موزه

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع taraneh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : معرکست.........

ممنوون...........
 
پاسخ : باید ...

آفرین آقا محمد حسین
 
فقط با تو

مينويسم با سکوتم مثل رويا مثل يه خواب

خطی از دلتنگی خويش نامه ای نوشته بر آب

از غروب و غربت من از يه راه دور و دشوار

برسه به دست طفلی که نشسته کنج ديوار

پشت ديوار سکوتم جاده های جستجو هام

جايی که شکسته ميشد قلکای آرزوهام

توی کوچه باغ لبخند کوچه گريه و بازی

شب آرزو شمردن خنده های بی نيازی

مينويسم تا بدونی من به دنبالت دويدم

رفتم و رفتم و رفتم اما هيچ وقت نرسيدم

تو همون گل سپيدی که يه شب باد با خودش برد

همون تفسير نجيبی که توی آيينه پژمرد

کاش ميشد مثل تو باشم ساکت و صبور و ساده

با تو هستم ای خود من ای دل هميشه عاشق
بی تو من مثل يه نامه به خط آخر رسيدم

اما حتی توی خوابم يه نفس تورو نديدم
هوای ابر پاییزم ... به آسانی نمی بارم
ولی با تو فقط با تو... هزاران گفتنی دارم
 
هيچ وقت نشد بهت بگم كه من چقد دوست دارم
نشد يه روز بهت بگم كه من فقط تو رو دارم
روزا با تو بيدار ميشم، شبا با تو به خواب ميرم
هيچ وفت نشد نفهميدي كه جز تو دنيا ندارم
تو همه دنياي مني امروز و فرداي مني
هيچ وقت نشد بدوني كه من بي تو فردا ندارم
ميگن چشاي عاشق يه دنيا شعر و قصست
اما چرا عزيزم چشام لبريز غصست؟!
ميگن گل شقايق نشون داغ عشقه
من از نگاه داغت شدم باغ شقايق!
ميگن اشكاي عاشق پيش خدا عزيزه
نميدونم تا كي بايد بريزه و بريزه و بريزه
وقتي شبا تو آسمون رنگ چشاتو ميبينم
دلم ميخواد بهت بگم كه جز تو دنيا ندارم
بين تموم آدما تو عشق پاك اين دلي
تو آسمون روياهام جز تو ستاره ندارم
ميگن چشاي گيرا خوب داره از اين اسيرا
بگو تا كي بايد من باشم مثل اسيرا
ميگن تو اين زمونه عشقا همه دروغه
عاشق نبوده حتماً اونكه اينا رو گفته
دلم پي نگاهت شد ابر پاره پاره
اما بگو عزيزم اين كارا فايده داره!؟
 
پاسخ : باید ...

کاش کسی اینجا نبود و میشد از ته دل فریاد زد
کاش کسی اینجا نبود و میشد یک دل سیر گریه سر داد
کاش کسی اینجا نبود و میشد کنج اتاق کز کرد و فقط به تو فکر کرد
فردا ؟
نمیدانم هنوز در خوابم یا که بیداریست امدنت
نمیدانم
اصلا امروز نمیفهمم انتظار چیز خوبیست یا نه
نمیدانم آمدن ها زیبایند یا نه
نمیدانم رفتن تو...
نمیشود بمانی ؟
من عاشق سکوت های پر صدا هستم
نمیشود بمانی تا گوشه ای بنشینیم و سکوت کنیم ؟
نمیشود بمانی گلکم ؟
نمیشود بمانی و زیر آسمان همین شهر کلبه ای بسازیم از عشق ؟
با درهایی از اعتماد
پنجره ای از مهربانی
و زیر اندازی از یاس های سپید و صبور ؟
« حالا که آمدی بیا کنارم بنشین ، بخند ، دیگر فرصتی برای پیر شدن نیست »
 
پاسخ : یکی آمد...

به نقل از p.sh :
من نخوندمش اما با این تعریف هایی که بچه ها کردن باید جالب باشه =D>
به نقل از رشید شاملی :
من نخوندم ولی به نظر جالب می یاد.

