پاسخ : هری پاتر
به نظرم هری پاتر از نظر شخصیت پردازی بی نظیره.
به مرگ سیریوس و دامبلدور و فرد و ریموس و تانکس و اسنیپ فکر کنین، من از جایی که سیریوس تو کتاب محفل ققنوس 3 مرد تا جایی که کتاب تموم شد و هری همش به دنبال راهی برای ارتباط با سیریوس بود فقط گریه کردم، یا تو کتاب اونجایی که هیجان انگیز میشد، از هیجان دستم عرق میکرد و به سبب خیس کردن اون قسمت از جلد که تو دستم بود، جلد کتابام همه پاره اس!
یا مرگ دامبلدور و افکار هری بعد از اون. .... واقعا ناراحت بودم. یا جاییکه اسنیپ رفتار سادیسمیش رو بروز میداد به هری و هرمیون و تانکس و کلا محفلیها، من عصبانی میشدم و گر میگرفتم و میزدم رو جاییکه اسم اسنیپ نوشته شده بود و به خیال خودم دهن اسنیپ رو میاوردم پایین
من و دوستام یه گروه درست کردیم به اسم محفل ققنوس که هرکی میخواد عضوش بشه باید یه سمج بده با سوالات دست ساز خودمون تازه ما فقط کسایی رو که نمره ی عالی بگیرن قبول میکینم! یه روز ما نشسته بودیم بیکار، من پیشنهاد دادم یه گروه ضد اسنیپ بسازیم که هرجا اسنیپ رو دیدیم چه عکس العملی در برابرش نشون بدیم عجب اسکلایی بودیم ها
ما با چوب غذاخوری چینی چوبدستی ساختیم، نمادمون رو انتخاب کردیم (من سنگ رستاخیزم) و وقتی فیلماشو میدیدیم، من یکی از بس فیلماشو میدیدم حتی زبان اصلیشو هم حفظ میشدم و تو مدرسه اداشو درمیاوردم. تیکه ی موردعلاقه مون هم اون تیکه ایه که نویل میاد و جلوی ولدمورت حرف میزنه (مهم نیست که هری مرده، هرروز آدما میمیرن، دوستا، خانواده ها، آره، امشب هری رو از دست دادیم، اما اون هنوز پیش ماست، اینجاست، مثل فرد، ریموس، تانکس، اونا بی دلیل نمردن (اشاره به ولدمورت) برعکس تو، چون تو در اشتباهی، قلب هری برای ما میتپید، برای همه مون، هنوز تموم نشده(شمشیر گریفندور را بیرون میاورد)... (هری بلند میشود و میگوید) کانفریگو!) واقعا رولینگ برای ما یه دنیای دیگه ساخت، چون الان من و دوستام هرکدوم منتظر یه رفیق خوب از تو این داستان هستیم
(مورد انتخابی خودم سیریوسه
) درکل، میخواستم بگم چیزی که جی.کی.رولینگ نوشت فقط یه کتاب معمولی نبود، چیزی بود که به تخیلیاتمون واقعیت بخشید و یه دنیای دیگه رو به ما نشون داد. من که واقعا با هری پاتر زندگی میکردم و میکنم...
پی نوشت: من هنوز منتظر دریافت نامه ی هاگوارتزم ^#^
پی پی نوشت: من بعضیوقتا خواب هری پاتر هم میبینم یه بار خواب دیدم رفتیم لندن و سیریوس اونجا یه بستنی فروشی داره رفتیم بستنی خوردیم جیگرمون حال اومد، اومدیم حساب کنیم سیریوس گفت همه مهمون من
خدایی عحب اسکلی هستم من ها
پی پی پی نوشت: با عرض معذرت واسه چرندیاتی که نوشتم :)