موزه

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع taraneh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : دوست دارم

KHEILI QASHANGE ELIIIIIIIII
 
پاسخ : دوست دارم

قابل نداشت نظره لطفته :دی
 
پاسخ : دوست دارم

از کجا پیدا کردی؟
 
پاسخ : دوست دارم

به نقل از sara $_H :
از کجا پیدا کردی؟
دوستام برام ایمیل میکنن:دی
قشنگن نه؟
من که عاشق بعضیاشوونم!
 
هرگز نخواب کوروش....!

دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد

کارون زچشمه خشکید
البرزلب فروبست
حتا دل دماوند آتش فشان ندارد

دیو سیاه دربند آسان رهید وبگریخت
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد

روز وداع خورشید زاینده رودخشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد

بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها بر کام دیگران شد
نادر زخاک برخیز میهن جوان ندارد

دارا کجای کاری دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد

آییم به دادخواهی
فریادمان بلند است
اما چه سود که اینجا نوشیروان ندارد

سرخ وسپید وسبزست
این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد

کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی >:D<
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد
 
پاسخ : هرگز نخواب کوروش....!

مرسی.اولین مثبتتو دادم
 
پاسخ : هرگز نخواب کوروش....!

مرسی ! به درد می خوره ! فردا سر کلاس می خونم !
 
پاسخ : هرگز نخواب کوروش....!

خيلي خوب بود...
منم سومين مثبتتو ميدم...
;D
 
پاسخ : هرگز نخواب کوروش....!

من هم + خیلی قشنگ بود
 
پاسخ : هرگز نخواب کوروش....!

+
 
پاسخ : هرگز نخواب کوروش....!

مرسی از اظهار لطفتون! >:D<
توی اولین تایپیک 5 تا + گرفتم 8-} ;D
 
پاسخ : هرگز نخواب کوروش....!

خوب منم بهتون یه - میدم هم به این دلیل که شعر تکراری بود
هم به این دلیل که یه تنوعی باشه
 
پاسخ : دوست دارم

مرسي اليييييييييييييييييييييييييييييي
 
پاسخ : دوست دارم

به نقل از lahe€ :
دشت هایی چه فراخ
كوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟
من دراین آبادی پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری ‚ ریگی ‚ لبخندی
پشت تبریزی ها
غفلت پاكی بود كه صدایم می زد
پای نی زاری ماندم باد می آمد گوش دادم
چه كسی با من حرف می زد ؟
سوسماری لغزید
راه افتادم
یونجه زاری سر راه
بعد جالیز خیار ‚ بوته های گل رنگ
و فراموشی خاك
لب آبی
گیوه ها را كندم و نشستم پاها در آب

من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نكند اندوهی ‚ سر رسد از پس كوه

چه كسی پشت درختان است ؟
هیچ می چرد گاوی در كرد
ظهر تابستان است
سایه ها می دانند كه چه تابستانی است
سایه هایی بی لك
گوشه ای روشن و پاك
كودكان احساس! جای بازی اینجاست

زندگی خالی نیست
مهربانی هست سیب هست ایمان هست
آری تا شقایق هست زندگی باید كرد

در دل من چیزی است مثل یك بیشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم كه دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت بروم تا سر كوه
دورها آوایی است كه مرا می خواند

***شايد آن روز كه سهراب نوشت :
تا شقايق هست زندگي بايد كرد خبري از دل پر درد گل ياس نداشت
بايد اينجور نوشت ، هر گلي هم باشي چه شقايق چه گل پيچك و ياس
زندگي اجباريست***
فکر میکنم شعر اول مال سهراب سپهری باشه
با توجه به نوع شعر میگم
 
پاسخ : دوست دارم

اره از کتاب حجم سبز
شعر در گلستانه
 
آسمان

از آسمان ابر دل ، سکوت چکّه می کند تناقضیست در میان سکوت گریه می کند
ز شوق نور ، قطره ای، بوی بهار می دمد لیک، زین سکوت سرد، شکفته غنچه می کند
غمت شده ست آتشی، برین وجود سرد ما شراره ایست حضورمان به قعر، سایه می کند
طنین نوربخش حق ، میان ضجّه های غم، گهی در این شیاه شب یکی ستاره می کند
امیدمست شبی سپیده ای دمد، میرا کاندر این سیاه نبودت، ز عشق، ناله می کند
مولانای ثانی
 
آید بهاران


زمستان است، زمستانی سرد
در پس قهقهه ی صاعقه، درد
*
آسمان را مرهم تیغ زمان، زوزه ی باد،
قلب را خاطره از خش خش برگ
*
صفیر درد عشقی زاندرون سردم برآورد،
در ته قلب خموشم فریاد؛
** ... آید بهاران
طنین عشق در بوی بهاران،
شوقی بدیع کاید بهاران
*
بهاران بین در آسمان چشممان
موجی ز عشق در برکه ی عاطفه مان
*
قطره های اشک آسمان، باران،
نشسته با اشک بر گونه هامان
*
میرا تو بینی ز پس این یاد التماسیست، بی گمان
که ازما مگیر این دم عشق نوبهارمان
مولانای ثانی
 
قصر تنهایی

قصر تنهایی
قصر تنهایی ذهنم دیواراش خیلی بلنده
یه گوشه عقل زرنگم با یه حس خوب نشسته
نمی زاره دل ببندم به یه حس پوچ و خالی
نمیزاره که با یه قلب بکنم دنیامو عالی
میگه تو دنیا ی عقلت منو تو تنهای تنها
میتونیم با هم بگردیم همه جای خوب دنیا
میگه هیچ نیاز نداری به یه قلب زشت دیگه
میگه این دنیا همینه قلب باید باشه تو سینه
من میگم اخه دل من عین من خیلی کوچیکه
حق نداره که یه روزی روی ماهشو ببینه؟
نمیدونی که چه جنگی تازگی دارم تو حسَام
باید اموزش ببینم اخه رفتی خیلی تنهام!!!!!!!!!!
 
پاسخ : قصر تنهایی

این روزا
این روزا یه جور خاصی من دارم چشاتو می پام
این روزا دستات میگردن گرد خاموشی دستام
این روزا هستی کنارم اما با یه حس خاصی
تو میخوای بری دوباره یا میخوای همین جا وایسی؟
شک دارم چند روز دیگه بازم ارامش بگیرم
شک دارم بالمس دستات روزه ی سکوت بگیرم
بگو با من از قدیما روزای سرد زمستون
که نبود هیچی به جز ما،حس خوب تو دلامون
میتونم ازت بپرسم چرا باز دوباره خواستی
بیا ی و مثله قدیما تک درختی خونه باشی؟
من فراموش کرده بودم عادت سبزدرختو
من فراموش کرده بودم روزایی که رفته بی تو
حالا اومدی دوباره میخوای اتیش بسوزونی؟
بگو داری با دل من دفتر چی رو میخونی؟
من نمیتونم بمونم روبه روی خواسته ی تو
من نمی تونم بفهمم راز برق تو چشاتو
بیا تو عزیز دیرین هوا سرده ،غم نبینی
بیا تو دوست قدیمی نمیشه بیرون بمونی!
 
Back
بالا