پاسخ : بهترین سلسله ی ایران
به نقل از soroosh.farshchin :
واستون متاسفم!
من با کسی بحث می کنم که توهین نکنه!
با کسی که فقط توهین کردن بلده ترجیح می دم بحث نکنم!
مشکل من و شما اینه که شما کتابهایی که من مطالعه می کنم رو نمی خونی و منم کتابهایی که شما می خونی!رو قبول ندارم!
شما میایید می گید رضا شاه رو انگلیس آورد و... با استناد به خاطرات سید ضیا و ... منم می گم جمهوری اسلامی رو انگلیس آورده با استناد به کتابی که شاه نوشته!
منابع زیاده!
منم با استناد حرف زدم!
کتابهایی که من خوندم خیلی یه طرفه به مسئله نگاه نکرده!یعنی طرفدار صرف شاه و ... نبوده.
هر حرفی زدم از رو این کتابها بوده:
معمای هویدا از دکتر عباس میلانی ،ایران بین دو انقلاب ترجمه گل محمدی،کوتای 28 مرداد از مهندس بازرگان
الانم دارم کتاب شاه رو می خونم!
فقط اینو بدون که اگه چهارتا کتاب خوندی دلیل نمیشه یک سیاستمدارو تاریخ شناس خفنی!
آفرین که خوندی!
یه پیشنهاد دوستانه هم بهت می کنم که حرف مخالفتم بخون تا بتونی درک درستی داشته باشی!
نه کتاب های موافق تو و نه کتاب های مخالف تو راست نمی گن!جفتشو باید بخونی تا بتونی واقعیت رو بفهمی!
خودتم می دونی که امام همیشه رادیو بی بی سی گوش می کرد قبل از خوابش!
هر وقت به این درجه رسیدی که بتونی حرف مخالفتو قبول کنی که روش فکر کنی بیا تا بحثو ادامه بدیم!
من به کسی توهین نکردم. هنوزم میگم که داری میبافی. اینی که تو داری میگی تاریخ ایران نیست. لطفا شانه خالی نکنید از بحث. در مورد اون چیزهایی که گفتم مورد به مورد باید جواب بدید. وقتی شما بدون توجه به گفته های من میاید و یه سری جمله مینویسی این یعنی بافتن. این یعنی اینکه شما نمیخوای بحث کنی. میخوای تا آخرش حرف خودتو بزنی.
شما از کجا میدونی که من کتاب های مخالف رو نخوندم. اول که گفتم خود انگلیسی ها در اسناد اینتلیجنت سرویس گفتن که در کودتای 1299 چه کردن. نیاز به بحث نیست. شما مراجعه و مطالعه کن. از منابع جمهوری اسلامی هم استفاده نکن.
در مورد اینکه میگی جمهوری اسلامی رو انگلیسی ها آوردن هم هردو اون مطالبی رو که گفتی رو خودندم به اضافه صدتا کتاب دیگه اونها رو نقد کرده. بله شاه همیشه توهم توطئه داشت که انگلیسی ها بردنش. اولا اگر مملکتی دستش بود که انگلیسی ها تونستن تا اراده کردن ببرنش خب خیلی رک بگم که خاک برسرش با این مملکت داریش.
