خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع
  • #1

tamanna

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
164
نام مرکز سمپاد
Farzanegan
شهر
Andimeshk
تا حالا سوتی دادین؟؟؟؟؟
خب برا هم همه ما پیش اومده که یه جایی سوتی داده باشیم و بعدش هم ضایع شده باشیم.
خب حالا ببینیم کی جرات داره سوتی خودشو برای ما تعریف کنه؟؟؟؟؟؟؟
ما هم یه خورده بخندیم
 

hasangolab

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
438
امتیاز
133
شهر
قم
مدال المپیاد
ترکیبیات علیپور خوندم!
دانشگاه
Massachusetts Institute of Technology
رشته دانشگاه
Electrical Engineering
پاسخ : سوتی‌ها

تا دلت بخواد سوتی دادم!
1- تیر گاز!!! :D
2- قسم عباس رو باور کنم یا دم حضرت خروسو؟ (قسم حضرت عباس رو باور کنم یا دم خروسو!)
سوتی یکی از دوستان: ببخشید رادیکال یک چند میشه؟؟؟ (باحالتی که برای اسکل کردن معلم به کار میره اینو گفت)
 

sampadcity.com

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
121
شهر
قم
پاسخ : سوتی‌ها

بله راست میگه

یکی از بچه خر خون های کلاسمون با دوستش تو زنگ نهار نشسته بودن 30 دقیقه به این فکر کردهبودن که چه جوری میشه رادیکال یک رو رسم کرد.
بعد از زنگ با حالتی که انگار می خواد مچ بگیره گفت ببخشید رادیکال یک چی میشه؟


--------------------------------------------------------------------------------
یادم نمی یاد؟
Slience تو که ماشا الله افشا گری زیاد می کنی چیزی یادت نمی یاد؟
 

markiz

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
31
پاسخ : سوتی‌ها

يادم معلم در مورد تياتر(!) خياباني توضيح ميداد من با يه حالت متفكرانه گفتم حالا كجاي خيابون اجرا ميشه؟!(توضيح:تياتر خيابوني يعني هر تياتري كه روي صحنه نباشه)
 

shaghayegh

کاربر فعال
ارسال‌ها
49
امتیاز
67
پاسخ : سوتی‌ها

سلام
من یه عضو جدیدم
داشتم وبلاگو می خوندم که یهو...دیدم من با بقیه فرق می کنم
آخه من تو بچگیم نه کسی چیزی بهم گفته که حالا یادش بیفتم،نه اتفاق خاصی برام افتاده... ???
نمی دونم شما ها مثل من هستید یا نه؟
به هر حال خیلی ناراحتم که دوران سمپادی بودنم نصف بیشترش گذشته...یاد قبلنا که می افتم هم می خندم هم گریه می کنم...
بذارید یه خاطره بگم
یه بار یه بازرس اومده بود مدرسه...بعد ما ریاضی داشتیم...آقا این اومد تو کلاس ما...ایستاد جلوی پنجره...از پشتش نور می خورد تو صورت من و بغل دستیم سیاه می دیدیمش...بعد فک می کردیم داره یه طرف دیگه رو نگاه می کنه هی بهش می خندیدیم...حالال نگو ما رو داشته نگاه می کرده
حالال سوتی های ما به کنار...معلمممون دستاش پای تخته می لرزید...دیدین داشت اون صحنه...
 

neda.m

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
2,682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
دانشگاه
شهید رجائی تهران
رشته دانشگاه
مهندسی عمران - ژئوتکنیک
پاسخ : سوتی‌ها

نه! اتفاقا اصلا بی مزه نبود!!! (; واسه من که از این چیزا زیاد پیش اومده! 2، 3 باری شده که جلوی شیشه ی مغازه و بانک وایستادم و روسریم رو درست کردم، بدون این که حواسم باشه از پشت شیشه دیده میشم!!! سوتی ها رو حال میکنی؟؟؟!!!! حالا الان بیشتر دقت میکنم!
 

sona

کاربر فعال
ارسال‌ها
67
امتیاز
80
پاسخ : سوتی‌ها

من اونقد سوتي دادم كه نمي دونم كدومو بگم.نود در صد زندگي من با سوتيو مسخره بازي ميگذره.
مثلا" يه بار سال سوم راهنمايي كتاب يكي از بچه ها كه اونوره كلاس نشسته بود دست من بود ازم كتابرو خواست منم از اينور پرت كردم نگو تو اين حين معلم اومده كلاسو كتاب درست خورد به صورتش :-\ بعدشم ديگه ....
يه بارم من اصلا" بلد نبودم سوت بزنم سر كلاس همه ساكت نشسته بوديم معلم پاي تخته درس مي داد منم يهو شيطونيم گل كرد خواستم يه تمرين سوت زدن بكنم از شانس من يهو صداش درومد...
 

