خب داداییسم بعد از جنگ جهانی(نمی دونم چندم؟) درست شد.می گفتن که دیگه هیچی معنی نداره از جمله هنر!
تمام داستان ها و فیلم هاشون هم بر همین اساس کاملا بی معنی است!
وقتی این گروه درست شد، افرادش تصمیم گرفتند که 1 برنامه برای مردم اجرا کنند تا مردم هم از عقاید اونا باخبر بشن. بعدشم همونجا جلوی مردم خود کشی کنند.(که البته قبل از پایان کل برنامه هاشون، خود مردم اونا رو کشتند!)
یکسری از برنامه هایی رو که میشه اینجا عنوان کرد :
مثلا 1 فیلم داشتند که راه پله ای رو نشون می داد و 1 خانم پایینش ایستاده بود و شروع به بالا رفتن می کند. به وسط پله ها که می رسه فیلم کات میشه و دوباره از همونجایی شروع میشه که اولش بوده. اینکار بیشتر از 50 دفعه تکرار می شه و آخرش هم فیلم تموم میشه!
1 فیلم دیگشون این بوده که یکسری میخ و پیچ و مهره و ... رو روی نگاتیو(negative) میندازن در نتیجه وقتی که فیلم رو پخش می کنن، فقط یکسری سایه های مبهم دیده میشه!
باید به عقاید مرم احترام گذاشت.
به نظرم هنر و مردم و فلسفه و ... در تاریخ مدام در حال تغییر هستند و خب بعد از جنگ جهانی لازم بوده.آدم هایی که گاه فکر میکردند برای همه چیز میجنگند و بعد می فهمیدند برای هیچ می جنگند.اینقدر بی رحمانه در باره دادائیسم صحبت نکنید.(اگر دوست دارید هم میتوانید صحبت کنید!)از همه به هیچ رسیدن خیلی وق العاده است.
باید به عقاید مرم احترام گذاشت.
به نظرم هنر و مردم و فلسفه و ... در تاریخ مدام در حال تغییر هستند و خب بعد از جنگ جهانی لازم بوده.آدم هایی که گاه فکر میکردند برای همه چیز میجنگند و بعد می فهمیدند برای هیچ می جنگند.اینقدر بی رحمانه در باره دادائیسم صحبت نکنید.(اگر دوست دارید هم میتوانید صحبت کنید!)از همه به هیچ رسیدن خیلی وق العاده است.
اتفقا به نظر من فکر نمی کردند که به خاطر هیچ می جنگند(اگه اینطوری بود خیلی بهتر بود) فکر می کردند زندگی می کنن تا بجنگن، پس اصلا هیچ چیز دیگه ای براشون مهم نبود. می گفتن هنر برای چی وقتی که همش باید بجنگی؟
خب داداییسم بعد از جنگ جهانی(نمی دونم چندم؟) درست شد.می گفتن که دیگه هیچی معنی نداره از جمله هنر!
تمام داستان ها و فیلم هاشون هم بر همین اساس کاملا بی معنی است!
نظر شخصی من : این ها یک سری افراد بیکار احمق بودند که برای این که خودشون رو نشون بدن به جامعه اومدن چنین کاری کردند. چنین مسخره بازی هایی واقعا مسخرهست!
نظر شخصی من : این ها یک سری افراد بیکار احمق بودند که برای این که خودشون رو نشون بدن به جامعه اومدن چنین کاری کردند. چنین مسخره بازی هایی واقعا مسخرهست!
همانطوری که شما انتظار دارید به نظرتان احترام گذاشته شود ، آدمهای دیگر هم همینطورند. در ضمن این مکاتب چه به نظر شما مسخره بیایند و چه غیر مسخره ، توسط آدمهای متفکری ایجاد شده اند و برای آن زحمت کشیده اند. این اصلا درست نیست که شما این طور به این آدمها توهین کنید.
نظر شخصی من : این ها یک سری افراد بیکار احمق بودند که برای این که خودشون رو نشون بدن به جامعه اومدن چنین کاری کردند. چنین مسخره بازی هایی واقعا مسخرهست!
نظر شخصی من : این ها یک سری افراد بیکار احمق بودند که برای این که خودشون رو نشون بدن به جامعه اومدن چنین کاری کردند. چنین مسخره بازی هایی واقعا مسخرهست!
