی رفوزه دلم برات میسوزه
گریه نکن زار وزار
میبرمت لاله زار
میفروشمت چهار هزار
چهار هزار قدیمی
خاک برسر رحیمی
سیصد تابچه داره
وقتی میره اداره پول ماشین نداره.....


ازبچگی هم به فکر مشکلات اجتماعی مثل زیاد بودن بچه وپول نداشتن بودم!!!!! ;D ;D ;D ;D ;D ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

مزخرف ترین شعری که تو اول دبستان ورد زبون همه شده بود:

اولی ها شلخته
دومی ها پا تخته
سومی ها رییسن
چارمیا پلیسن
پنجمیا فراری
تو لوله بخاری
آخرشو یادم نمیاد ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

من سطل آشغال هستم
توی کلاس نشستم
منتظر آشغالا/ پوستای میوه هستم
آی بچه های نازنین / هروقت که آشغال ریختید
دور وبرم نریزید / توی شکمم بریزید! ;D
این "توی شکمم بریزید" رو هر دفعه میگفت از خنده روده بر میشدیم =)) =))
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

سلااااااااااااام دوستان من اولین بار میام ولی خیلی با شعراتون حال کردم =D>
من 1داداش کوچیک دارم به خاطر همین همه شعرارو حفظ ام خواستید بگید واستون بخونم
حسنی ما یه بره داشت
برشو خیلی دوس میداش
بره ی نازو تپلی زبرو زرنگ و کپلی
دس کوچولو پا کوچولو
پوست تنش کرک هلو
.
.
. :)) ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

من میخوام یه شعرو که بچه بودم سرودم بگم
یه مقدار بی معنیه!
گلابیه گلابی
جیش میکنه جیش میکنه
دلنگ دلنگش میشه
دولونگ دولونگش میشه
آتیش تو گورش میشه!
=))
یه مقدار خشن و بی ادب بودم ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

ماه من چه نازه مامان دورش دورش بگرده ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

نی نی کوچولو میاره آلبوم عکساشونو
می بینه توی عکسی مامان جونش عروسه
نشسته پیش داماد میخواد اونو ببوسه
داماد کیه؟ باباشه!
نی نی کوچولو میخنده اما لجش میگیره


بقیشو یادم نیس چون واسه 10 سال پیشه؛
اما آخرش نی نی کوچولو میره پیش مامانش؛ میگه منو باید کلی بوس کنی!
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

سلام سلام خاله بزغاله :-h
الکه سلام خاله بزغاله >:D<
بچه داری خاله بزغاله؟ ;;)
نکه ندارم خاله بزغاله ^#^
.
.
.
.
 
Back
بالا