اما جالبه که فقط شاه و اطرافیانش این توهم داشتن و بدون هیچ دلیل منطقی ای. دلایلشونم امثال همین بی بی سی گوش دادن امامه که خب معلومه یه نفر از اون سر دنیا اخبار مملکتش رو پیگیری میکنی و طبیعتا نه با کبوتر نامه رسان بلکه با یه شبکه بین المللی که در دست رس هست. منم بعضا از سایت بی بی سی استفاده کردم. خب من انگلیسی ام؟
روند انقلاب در ایران یک تاریخ کاملا مشخصی داره. شاه ادعا میکنه که چطور یک روحانی میتونه اینطور یک همچین انقلابی رو در ایران ترتیب بده و بعد هم نتیجه میگیره که حتما دستی در کاره. خب این ادعا نشون میده که شاه سابق ایران اندکی در مورد جوامع سیاسی و کنش ها و واکنشهای انتقلابی اصولا تحلیلی نداشته. حکومت این شاه یک حکومت کودتا بوده. یعنی سابقه انقلاب رو داشته به شکل خفیف تر. همچنین با اون دیکتاتوری بی سابقه شاه اصلا دور از تصور نبود انقلاب در ایران. وقتی این آقا میاد و حزب رستاخیز ملی ایران رو تشکیل میده و میگه همه ی مردم و سیاسیون باید عضو این حزب بشن و اگر نمیشن گذرنامه شون صادر میشه و از ایران برن. در اون جو ارعاب و وحشت که هر کس از هر حزب غیر از رستاخیز حرف بزنه به جرم نقشه علیه امنیت ملی می گرفتن و در زندان های ساواک شکنجه می کردن. در کشوری که قانون مشروطه کاملا کنار گذاشته شده بود. شنیدم که گفتید شاه ایران مثل رهبر فعلی بوده. گویا شما با ماجرای ترور محمدرضا و متمم قانون اساسی خیلی آشنا نیستید. حتما سعی کنید که مطالعه کنید که بعد از اون واقعه عملا تمام امور اجرایی مملکت دست شاهنشاه آریامهر افتاد و نفوذ شاه در امور اجرایی خیلی بیشتر از حدود قانون مشروطه شد. احیانا گفتن انقلاب شاه و مردم نگفتن انقلاب نخست وزیر و مردم. یا اساسا حزب رستاخیر ملی مال خود شاه بود نه مال نخست وزیر. نخست وزیری هم یک پست تشریفاتی بود که هر موقع شاهنشاه اراده میفرمودن بر میداشتن و یکی دیگه میذاشتن.
چند بار در مورد جشن های 2500 ساله گفتید و از اون به عنوان مایه اقتدار نام بردید. بله باید بگم که حماقت مقتدرانه ای بود. به قول یه خبرنگار آمریکایی این پسر قزاق فکر کرده بود که شاه کجاست؟ در مملکتی که رقم سرانه هر نفر 250 دلار بود شاه بیاد و 500 میلیون دلار خرج یک مراسم بکنه و سران کشورهای دیگر رو دعوت بکنه و در اوج تشریفاتی که درعمرشون در کشورشون هم ندیده بودن یه چند روز بده بخورن. برای معرفی ایران نیاز به هزینه کردن 8 درصد درآمد دولت در اون زمان نبود. شاید درست متوجه نشید ولی فرض کنید که جمهوری اسلامی بخواد مراسمی بگیره و 8 درصد تولید ناخالص رو خرج کنه. یعنی خرج کردن معادل 64 میلیارد دلار در حال حاضر. یعنی خرج کردن کل پول نفت یک سال کشور در حال حاضر. بعد از اون ماجرا یک نشریه سوئیسی شاه ایران رو جزء سه فرمانروای خائن جهان معرفی کرد درحالی که مردم کشور در فقر غوطه می خوردن یک همچین هزینه صرفا برای عیاشی خودش و چهار تا مثل خودش ترتیب بده. شاه میخواست خودش رو به کوروش بزرگ ربط بده که یک اعتباری پیدا کنه و حکومت ظالمانه و دیکتاتوری حقیرانه خودش رو با شوکت و شکوه کوروش مقایشه کنه.
البته در مورد اقتصاد رانتیر دوران پهلوی دوم حرف برای گفتن زیاد هست. که در ادامه بحث خواهد شد.
