شعرای بچگیمون

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع vahidd
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : شعرای بچگیمون

اينو يادمه مامانم زياد برام مي خوند:
رفتم به باغي ديدم كلاغي/ سنگو برداشتم زدم به پايش /پايش خون اومد/بردم به دكتر/دكتر دوا داد/آب انار داد /فرداش ديدم مرد /آشغالي اومد برد!
:)) ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از mgh-nano :
یکی هم بود:
بزی نشست توایوونش نامه نوشت به مامانش
من بزی توهستم نازنازی توهستم یه روزرفتم به جنگل به جنگ شیرتنبل...
اولش همچین چیزی بود

این شعر مورد علاقه ی داداشم بود ، همیشه اینو میخوند ، من و مامانم هم همش میخندیدیم ( فک کنم مال یه کتاب داستان بود )
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

از بچگی تا حالا من هنوز اینو میخونم!:

مامان بدو جـــیش دارم

فوریه خیلی کارم

لگن بیار زود برام

تا خیس نشه شلوارم!

البته بیشتر الان با دوستان میخونیم تا تو بچگی...
:-" ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

گندم میکارم همچینو همچون گل گندم گل گندم
ابش میدهم همچینو همچون گل گندم گل گندم
.........
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

توپولویم توپولو

صورتم مثل هلو

قد و بالام کوتاهه

چشم و ابروم سیاهه

مامانه خوبی دارم

میشینه توی خونه

میبافه دونه دونه

می پوشم خوشگل میشم

مثل دسته گل می شم

;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

يه شعري در مورد ميوه ها بود ايناشو يادم مياد:

پاييز چه خوبه .......... پرتغال و ليمو ، نارنگي مياره ............ خرمالو چه خوبه خوردنش باحاله (كه هميشه مي گفتن باحال فقط تو شعر ميگيم ولي حرف بديه جايي نگين!!!!!!!!!)

يكي ديگم بود:

حولمو بر ميدارم......... صابونه از اون گوشه عشوه به من ميفروشه !!!! بقيش يادم نيس!

راجع به پستچي مهربون و زنبور و موش هم يه چيزايي بود كه اصصصصصصصلا يادم نمياد!
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

اهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم
دوریش برایم مشکله کاشکی اونو میبستم
ای خداچیکار کنم اهومو پیداکنم
ای چه کنم وای چه کنم
کجا اونو پیدا کنم
کاشکی اونو میبستم(2)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

پاییز پاییز پاییزه

برگ دخت می ریزه

هوا شده کمی سرد

(بقیه شم یادم نمیاد)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از Dr. eniac :
پاییز پاییز پاییزه

برگ دخت می ریزه

هوا شده کمی سرد

(بقیه شم یادم نمیاد)

چقد تو شبیه منی ! نکنه رام توئی ؟ توئی ؟ نه خداوکیلی داداش دو قلوی من توئی ؟ بگو من طاقتشو دارم ،

ببین ، اون مامان بابامون وضعشون چطوره ؟ در حدی هست که منو ببینن واسم آیپد بگیرن ؟ یا دامادم کنن ؟ اگه هست بگو که دلم واسشون یه ذره شده !

خلاصه داداشی بهم بگو ، من داداشتم ، باید اینارو بدونم ;;)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

چیکه چیکه چیکه آب میچکه از دوش آب داره آب میچکه...بقیشو یادم نیس!!!! ;D

عروسک خوشگل من
بشین کنار دل من
شب شد لالا کن...شب شد لا لا کن....

سر شبی عروسک من تو دل مامانو بابا خودشو جا میکنه
میره لا لا میکنه.... ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

عروسک من قرمز پوشیده تو تخت خواب آبی خوابیده (نشان از رعایت توازن بین دو تیم آبی و قرمز داره و آماده شدن بچه برای انتخاب تیم مورد علاقش)

عروسک من چشاتو وا کن وقتی که خوابی منو نیگا کن (نشان از مازوخیسم بچه داره آخه وقتی چشاش بستس خوابیده چجوری میخواد تو رو ببینه؟!)

کلا بچه بودیم چیا که نمیخوندیم!
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از lof :
عروسک من قرمز پوشیده تو تخت خواب آبی خوابیده (نشان از رعایت توازن بین دو تیم آبی و قرمز داره و آماده شدن بچه برای انتخاب تیم مورد علاقش)

عروسک من چشاتو وا کن وقتی که خوابی منو نیگا کن (نشان از مازوخیسم بچه داره آخه وقتی چشاش بستس خوابیده چجوری میخواد تو رو ببینه؟!)

کلا بچه بودیم چیا که نمیخوندیم!

شاعرش رفت رو ويبره..... چرا شعرو تحريف ميكني؟؟؟؟؟ ;))
عروسك من چشماتو وا كن...وقتي كه شب شد..اون وقت لالا كن.....حالا بيا توي حياط با من بازي كن... ;;)

شعر به اين قشنگي... :-"
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از parasto jooon :
شاعرش رفت رو ويبره..... چرا شعرو تحريف ميكني؟؟؟؟؟ ;))
عروسك من چشماتو وا كن...وقتي كه شب شد..اون وقت لالا كن.....حالا بيا توي حياط با من بازي كن... ;;)

شعر به اين قشنگي... :-"
ما که یادمونه خواهر و دخترای فامیل این طوری میخوندن

تو مهد کودک هم همین طوری یاد میدادن

ولی احتمالا همون که تو میگی درسته

شاعر خیلی وقته که رفته رو ویبره ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