خب شاید به نظر شما این کار خیلی مسخره بیاد (که البته به نظر من کارشون بی معنی بوده و اثرات جنگ) ولی در مقابل ما الان post modern رو می بینیم که شاید در نگاه اول مثل داداییسم بی معنی (و به نظر شما مسخره) باشه ولی کاملا بامعنی است!!!!
دادائیسم مكتبی ادبی هنری است كه در قرن بیستم میلادی در اروپا رواج یافت. واژۀ «دادا» در زبان فرانسه به معنی «سرگرمی و مسخرگی» است. كودكان آن را به معنی «اسب چوبی» به كار میبرند. همچنین معنای «همه یا هیچ» نیز از آن استنباط میشود. برخی آن را به معنای «بابا» در مقابل ماما دانستهاند.[1] این واژه در زبان رومانیایی به معنای «آری» كاربرد دارد. در یكی از زبانهای آفریقایی نیز به معنای «دم گاو» آمده است.[2] البته هیچ یك از این معانی با مكتبی كه در ذیل به تعریف آن خواهسم پرداخت، ارتباطی ندارد.
دادائیسم در روز هشتم فوریه سال 1916 م. در كافهای در شهر زوریخ سوئیس متولد شد. نام این مكتب از كنارهمگذاردن اتفاقی حروفی از فرهنگ لاروس به دست آمد.
البته هیچ یك از این معانی با مكتبی كه در ذیل به تعریف آن خواهیم پرداخت، ارتباطی ندارد.
دادائیسم، مكتبی است پوچ گرا و هیچ انگار كه در سالهای پس از جنگ جهانی اول رواج داشت. در واقع، دادا واكنشی است انقلابی به پیامدهای ناگوار جنگ جهانی اول. با شروع جنگ، انتشار كتابها و مجلات متوقف شد و این امر، سبب ركود ادبیات و هنر در جهان گردید. اوضاع نابسامان و آشفته، حتی افكار هنرمندان را مشوش نموده بود. در همان سالها، نوجوانانی پا به عرصه اجتماع نهادند كه بلافاصله از آغوش خانواده و مدرسه، رهسپار میدانهای جنگ میشدند. روشن است كه آنها در بدو ورود به جامعه با چه صحنههایی مواجه میشدند؛ صحنههایی مانند مرگ، نابودی، ویرانی، قتل و خون ریزی و اسارت. این عامل سبب شد آنها به همه قرار دادهای اجتماعی، سیاسی و حتی هنری بدبین گردند و این قوانین را عامل جنگ و ویرانی بدانند. آنان امیدی به بازگشت ثبات و آرامش جهان نداشتند. از این رو، پس از جنگ، واكنشی ناگهانی و ویرانگر از خود نشان دادند و مكتب دادائیسم را پایهگذاری كردند.[3]
تریستان تزار (Tristan Tzara)، شاعر رومانیایی (1896 – 1963 م)، ریشارد هولزنبك، شاعر آلمانی (1892 – 1974 م) ژان آرپ (1887 – 1966 م) و هوگوبال (Hogo Ball)، شاعر نویسنده و كارگردان تئاتر اهل آلمان (1886 – 1947 م) اعضای اصلی این مكتب بودند.[4]
دادائیستها با هر چیزی كه ظاهر عقلانی داشت، مبارزه میكردند و آن را به باد انتقاد و استهزاء میگرفتند و تمام تلاششان بر این بود كه به نوعی آزادی مطلق دست یابند. آنها حتی ادبیات را انكار میكردند و از آن متنفر بودند؛ زیرا ادبیات و هنر را وسیلهای برای تبلیغ جنگ میدانستند.[5] این نهضت فكری كه در سوئیس متولد شده بود، با فاصله اندكی در فرانسه، آلمان، ایتالیا، هلند، اسپانیا و حتی آمریكا رواج یافت.