خب حالا در یک همچین کشوری که سابقه حداقل سه چهار شبه انقلاب رو در صد سال گذشته خودش داشت، خیلی دور از ذهن بود که انقلاب بشه؟ امام یک شبه پیداش نشد که این آقا شک کنه. چطور این آقا نمی فهمه که روند انقلاب ایران بعد از اون مقاله موهن در مورد امام که به دستور خودش نوشته شده بود، یک دفعه سرعتش چند برابر شد. چطور فکر نمیکنه که با آدم کشی های ساواک بود که هر چهلم به چهلم مردم یک شهر میرختن بیرون. آیا مردم تمام ایران رو انگلستان ریخت بیرون؟ حتی ابوالحسن بنی صدر هم اعتقاد داره این صرفا توهم شاه بود و با حکومتی که اون بر مردم کرده بود وقوع یک انقلاب کاملا منطقی بود.
مسئله ی مهم بعدی اینجاست که انگلستان بعد از کودتای 1299 به منافع جدیدی در ایران رسید. قرار نفتی 1919 درسته که پاره شد ولی قرارداد جدیدی بسته شد که سهم ایران از نفت حدود 11 درصد بود. البته حدود 2 درصد از 1919 بیشتر بود.
دقت کنید:
بدین ترتیب بعد از کودتای 1299 برای صاحب منصبان انگلیسی تقاضای ده قطعه نشان شیروخورشید و برای ژنرال آیرونساید نیز نشان درجه اول شیر وخورشید با حمایل سبز تقاضا شد كه دولت به پاس عملی شدن كودتا به آنها اعطا نمود.
دقت کنید:
محمدرضا پهلوی در سفری که سالها بعد و در اوایل سلطنتش به انگلستان داشت، به عنوان یک خواهش شخصی درخواست نمود تا اسناد طبقه بندی شده مرتبط با روی کار آمدن پدرش را ببیند.
شکست شاهانه. ماروین زونیس. عباس مخبر. طرح نو. زمستان ۱۳۷۰
همچنین مراجعه کنید به:
خاطرات تاج الملوك آيراملو همسر اول رضا شاه
سر اردشير (جی) ريپورتر، سرويس اطلاعاتى بريتانيا و ايران
سر شاپور (جی) ريپورتر، سرويس اطلاعاتى بريتانيا و ايران (دوره محمدرضا پهلوی)
دقت فرمایید:
در سال ۱۹۰۷ یعنی ۱۳ سال پیش از کودتا، سیاستمداران انگلیسی به این نتیجه رسیدند که «ایران به مرد نیرومندی نیاز دارد که مانع از تکه پاره شدن آن در نتیجه ضعفهای داخلی گردد. ولی تا کنون چنین مردی پیدا نشدهاست.»
منبع: United Kingdom, Foreign Office,Persian NO.۱, ۱۹۰۹, vol۱۰۵,no.۹۳,p.۹۶
احیانا که نمیخواید منابع خارجی و لاتین و اصلی خود دولت بریتانیا رو انکار کنید.
دقت کنید:
در اوایل سال ۱۹۲۰، چنین فردی پیدا شد.
منبع: شکست شاهانه. ماروین زونیس. عباس مخبر. طرح نو. زمستان ۱۳۷۰
در اواخر سال ۱۹۲۰ میلادی، انگلستان تصمیم گرفت، بخاطر مخارج زیاد، نیروهایش را از شمال ایران خارج کند. به همین مناسبت ژنرال لرد آیرونساید، فرمانده نیروهای متفقین در شمال روسیه به ایران آمد تا بر این نقل و انتقال نظارت کند. ورود آیرونساید مصادف شد با شکست قوای قزاق از جنگلیها و عقب نشینی آنها به منطقه آقابابا در شمال قزوین. رضاخان، در این زمان از افسران ارشد قوای قزاق بود. این قوا تحت فرماندهی افسران روسی و در راس آنان استاروسلسکی قرار داشت. پلیس جنوب (تحت حاکمیت انگلستان) و ژاندارمری، دیگر قوای متمرکز نظامی ایران را تشکیل میدادند. نورمن، وزیر مختار انگلستان در ایران، به اشاره آیرونساید، احمدشاه را قانع کرد که افسران روس را از ایران اخراج نماید و بجای آنان، سردار همایون، یک افسر ضعیف را به فرماندهی قوای قزاق بگمارد.
