شعرای بچگیمون

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع vahidd
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : شعرای بچگیمون

ای بچه ی بی دندون-نرو سراغ قندون
نخور زیاد شیرینی-شب خواب بد میبینی
خواب یه کرم گنه-که دندوناتو خورده!!!
راستی من عاشق شعر سلام سلام سلام سلام خوش اومدی عزیزم بودم!
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

كبوتر قشنگ من گه قدر قشنگه ....
سرودهي خودم هست
تمام شعر هم همونيه كه بالا ديدين ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

دینگ دینگ دنگ دنگ
دینگ دنگ دنگ
ساعت هی میزنه زنگ(2)
آفتاب دراومد پاشو
خورشید میگه بیدار شو
دینگ دینگ دنگ دنگ
دینگ دنگ دنگ
ساعت هی میزنه زنگ(2)
ماه تو آسمونه
خورشید خوابیده
خورشید که بیدار شد
ماه رو ندیده
دینگ دینگ دنگ دنگ
دینگ دنگ دنگ
ساعت هی میزنه زنگ(2)
.
.
.
آخی...یادش بخیر!! :)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون


حسنی میای بریم حموم؟
بله میام بله میام

سرتو می‌خوای اصلاح کنی؟
بله میخوام بله میخوام

حسنی نگو یه دسته گل
تر و تمیز و تپل مپل

این شعرو چند روز پیش توی تئاتر دوباره شنیدم
کلآ یه جوری شدن همه تماشاچیا !
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

شبا که میخوابیم آقا پلیسه بیداره
ما خواب خوش میبینیم اون درحال شکاره
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از reza-handsome :
شبا که میخوابیم آقا پلیسه بیداره
ما خواب خوش میبینیم اون درحال شکاره
شبا که ما میخوابیم/آقا پلیسه بیداره
ماخواب خوش میبینیم/اون دنبال شکاره
آقا پلیسه زرنگه/با دزدا خوب میجنگه
ما پلیسو دوس داریم/بهش احترام میذاریم
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

دکتر چه مهربونــــه درد منو می دونــــــــــــه
زخم منو می بنــده با شوخی و با خنـــــــده
به من میگه کوچولو کوچولوی توپولــــــــــــــــو :-[
برو بخواب تو خونــــه دوای تو همیــــــــــــــــنه
تا که شوی سلامت خوشحال و شاد و راحت
.
.
.
:-[ :-[ :-[
:)) :)) :))
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

من عاشق شعرای چتر باکس بودم خصوصا اونی که میگفت:
آی واز این پریزن بات نو آیم فری
آی وانت یور مجیک کنت یو سی...
:دی!
(I was in prison but now Im free
I want your magic,cant you see?)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

بابای خوبو نازم
تویی چراغِ خانه
از لطفُ مهربانی
داری تو صد نشانه
حرف تو را پدر جان
همواره میدهم گوش
اندرزهای خوبت
نمیکنم فراموش !
D:
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از shima.a :
دویدم و دویدم
سر کوئی رسیدم
دو تا خاتونی دیدم
یکی به من اب داد
یکی به من نون داد
نون را خودم خوردم
نون را دادم به زمین
زمین به من علف داد
علف رو دادم به بزی
.
.
.
.
بقیش دقیقا یادم نیست ;D
ورژن ما اين بود :
دویدم و دویدم
سر کوئی رسیدم
دو تا خاتونی دیدم
یکی به من اب داد
یکی به من نون داد
نون ُ خودم خوردم
آب ِ دادم به زمين !
زمين به من گندم داد !
گندم ُ دادم به نون وا !
نون وا به من نون داد !
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

رفتم به باغی/دیدم کلاغی/سرش بریده/خونش چکیده/رفتم بالاتر دیدم تیرانداز/گفتم تیر انداز یک تیر بنداز
رفتم بالاتر دیدم قورباغه/گفتم قورباغه دماغت چاقه؟/رفتم بالاتر دیدم مارمولک گفتم/ مارمولک عیدت مبارک
یادش بخیر یاد نداشتم بگم غ میگفتم گ شعرش خیلی جالب میشد =))
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

من عاشق این شعره بودم:
ده تا جوجه

رفتن تو کوچه.

يکي شون دويد دنبال دونه

نه تاي ديگه باقي ميمونه.



از نه تا جوجه

يکي شون اومد، پيش مرغابي:

-مرغابي شب ها، کجا مي خوابي؟

اگر بشماري، دونه به دونه

هشت تاي ديگه، باقي مي مونه.



از هشت تا جوجه

يکي شون دويد، رفت اون گوشه

توي قفس، آقا خرگوشه

هر کي ندونه، مرغه مي دونه

هفت تاي ديگه، باقي مي مونه.



از هفت تا جوجه

پيشي که اومد، همه ترسيدن

اين ور دويدن، اون ور دويدن

يکيشون دويد داخل خونه

شش تاي ديگه، باقي مي مونه.



از شش تا جوجه

يکيشون پريد رو پاي هاپو

گفت: آهاي هاپو!