دادائیستها جامعه را نقد میكردند، ولی زبان و آثار آنها به گونهای نبود كه مردم با آن ارتباط برقرار كنند و منظور آنها را بفهمند. مثلاً شیوه نویسندگی آنها به این ترتیب بود كه مقالهای را از یك روزنامه انتخاب میكردند و آن را با قیچی تكه تكه مینمودند تا حدی كه در هر قطعه تنها یك كلمه باقی بماند. آنها قطعات بریده كاغذ را در كیسهای میریختند و آن را تكان میدادند. پس یكی یكی آنها را بیرون آورده و در كنار هم قرار میدادند. واضح است كه مطلب به دست آمده تا چه حد نامفهوم و بی معنا خواهد بود. قطعه زیر نمونهای از اشعار دادائیستهاست:
«بلوری از فریاد مضطرب میاندازد روی صفحهای كه خزان. خواهشمندم گردی نیم بیان مرا به هم نزنید. غیر ذی فقار. شامگاهان آرامی حسن و جمال دوشیزهای كه آب پاشی راه مرداب را تغییر شكل میدهد».[6]
نمایشنامههای آنها نیز عجیب و مضحك بود. به گفته یكی از اعضای این مكتب ، در یكی از نمایشها «روی صحنه عدهای با كوبیدن دسته كلید به جعبهای فلزی، موسیقی متن درست میكردند كه حاضران را تا سر حدّ جنون به خشم می آورد. صدایی از زیر یك كلاه بزرگ، شعرهای ژان آرپ را میخواند. هولزبنك با فریادی كه هر آن شدیدتر میشد، شعرهای خودش را میخواند و تزارا، ریتم یكنواختی را روی طبل مینواخت. بعد او و هولزبنك در حالی كه صدای خرس در می آوردند، دور صحنه میرقصیدند.»[7]
اگر چه عقاید و رفتار دادائیستها مبتنی بر ویرانگری و نقض همه امور عقلانی و قوانین اجتماعی بود، اما در پس این ویرانگری، آنها در پی خلق دنیایی زیبا و عاری از جنگ و نفرت بودند. به عقیده آنها هنرمند باید در پی خلاقیت باشد و این خلاقیت را در وجود خود جست و جو كند. سنتهای گذشته نباید ذوق و قریحه او را محدود سازد.[8]
پس از مدتی دادائیسم كه ریشه در مكتبهایی چون امپرسیونیسم، كوبیسم و فوتوریسم داشت، با تغییراتی كه در جهانبینی و نگرش اعضای آن به وجود آمد، زمینه ایجاد مكتب سوررئالیسم را فراهم آورد.
نخستین پایهگذاران مكتب سوررئالیسم كسانی بودند كه روزی در مكتب دادائیسم فعالیت داستند. آندره برتون (Andre Breton) یكی از این افراد است.[9]
مكتب دادائیسم به خاطر افكار و تندروی برخی از اعضای آن و نیز به سبب آنكه نتوانست با مردم ارتباط مناسبی برقرار كند، عمر چندان طولانی نداشت و پس از سال 1922 م رو به ضعف نهاد ودر سال 1923 م پایان یافت.
يه مطلب كوتاه در مورد داداييسم :)
واين كه داداييسم در هنر يكي از مكاتب مهم و ارزشمنده كه طي اون تغييرات اساسي در مسير هنر شكل گرفته
همون طور که گفتین، این مکتب بعد از جنگ جهانی اول به وجود اومده، خیلی از این جور چیزا بعد از جنگ های طولانی و سخت و فشار روانی بالا طبیعیه. اگه خودمون رو جای اونا و اون وضعیت بذاریم، خیلی هم مسخره به نظر نمیاد!
داداها تأثیر زیادی روی هنر گذاشتن،
سبک سورئالیسم که الان این همه رو مُد هستش و خانوم ایران درودی تق و توق نمایشگاه نقاشی سورئال می ذاره بعد از دادائیسم و تأثیراتش شکل گرفت.
دادا عمر کوتاهی داشت، ولی مکتبی قابل احترام هستش.
البته مهمترین بخش دادئیسم شعر دادا هستش که شاعرانش با بریدن تکه کلمات از روزنامه ها شعر می گفتن.
مثلاً یکیشون می گه که [ نقل به مضمون]:"توی اتاق نشستیم یکی دستش تو جیبشه ..."
خلاصه قاطی بازی...! البته گرافیک دادا هم چیز مهمی بوده انگار..
یک نکته ای که در هنر مدرن بهش توجه نمیشود، باید بگم که این موضوع هر چیزی مخاطبی دارد هستش !
شما نباید از همه ی سبک ها و همه چیز ها سر دربیاری و لذت ببری؛
اگر دادا واست قابل فهم نیست، نباید خودت به آب و آتیش بزنی که بفهمیش؛ اون سبک تو نیست، برو دنبال یه چیز دیگه....
هر چی حال می کنی