یه شعری یادم اومد نمیدونم نوشتن یا نه:
صبح که از خواب پامیشم مثل یه غنچه وا میشم =))
یکمی ورزش میکنم ...تو باغچه نرمش میکنم ;D
صدا میزنم مامان جون چایی رو بریز تو فنجون...
وقتی چایی نوشیدم ...لباسامو پوشیدم ...
میرم به کودکستان...میان آن گلستان :-"
اصن یکم تو عمق شعرش بری هر کلمش خدای خندس ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

از شعرای عمو پورنگه ولی من دوستش داشتم!
قوریه گلی,قوریه گلی گلی,گلی,گلی,گلی
خرگوش نازو تپلی بادستوپای کپلی
جست میزنه رو سبزه ها حرفی داره بابچه
یکو دو و سه(2) هرکی میره به مدرسه
باید سر وقت برسه شب که میشه زود بخوابه
تا صبح زود خواب نمونه بالب خندون دل شاد
بیرون بیاد از تو خونه یکو دو و سه(2)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

توی ده شلمرود
فلفلی مرغش تک بود
یه ده بود و یه فلفلی
یه مرغ زرد کاکلی
یه روز که خیلی خسته بود
کنج اتاق نشسته بود
یه دزد رند ناقلا
شیطون و بد جنس و بلا
اومد و یه کیسه آورد
کاکلی رو دزدید و برد
...
ادامه دارد

امیدوارم تکراری نباشه
:) :) :)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

اینم یه توپ دارم قلقلیه ی جدید

یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه می زنم زمین هوا می ره
نمی دونی تا کجا می ره
من این توپ و نداشتم
از بس که جیغ کشیدم
سبیل بابام و کشیدم
بابام ازم ترسیده یه توپ برام خریده

خوب بیییییییییییییییییییید
5 تومن وشه
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

فقط اولشو یادمه اگه تونستین ادامه بدین:
توی ده شلمرود
حسنی تک و تنها بود
نه قلقلی نه فلفلی نه مرغ زرد کاکلی
هیشکی باهاش رفیق نبود
.
.
.
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از sk1v :
فقط اولشو یادمه اگه تونستین ادامه بدین:
توی ده شلمرود
حسنی تک و تنها بود
نه قلقلی نه فلفلی نه مرغ زرد کاکلی
هیشکی باهاش رفیق نبود
.
.
.
متن کامل شعر:

توی ده شلمرود
حسنی تک و تنها بود

حسنی نگو بلا بگو
تنبل تنبلا بگو

موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

نه فلفلی نه قلقلی
نه مرغ زرد کاکلی
هیچکس باهاش رفیق نبود

تنها روی سه پایه
نشسته بود تو سایه

باباش می‌گفت:
حسنی میای بریم حموم؟
نه نمیام نه نمیام

سرتو می‌خوای اصلاح کنی؟
نه نمی‌خوام نه نمی‌خوام

کره الاغ کدخدا
یورتمه می‌رفت تو کوچه‌ها

الاغه چرا یورتمه می‌ری؟

دارم می‌رم بار ببرم
دیرم شده عجله دارم

الاغ خوب و نازنین
سر در هوا سم بر زمین
یالت بلند و پرمو
دمت مثال جارو
یک کمی به من سواری می‌دی؟

نه که نمی‌دم
چرا نمی‌دی؟

واسه اینکه من تمیزم
پیش همه عزیزم

اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه!

غاز پرید تو استخر
تو اردکی یا غازی؟

من غاز خوش زبان
میای بریم به بازی؟

نه جانم
چرا نمیای؟

واسه اینکه من
صبح تا غروب
میون آب کنار جو
مشغول کار شستشو

اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

در وا شد و یه جوجه
دوید و اومد تو کوچه

جیک جیک کنان
گردش زنان
اومدو اومد پیش حسنی

جوجه کوچولو
کوچول موچولو
میای با من بازی کنی؟

مادرش اومد قدقدقدا
برو خونتون تو رو به خدا

جوجه‌ی ریزه میزه
ببین چقد تمیزه؟

اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

حسنی با چشم گریون
پا شد و اومد تو میدون:

آی فلفلی آی قلقلی
میاین با من بازی کنین؟

نه که نمیایم
چرا نمیاین؟

فلفلی گفت:
من و داداشم و بابام و عموم
هفته‌ای دو بار می‌ریم حموم

اما تو چی؟
قلقلی گفت: نگاش کنین

موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

حسنی دوید پیش باباش

حسنی میای بریم حموم؟
میام میام

سرتو می‌خوای اصلاح کنی؟
میخوام میخوام

حسنی نگو یه دسته گل
تر و تمیز و تپل مپل

الاغ و خروس و جوجه غاز و ببعی
با فلفلی با قلقلی با مرغ زرد کاکلی
حلقه زدن دور حسن

الاغه می‌گفت:
اگه کاری نداری بریم الاغ سواری

خروسه می گفت:
قوقولی قوقو قوقولی قوقو
هر چی میخوای فوری بگو

مرغه می‌گفت:
حسنی برو تو کوچه
بازی بکن با جوجه

غاز می‌گفت:
حسنی بیا با همدیگه بریم شنا

توی ده شلمرود
حسنی دیگه تنها نبود

*پارسال سر کلاسمون قبل از اینکه معلم بیاد این شعر رو هم خوانی میکردیم :)) =)) :))
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

ماشاالله چه حافظه ای!!!!!!
راستی قیل از اینکه معلمتون بیاد چه قدر کار جالبی میکردین. :)) ;D :) :| (:|
 
Back
بالا