چي ميگي؟ بگو!

وسط حياط، کنار لونه

پنج تاي ديگه، باقي مي مونه.



از پنج تا جوجه

يکي شون به يک، ببعي رسيد

که چوپونه داشت، پشماشو مي چيد

همون جا ايستاد، پيش چوپونه

چهارتاي ديگه، باقي مي مونه.



از چهار تا جوجه

يکي شون اومد، پيش الاغه

به الاغه گفت:

-دماغت چاقه؟

سواري دادن، برات آسونه؟ ازچهارتا جوجه

سه تاي ديگه، باقي مي مونه.



از سه تا جوجه

يکي شون اومد نزديک بزي:

-حالت چطوره، آي خاله قزي؟

توي چمن و شبدر و پونه

دوتاي ديگه، باقي مي مونه.



از دو تا جوجه

يکي شون اومد، پيش دختره:

-خانوم خانوما، شير دوشيدي؟

به من هم ميدي؟

از دو تا جوجه، تنها يه دونه

روي علف ها، باقي مي مونه.



جوجه تنها، رفت توانباري

گفت: آقا اسبه!

از تو انباري، خبري داري؟

اسبه گفت: آره!

نه تا جوجه، توپول و موپول، توي انباره.



جوجه ها همه بيرون اومدن

حالا دوباره ده تا شدن.
(ببخشید اگه یه ذره طولانی شد:دی)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

من بزی دارم خیلی قشنگه
این بز شیطون زبر و زرنگه
توی صحرا داد می زنه بع بع بع
آب و علف بدین به من مع مع مع ;D ;D


اتل متل شب شد و مهتاب اومد
به چشم ما خواب اومد
چشمای ما چشمه شد و آب اومد
یه رودخونه دو رودخونه یه دریا
آب اومده پاتو ببر به بالا
(یه کتاب داشتم کلی شعر "اتل متل....." داشت >:D< ;D )
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

یک نسخه قدیمی تر دویدم و دویدم:
دویدم و دویدم سر کوهی رسیدم دو تا خاتونو دیدم
یکی به من نون داد نونو خودم خوردم
آبو دادم به زمین زمین به من علف داد
به علفو دادم به بزی بزی به من(با عرض معذرت) پشگل داد
پشگلو دادم به نونوا نونوا به من آتش داد
آتشو دادم به درزی درزی به من قبا داد
قبا رو دادم به ملا ملا به من کتاب داد
کتابو دادم به بابام بابام دو تا خرما داد
یکیشو خوردم کرمو بود یکیشو خوردم تلخ بود
رفتم به بابام گفتم یک خرما دیگر خواستم
زد تو کلام کلام افتاد تو باغچه سرم پرید تو طاقچه
رفتم خونه قاضی جستم سه تا نیم غازی
یکیشو دادم به پنبه یکیشو دادم به دنبه یکیشو دادم شکمبه
آتش به پنبه افتاد گربه به دمبه افتاد سگ به شکمبه افتاد
پیرزنیکه اونجا بود کر کر به خنده افتاد

در بعضی نقلها بعد از "سرم پرید تو طاقچه" اینطوری تموم میشه:
رفتم خونه ی حاجی رشید حاجی رشید آب می کشید
نون و پنیر پیشم کشید نخوردم و نخوردم
میلم به دخترش کشید از در خونه درم کشید
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

خوشحالو شاد و خندانیم قدر دنیا رو میدانیم دست میزنم من پا میکوبم من خوشحالم.....(بقیش) ;D ;D ;)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

یهویی یادم اومد:
دیشب زن مش ماشاءالله بی درد
مرغای محله رو خبر کرد
پاشید براشون از دون و چینه
گف زود بخورین خروس نبینه
وقتی که چراشو پرسیدم من
گف چون با خروس زری بدم من
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

بچه ها یک شعر بود که
...... ..............
.............. ..............
............... ...........
دامن میپوشه چین دارو چیندار از اینجا قر میده تادم ایسگاه
واسه یه دونه الیسکا چشمک میزنه به مرد پولدار
تا بخره براش یک کفش گلدار

بچه هاکسی اول این شعرو یادنداره؟؟؟
اگه یاد دارین لطفابه من پ.خ بدین چندروزه بدجور اعصابم رو خورد کرده!!
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

یه شعر بود تو کتاب سال دوم دبستان که در مورد زرد الو بود دقیق یادم نیست ولی خیلی با مزه بود
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

سیب نخور نشته رویش مگس نشته اول بشور بادقت بدن بخور بالذت...!!! :)) ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

آی دلم آی دلم ای مامان خوشگلم دردگرفته دلم
ببین رنگم شده زردببین دلم گرفت دردمامان دارم میمیرم مامان آتیش میگیرم...
بقیشویادم نیست

یکی هم بود:
بزی نشست توایوونش نامه نوشت به مامانش
من بزی توهستم نازنازی توهستم یه روزرفتم به جنگل به جنگ شیرتنبل...
اولش همچین چیزی بود
 
Back
بالا