موزه

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع taraneh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : قصر تنهایی

به نقل از ATENA JOON :
ali bod sima jooooooooooooooonam chera man estedadeto kashf nakarde bodam
آتنا جون یادت رفته، آخه جدیدا مخترع شده!!
خییییییییلی مغرور شدی خانم شاعر!!
از قدیم ها من شنیدم که میگن شعری قشنگه که واسه هر کی یک جور مفهومی داشته باشه ولی این شعره فقط یک منظور داره!!
 
پاسخ : دیدی ای مه ...

به نقل از Arman.Z :
یه بار خوردم ولی چند بار درد کشیدم
می فهمم ، كاملا
 
پاسخ : دیدی ای مه ...

خيلي خوشگل بود
راستي " ديدي اي مه ... " اسم تاپيك رو مي گم يعني چي ؟
 
پاسخ : دیدی ای مه ...

به نقل از ...Mahsa... :
خيلي خوشگل بود
راستي " ديدي اي مه ... " اسم تاپيك رو مي گم يعني چي ؟

یعنی ماه شاهد بود اون شب
دیدی ای مه
که ناگه
رمیدی و رفتی
پیوند آفت بریدی و رفتی
دستمالی ها کردم به امیدی که رحم آری به فریاد من
فریاد از دل تو کز جفا فریاد من نشنیدی و رفتی
...
 
پاسخ : دوست دارم

من از قصه زندگی ام نمی ترسم
من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.
ای بهار زندگی ام
اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست
اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد
برگرد
باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را
باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا
باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.
بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم
بدان که قلب من هم شکسته
بدان که روحم از همه دردها خسته شده.
این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.
بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام
 
پاسخ : دوست دارم

چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است
چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود
بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است
چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای
من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی
تو هوای دلم را با طراوت کردی
زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران برواز میکنم
پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم
 
پاسخ : دوست دارم

آن زمان که خورشيد قلب من برای هميشه غروب کرد
آن زمان که خونی که در رگهايم جاری بود برای هميشه خشکيد
آن زمان که لبهايم برای هميشه بسته شد
آن زمان که افکارم من را تنها در ميان آسمان رها کردند
آن زمان که تنها جسمم از ميان رفت روحم به پرواز در آمد
آن زمان من مرده ام
وشب هنگام برای يک بار و آخرين بار من را در خوابت ببين
ببين که چگونه تمام استخوانهايم و تمام افکارم در گمنامی وتنهايی پوسيدند
و من از ميان رفتند
و آن لحظه من تنها يک چيز دارم
و آن خداوند يکتاست که بيشتر از هميشه به او نزديک شده
اما آنگاه مطمين باش
که برای اولين بار از نبودن تو شادانم و افسوس گذشته را نخواهم خورد
زيرا در نبود تو خداوند را در کنار خود احساس می کنم
احساسی واقعی که از تمام وجودم سر چشمه ميگيرد
کوچهايی که ميان من و تو بود از فردا نگفت
از رويای زيبای دنيا نگفت
از سبزی دست های پر محبتت هيچ نگفت
کوچه ای ساکت بود بی خروش بی عشق بود
نميدانم چرا؟
کوچه ای که ميان من و تو بود زيبا نبود
 
پاسخ : دوست دارم

تک دختری که چشم تو را دوست داشت مرد
در آبی نگاه تو معنا نداشت مرد
در انتظار پنجره ها را شکسته بود
از اين همه دروغ و ريا شکسته بود
در يک غروب سرد زمستان به خواب رفت
از لحظه ها جدا شد تا آفتاب رفت
باور نمی کنم که به اين سادگی گذشت
از کوچه های خالی مردانگی گذشت
ديدی تمام قصه های ما اشتباه بود
شش دفتر کنار اتاقم سياه بود
ديگر فريب دست قضا را نمی خورم
گندم به پشت گرمی حوا نمی خورم
فردا کنار خاطره ها بيگانه می شوم
در پيچ و تاب جاده ها ديوانه می شوم
در پيچ خوابها بی تو بی تاب مانده ام
از گرمی نگاه تو شب تاب مانده ام
روزی که بی حضور تو آغاز می کنم
در کوچه های خاطره پرواز می کنم
اشکی که از زلا لی عشقم چکيده است
از چشمای پاک تو بهتر نديده است
تقدير من هميشه شکيبايی وفاست
او از ترانه تنهاي ام جداست
مردی که من بر سر راهش نشسته ام
بيگانه ای که از تب عشقش شکسته ام ديگر کنار آينه ها پيدا نمی شود
رويا که بی حضور تو زيبا نمی شود
 