اردشیر ریپورتر اصرار دارد که عامل معرفی رضاخان به آیرونساید، شخص او بودهاست. ولی آیرونساید در خاطرات خود به چنین معرفی ای اشاره نمیکند. او طی دورهای که سردار همایون فرماندهی اسمی قوای قزاق را داشتهاست بارها از اردوی آنان بازدید میکند و به این نتیجه میرسد که «رضاخان مسلما بهترین است» و «فرمانده قزاقها (سردار همایون) مخلوقی بی فایده و ضعیف است».
منبع: انگلیسیها در میان ایرانیان. سر دنیس رایت. ذبیح الله منصوری. ۱۳۵۷. احیانا اینها که کتب جمهوری اسلامی نیست. چشمهات رو باز کن.
باز هم دقت کنید:
آیرونساید پس از این شناخت از رضاخان اعتقاد یافت که «نباید این سربازان و افسران را در اینجا نگه داشت. بلکه باید راهشان را به سوی تهران، پیش از آنکه من از صحنه خارج شوم باز گذاشت. درواقع یک دیکتاتور نظامی در ایران، تمام اشکالات کنونی ما را حل خواهد کرد.» به این ترتیب رضاخان مقام فرماندهی نیروهای قزاق را بدست آورد. در این موقع، صرفنظر از اینکه برنامه کودتا بدست آیرونساید طراحی شده باشد و یا بدست رضاخان، هردو مذاکرات خصوصی در مورد جزئیات را آغاز نموده بودند. آیرونساید مینویسد «رضاخان عجله دارد که وارد عمل شود. او از بیکاری خسته شدهاست.»
ملاقات نهایی میان رضاخان و آیرونساید در ۲۳ دیماه ۱۲۹۹ در گراندهتل قزوین برگزار شد. از میان همقطاران رضاخان تنها سرهنگ باقرخان مویان از این ملاقات باخبر شد و از انگلیسیها کلنل هنری اسمایت. آیرونساید مینویسد:«اول میخواستم تعهد کتبی از او بگیرم. ولی به این تنیجه رسیدم که فایدهای ندارد. اگر بخواهد قولهایی را که به ما داده زیر پا بگذارد، ادعا خواهد کرد که آنها را تحت فشار دادهاست. دو مطلب را برایش به خوبی روشن کردم. یکی اینکه به خیال نیافتد که خود مارا از پشت سر مورد حمله قرار دهد و دیگر اینکه پس از ورود به تهران، شاه را به هیچ وجه از سلطنت بر ندارد.
منبع: همان
اصولا با این همه منفعتی که بعد از کودتا و به مرور بعد از روی کار آمدن رضا خان میرپنج نصیب انگلستان شد و این همه منابع معتبر شکی در انگلیسی بودن این قزاق نیست.
ولی من از شما می پرسم که انگلستان بعد از جمهوری اسلامی چه منفعتی برده؟ نفت مارو برده؟ که نبرده چون اسناد خرید و فروش و قیمت و میزان استخراج فعلی حتی در اسناد اوپک هم موجوده.
مملکت به دست مستشاران انگلیسی اداره میشه؟ که خب اینم نیست.
در آخر هم بگم من هم برای شما متاسفم. مثل پیرمردها مرتجع فکر میکنی که شب و روز شدن الانم دست انگلیسی هاست. اگر میخوای بحث کنی باید به همه مواردی که نوشتم جواب بدی. اگر میخوای بدون درنظر گرفتن اونها دوباره همینطوری تاریخ رو به هم ببافی بگو که بحث نکنیم. یادت باشه که من از منابع غیر از جمهوری اسلامی برات مطلب گذاشتم. شما هم از کتاب های غیر از محمدرضا و هویدا و هم قطارانش مطلب بذار و ادعا کن. خب معلومه که شاه بی کفایت ایران فکر می کنه که انگلیسی ها بردنش. انگار که واقعا کوربوده و مردم رو در خیابانهای شهرهای ایران ندیده.