شیدا.م

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
76
نام مرکز سمپاد
فرزانگان آبادان
شهر
آبادان
پاسخ : سوتی‌ها

آخ!!! سوتی :P
یه بار ماه رمضون بود،مدرسه مون واسه افطار دعوتمون کرده بود.کلاس ما هم قرار بود سالاد درست کنه.
ما سالاد رو درست کردیم و کلی هویج رنده شده اضافه اومد،گفتیم اینا رو چی کار کنیم؟بریزیم روی سر یکی از بچه ها! :D
قرار شد یکی بره این دختره رو صدا کنه و ما پشت دیوار قایم شیم و تا این اومد،هویج بریزیم روش :D
ما صبر کردیم و تا سایه ی طرف رو دیدیم هرچی هویج بود ریختیم طرفش،ولی از قضا طرف اون دختره نبود، برنده ی مدال طلای المپیاد ریاضی بود که دعوت شده بود مدرسه تا با بچه ها المپیاد کار کنه. :D
ولی خدایی با جنبه بود چون قیافه ی ما رو که دید،بعد به هیکل هویجی خودش زل زد و یهو قاه قاه خندید (;
 

Alireza

کاربر فعال
ارسال‌ها
24
امتیاز
59
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی که زیاد دادم ...
یه بار زمستون سال پیش خیابونا یخ زده بود منم داشتم با یکی از بچه ها مدرسه می رفتم ، داشتیم از جلوی یک گروه دختر رد می شدیم :P که یهو پای من لیز خورد و منم دوستم رو گرفتم تا نخورم زمین ؛ اونم زیر پاش لیز بود و برای اینکه نیوفته یکی از دخترا رو گرفت و سه تایی افتادیم ؛ بعد یارو شروع کرد به فحش دادن ... خودتون بهتر می دونین چه فحش هایی
 

neda.m

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
2,682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
دانشگاه
شهید رجائی تهران
رشته دانشگاه
مهندسی عمران - ژئوتکنیک
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش یه سوتی خیلی بد دادم!
از خواب که بلند شدم داشتم کور مال کور مال دنبال عینکم رو تخت و کتابخونه میگشتم، کلی هم عصبانی شده بودم که چرا پیداش نمیکنم! به به خواهرم میگم عینکم رو کجا گذاشتی؟! میگه رو میز رو نگا کن، میگم آخه نمی بینم که!! بعد به صورتی کاملا اتفاقی متوجه شدم که عینک رو چشممه!! :D :D
 

trustme

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,810
امتیاز
900
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کاشان
سال فارغ التحصیلی
1387
دانشگاه
دانشگاه خواجه نصیر طوسی
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز هم من نرفته بودم سر کلاس زبان فارسی:
یکی از بچه ها یه توپ ماوس باز کرده بود و باهاش بازی می کرد. چند روزی بود که این توپ توی دستش بود.
می گن سر کلاس روی میز خوابیده بوده و داشته با توپ ماوس بازی می کرده که معلم قاطی می کنه و میاد توپ رو می گیره ..
با شدت عصبانیت می ره طرف پنجره، پنجره رو باز می کنه و توپ رو پرت می کنه بیرون ... اما توپ بیرون نمی ره که .. پنجره توری داشت و توپ بر می گرده توی کلاس و قل قل کنون می ره پیش اونی که قبلا باهاش بازی می کرده ..
حالا در نظر بگیرین معلممون کسی بود که از ضایع شدنش و خندیدن بچه ها ناراحت می شد. همه ی بچه ها هم خودشون رو نگه داشتن که نخندن و دارن قرمز می شن؛ یکی در رو باز می کنه و همه می ترکن !! :D
بعد هم معلم هرچی دغ دلی داشت سر اون بیچاره خالی می کنه :D
 

rojia sharif

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
12
پاسخ : سوتی‌ها

تو راهنمایی کلاس ما بغل دفتر معاون بود.4شنبه سوری بچه ها اومدن سیگارت از پنجره بندازن تو حیاط 2 دور به میله های پنجره گیر کرد آخرشم تو کلاس ترکید!ا ز قضا ناظمم در دفتر بود...
 