پاسخ : دوست دارم

من اگر روح پريشان دارم
من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازي دوران دارم
دل گريان،لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
در غمستان نفسگير، اگر
نفسم ميگيرد
آرزو در دل من
متولد نشده، مي ميرد
يا اگر دست زمان درازاي هر نفس
جان مرا ميگيرد
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترين انسانم
به وفاي همه بي ايمانم
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
 
پاسخ : دوست دارم

ناز کن تا روز و شب غرق تمنايت شوم
تا قيامت شاعر چشمان زيـبايت شوم
از ازل زيبــاتــرين تصويــر دنـيا بــوده ای
کاش می شد تا ابـد محـو تماشايـت شوم
دوست دارم لحظه ای که دل به دريا می زنم
قايقــم را بشکنی تـا غــرق دريايــت شوم
ای تمـــام آرزو و جمـلـگی اميــد مــن
آرزو دارم يکی از آرزو هـايــــت شــوم
ای تمام هستی من ای همه دنيای من
کاش من هم گوشه ای از کل دنيايت شوم
در تمــام لحـظه هــا اميـد فردايــم تويـی
دوست دارم لحظه ای اميد فردايت شوم
شعرهايم را اگر قابل بدانی بعد از اين
قصد دارم شاعر چشمان زيبايت شوم
 
پاسخ : دوست دارم

الي اينا رو خودت گفتي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
پاسخ : دوست دارم

چندتاشو خوندم واقعا قشنگ بود.خودت گفتی؟
 
پاسخ : دوست دارم

آسمان بارانی است

اشك من هم جاری است

شاید این ابر كه می نالد و می گرید از درد من است

آخری اخر ابر هم - از دلم با خبر است

شاید او می داند

كه فرو خوردن اشك

قاتل جان من است

من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم

اشك خود را كه نگه می دارم با یه بغض كهنه

من رهایش كردم باز زیر باران

من به زیر باران اشكها می ریزم

همگان در گذرند

باز بی هیچ تامل در من

سر به سوی آسمان می سایم؛

من نمی دانم...

صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است
 
پاسخ : دوست دارم

wowwwwwwww!
چه عجب یکی اومد اینجااا!!!!
نه همرو ولی بعضی هارو آره!
 
شعرهاي من (لطفا نظر بده)

اين شعر خودمه.
هر نظري كه داريد بدين.
اگه خوشتون اومد بگين تا بقيه شعرامم بذارم...


به بهانه ي تو

------------------------

يك فصل انتظارگذشت
اما هنوز
من
زير پاي غروب
در برزخ تنهايي و عشق
و امتداد مبهم اين راه
نفهميده ام
فلسفه رفتن با نرفتن را
اما
به حرمت شيشه
كه هنوز از باران
نشكسته
مي مانم
نت زندگي را از نو مي سازم
مي مانم
و سرنوشت را
از چشم هاي تو فال مي گيرم
سكوت را مي شكنم
تو
سنگيني پلك ها را
دور بريز
نگاه كن
آواز بي صدايم را
در سكوت چشم هايم
من اگر
چرخش زمين
تابش خورشيد
را تحمل مي كنم
تنها براي توست
تا روزي دوباره
نجوايت را
در دلم پنهان كنم
1261813878.jpg
 
پاسخ : شعرهاي من (لطفا نظر بده)

:((
 
پاسخ : شعرهاي من (لطفا نظر بده)

خیلی قشنگ بود
دمت گرم
یک +
 
پاسخ : شعرهاي من (لطفا نظر بده)

ایول خیلی باحالی...
حتما بازم بذار...
 
پاسخ : شعرهاي من (لطفا نظر بده)

لحظه هاي گم شده
-----------------------------

سوگند مي گويم
به تمام لحظه هاي با تو بودن
به ياد تبسم نگاه پاكت
سوگند مي گويم
به تمام لحظه هاي بي تو بودن
به ياد عشق بي همتايت
سوگند
به قطره قطره اشك هاي بي مجالم
سوگند
به ذره ذره ي وجود بي تابم
در انتظار شقايقي دوباره
در حصار شب هاي بيستاره
بي تو
بي هواي تو
بي ترنم تپش زندگي تو
مگر چقدر دلتنگي مي خواهد
تا لحظه اي در سكوت با تو سخن گفت؟
مگر چقدر دلشكستگي مي خواهد
تا اندكي در آغوش گرم تو خفت؟
تا چند به ثانيه هاي بي حركت
چشم دوختن؟
تا چند در امتداد غروب
به دنبال تو بودن؟

--------------------------------------------

1261823598.jpg
 
پاسخ : شعرهاي من (لطفا نظر بده)

خیلی قشنگ بودن
 
Back
بالا