سمپادی های گیلان

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Saeed_night.lord
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
اگٚر مٚثٚن پيلأکۊتأ زٚرده گۊشأ تره تٚخته سٚر مۊ بنأمأ هيشؤن هيسه عم نٚدأره اٚمأ اگٚر يۊجۊر ديگٚر بؤبۊن مٚر بٚد نيه هٚنده:-"
:))
تقریبا از همینا شروع میکنه بعد به پَدَرسَگان و پَسکَتان و غیره هم میرسه:))
 
@A M I N عاقا چرا دیس میدی راس میگم دیگه:))

من حوصله ندارم الان سه ساعت بخوام حرف بزنم و از تفاوت ها و خوبیای تهرانی های باشعور حرف بزنم
بای :)
 
کلا زبان شیرین گیلکی در زمینه تنوع دشنام ها پتانسیل زیادی داره:))
اوووه دیگه نگو:))
نأ مٚثٚن گأوه فٚلأنأ شأله بٚفلأنأ چيز دیگٚر:-"
حالا اگر یادتون باشه یه مدت بحث این بود که چرا فحشا این شکلی ان و آقایون توشون نقشی ندارن بعد فک کنم پیمان ح.ب گذاشته بود و توش گفته بود عاره شمال هم چنین چیزایی میگن بعد ازش پرسیدم و چیزایی که خودش و ابوالفضل گفتن باعث شد بفهمم تو محیط تمیزی رشد کردم:))
بنابراین من هیییچ گونه آشنایی با این فحشای خاک بر سری ندارم:))
 
فقط اون ضرب المثلی که میگه: خۊ گۊزه برٚن اقأ مأئأره گۊزه من زٚنٚن:))
 
اوووه دیگه نگو:))

حالا اگر یادتون باشه یه مدت بحث این بود که چرا فحشا این شکلی ان و آقایون توشون نقشی ندارن بعد فک کنم پیمان ح.ب گذاشته بود و توش گفته بود عاره شمال هم چنین چیزایی میگن بعد ازش پرسیدم و چیزایی که خودش و ابوالفضل گفتن باعث شد بفهمم تو محیط تمیزی رشد کردم:))
بنابراین من هیییچ گونه آشنایی با این فحشای خاک بر سری ندارم:))
مٚردأکؤن نٚقش نٚدأرٚن؟-_-
 
ینی میرن گوزشونو با گوز مادر حاج آقای محل می زنن که بگن ما هم کسی هستیم(((:

جمله سنگین بود ناموسن دو دقیقه سکوت((:
شت چ فحش قشنگی :))
من دوستم برای اولین بار از عبارت "بِرِه پسِ گوز"استفاده کرد ک مغزم هنگ کرد بعد گفتم ینی چی و از اونجا به بعد عبارت مورد علاقم شد:))
 
عاقا!
الان من یه چیزی رو فهمیدم
بابام،عموهام،پسرخاله های بابام و خلاصه همه ی اقوام پدریم که بعضا همین کلاچای هم هستن؛هر وقت حرف میزدن من میگفتم عاقا اینا چرا حرف زدنشون با بقیه فرق میکنه
امین هم هر از گاهی حرف میزنه؛من با خودم میگم چرا ما اینطوری حرف نمیزنیم(امین که حرف میزنه منو یاد یکی از فامیلامون میندازه که باهم رفیقیم بعد اونم همینطوری حرف میزنه.خلاصه اینکه تو هر چی میگی من یهو میگم عههه رضا هم اینطوری حرف میزنه اما ما نمیزنیم:)) )
بعد امروز از مامانم پرسیدم قضیه چیه و چرا ما مث کلاچاییا حرف نمیزنیم؛و خب فهمیدم ما لهجه مون چون اشکوری هستیم؛اشکوری عه
:|
 
عاقا!
الان من یه چیزی رو فهمیدم
بابام،عموهام،پسرخاله های بابام و خلاصه همه ی اقوام پدریم که بعضا همین کلاچای هم هستن؛هر وقت حرف میزدن من میگفتم عاقا اینا چرا حرف زدنشون با بقیه فرق میکنه
امین هم هر از گاهی حرف میزنه؛من با خودم میگم چرا ما اینطوری حرف نمیزنیم(امین که حرف میزنه منو یاد یکی از فامیلامون میندازه که باهم رفیقیم بعد اونم همینطوری حرف میزنه.خلاصه اینکه تو هر چی میگی من یهو میگم عههه رضا هم اینطوری حرف میزنه اما ما نمیزنیم:)) )
بعد امروز از مامانم پرسیدم قضیه چیه و چرا ما مث کلاچاییا حرف نمیزنیم؛و خب فهمیدم ما لهجه مون چون اشکوری هستیم؛اشکوری عه
:|
خا مي خؤسۊر بۊگذر!
(اٚمأ شؤمؤ گۊنين خۊسير !)
 
Back
بالا