شماها چه قدر به خودتون زحمت میدید.دی
 
پاسخ : یکی آمد...

به زخم گل نمی خندید،مهتابی تر از شب بود

به جای مهتابی تر باید جایگزین پیدا کنه مثلا ( تک و تنها تر) خوبه


همان عزیزی که دنیایش شروعی تازه در من بود

به جای عزیزی بگه < عشقی > عالی میشه


برای این دل خسته ی عشقم شبی تا صبح دعا کردم
برای این دل خسته شبی تا صبح دعا کردم

دعا کردم که مهرش برود از دل من
به کل باید عوض بشه
 
پاسخ : یکی آمد...

به نقل از لوکاس کارودینک :
به زخم گل نمی خندید،مهتابی تر از شب بود

به جای مهتابی تر باید جایگزین پیدا کنه مثلا ( تک و تنها تر) خوبه


همان عزیزی که دنیایش شروعی تازه در من بود

به جای عزیزی بگه < عشقی > عالی میشه


برای این دل خسته ی عشقم شبی تا صبح دعا کردم
برای این دل خسته شبی تا صبح دعا کردم

دعا کردم که مهرش برود از دل من
به کل باید عوض بشه
الی که گفت خودش شعرو نگفته!!!
الی جون محشر بود.بازم از این شعرایی که خودت نگفتی بذار! :-*
 
پاسخ : دوست دارم

عشق یعنی حسرت شبهای گرم . . .

عشق یعنی یاد یک رویای نرم . . .

عشق یعنی یک بیابان خاطره . . .

عشق یعنی 4 دیوار بدون پنجره . . .

عشق یعنی گفتنی با گوش کر . . .

عشق یعنی دیدنی با چشم کور . . .

عشق یعنی تا ابد بی سرنوشت . . .

عشق یعنی آخر خط بهشت . . .

عشق یعنی گم شدن در لحظه ها . . .

عشق یعنی آبی بی انتها . . .

عشق یعنی یک سوال بی جواب . . .

عشق یعنی راه رفتن توی خواب . . .

عشق یعنی قلب سوخته از فراق . . .

عشق یعنی دل سپردن به سراب . . .

عشق یعنی چهره دیدن توی ماه . . .

عشق یعنی ساده بودن بی ریا . . .
 
پاسخ : دوست دارم

نكند شقايقي را كه سروده ام تو هستي
نه تو بهتر از شقايق به كلام من نشستي

به دلم سپرده بودم كه ز عاشقي حذر كن
تو مگر كه فال ما را به كدام سبزه بستي؟

به قفس رميده بودم ز عذاب بي وفائي
كه تو با نگاه نازت قفس مرا شكستي

ز كدام قبله آئي كه به رنگ لاله هائي
ز كدام سبزه هستي كه ترا نچيده دستي

به دلم چنان نشستي كه خطا نكرده مستم
دگر از خدا چه خواهم پس از اين سرور مستي

اگرم تو يار باشي غزلي زجان سرايم
كه قدم قدم بنفشه بدمد ز خاك هستي

سفري به باغ خواهم كه سلام صبح گويم
به نسيم سبز رنگي كه پيام آن تو هستي

به غروب ميرسيدم كه تو چون سحر دميدي
بدم اي طلوع روشن كه مرا ز غم گسستي
_________________
 
پاسخ : دوست دارم

کسی رو دوست نداشته باش
چون هیشکی دوستت نداره. :(( :(( :(( :((
 
پاسخ : دوست دارم

e!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نه اینجوریاام نیست دیگه
 
پاسخ : دوست دارم

به نقل از Amir.A :
کسی رو دوست نداشته باش
چون هیشکی دوستت نداره. :(( :(( :(( :((
به نقل از Elahe :
e!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نه اینجوریاام نیست دیگه

چرا دقیقا اینجوریه ما با هر کی بودیم همین جوری بود البته شاید استثنا باشه نمیدونم..........................
 