soha

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
245
امتیاز
78
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار هوار هوار داشتم از زیست بد می گفتم برگشتم دیدم معلم زیستمون پشت سرم ایستاده

امروز داشتیم با دوستم خودمونو سمتامونو تو همایش فیزیک مسخره می کردیم 2 ، 3 تا از اون انتیک های بهشتی که می شه گفت باید آبرومونو نگه می داشتیم جلوشون ( مال یه همایش بودن از اون ور ) داشتن پشت سرمون راه می رفتن

سر کلاس زبان گوشیم روشن بود استقلال پرسپولیس بازی داشتن پیروزی گل زد من خوشحال شدم به بغل دستیم گفتم بعد تا شعاع 2 متری یه تعدادی ابراز احساسات کردن معلمه می خواست بندازتم بیرون

یه مدتم تو کف این بودم امضایی که روی 100 تومانیه چرا اینقد شکل شهید بهشتیه با دوستم سر زنگ ریاضی بحث می کردیم
-دبیر : ..... چه خبره اون جا ؟ ( ...فحش نبودا فامیلامونه)
من : خانوم شهید بهشتی از کجا میدونسته شهید می شه رو 100 تومانی امضا کرده شهید بهشتی (همه زدن زیر خنده -من اول دبیرستان ، زنگ ریاضی ،بحث اتحاد اولر-)؟
دبیر : (لبخند) اون شهید بهشتی نیست یگانه جان یه چیز دیگس
 

hidden

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
676
امتیاز
369
نام مرکز سمپاد
سلطان شهیدان
شهر
کرج
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
دارو
پاسخ : سوتی‌ها

همین امروز : :D
تو تاکسی به راننده 150 (کرایه ی 1 نفر ) دادم گفتم : 1 نفرم
:D :D :D :D :D :D :D

واسه دوستم :
تو کلاس دبیر به یکی از بچه ها گفت : فلانی واست یه مثبت گذاشتم
بعد این دوست ما گفت آقا واسه ما هم بزارید
( این یکی به آی کی یو کافی نیازمنده )


پنجشنبه ی پیش با دوستانمون رفته بودیم گوهردشت ...چرخ بزنیم بد یهو رفتیم 8 توپ ( ایت بال )
.1 .دوستم بعد از پخش شدن توپا توپه ایتو کرد تو سوراخ
2. خواستیم دست جدید شروع کنیم توپه سفیدو گرفته بودم دستم میگفتم : چرا ضربرو نمیزینی ؟؟ زودباش باید برسم
 

cowboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
284
امتیاز
712
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
مياندوآب
مدال المپیاد
کمی ریاضی و کامپیوتر
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

دو هفته پیش معلم عربی پارسالمونو دیدم تو قلم چی یه چاپلوسی درست و حسابی کردم :D :D :D

دم در دوستم منتظرم بود.... بهش گفتم :جات خالی یه دستمال باحالی کشیدم که نگ
و بر گشتم دیدم

معلم پشت سرمه :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
 

cowboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
284
امتیاز
712
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
مياندوآب
مدال المپیاد
کمی ریاضی و کامپیوتر
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

جدید ترین سوتی من الان یادم اومد

اونروز اومدن بازدید از مدرسمون خب یه جلسه بود با همه ی معلما و.............

مدیرمون یکی رو به عنوان دانش آموز نمونه صدا زد براشون مشکلاتمونو به

اونم یه چیزایی گفت که با هم هماهنگ نکرده بودیم
بعد گفت ما 10 تا کامپپیوتر داریم
یه دفعه مدیر اومد طرفش بلند گو رو گرفت گفت البته ما تو مدرسه کامپیوتر نداریم اونارم به طور امانتی آوردیم
بیچاره خیلی ضایع شد :D :D :D :D :D :D :D :D :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
(مدیرمون به اونا گفته بود کامپیوتر نداریم البته اونارو واقعن با هدیه های خانواده ها خریدن)
دقیقن شده بود درس کباب غاز
 

الهه.×

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
324
امتیاز
31
نام مرکز سمپاد
فرزانگان اهواز
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
90
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

من و سوتی؟ نه هرگز ... :D
.
.
.
بذار یه خورده فکر کنم ...
یه روز به معلم مردمون گفتم خانوم ... :D (البته خودشم خیلی خوشش اومد! کلی خندید!)
(به جان خودم نه باشه به جان شما فعلاً دیگه چیزی یادم نمی آد... اگه یادم اومد بعداً براتون می نویسم...)
 
بالا