پاسخ : دوست دارم

دیروز بیاد تو و آن عشق دل انگیز

بر پیكر خود پیرهن سبز نمودم

در آینه بر صورت خود خیره شدم باز

بند از سر گیسویم آهسته گشودم



عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم

چشمانم را نازكنان سرمه كشاندم

افشان كردم زلفم را بر سر شانه

در كنج لبم خالی آهسته نشاندم



گفتم بخود آنگاه صد افسوس كه او نیست

تا مات شود زینهمه افسونگری و ناز

چون پیرهن سبز ببیند بتن من

با خنده بگوید كه چه زیبا شده ای باز



او نیست كه در مردمك چشم سیاهم

تا خیره شود عكس رخ خویش ببیند

این گیسوی افشان به چه كار آیدم امشب

كو پنجه او تا كه در آن خانه گزیند



او نیست كه بوید چو در آغوش من افتد

دیوانه صفت عطر دلاویز تنم را

ای آینه مردم من از این حسرت و افسوس

او نیست كه بر سینه فشارد بدنم را



من خیره به آئینه و او گوش بمن داشت

گفتم كه چسان حل كنی این مشكل ما را

بشكست و فغان كرد كه از شرح غم خویش

ای زن، چه بگویم، كه شكستی دل ما را
 
شعر های سروش.ف

از امشب می خوام هر شب یکی از شعر هامو براتون بذارم
نظرتون واسم مهمه
اینم اولیش:
در دایره هستی این گردی نان راز دو جهان ابدی هست میان

گر نقطه به کعبه ی وجود شبه شود انسان همه در حول نیاز است دوان
 
پاسخ : شعر های سروش.ف

اگه نظری واسه این شعر دارید تو نقد ادبی بگید لطفا
 
پاسخ : شعر های سروش.ف

واقعا به شدت استقبال شده(به قول مهران)!!!
ما همین جا می خونیم ,همین جا هم نظر میدیم,البته با اجازه!!!
 
پاسخ : شعر های سروش.ف

اجازه ما دست شماس بابا 10 مین نمیشه گذاشتم،هنو اولشه
 
پاسخ : شعر های سروش.ف

سروش جان تاپیک زیاد داری باز می کنی
آگه موافقی یا دو تاش یکی بشه
یا یکیش حذف شه آخه دوتاش مگس نمی پره
 
زین دور بی مروت مارابس است حکایت

امیدوارم از این شعر که نوشته ی دوست عزیزم است خوشتون بیاد :) :)

زین دور بی مروت مارا بس است حکایت بازی عشق و عاشق مرگ است درنهایت

مسموم ان خط و خال ، بیمار ایوروشه جانم به لب رسانده آن شیمی صناعت

آن پیکر نحیفش محصول لیپوساکشن وان ابروی کمانش کرده تتو بغایت

برده عمل نموده آن خال کنج لب را بی اذن شخص والد،یابنده را رضایت

گشته است زرد کمرنگ ،آن طره سیاهش هایلایت نموده زلفش بی شرم و بی خجالت

فتراک لاغری را بسته است برمیانش وان قامت چوسروش ، لژبرده تا قیامت

لیلی که رفت پارتی ،مجنون نشست منزل لیلی نیامد آن شب، وا عاشقاخیانت

فرهاد رفته درکوه، شیرین به خواب نازاست سپرده اش به خسروازترس ترک عادت

رامین که GF اش مرد عاشق نگشت دیگر از عصه خودکشی کرد، با داروی نظافت

مجنون بی پدر را آبی نمی دهد کس نسکافه مشت چنگت ساندیس هم کفایت

در هر کتاب فرهنگ، گویند چیز خوبیست عشق ارچه پرززخمی است ،اما یکیش حماقت

هرچند مال ما نیست ، اما جوک قشنگیست او عاشق فلانیست ، وان یک ته نجابت

معنی بعضی از کلمات:

طره: موی بلند وفرفری ایوروشه: شرکت ساخت لوازم آرایشی

فتراک:کمربند GF: GOOD FRIEND
 
Back
بالا