خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

بابام گفت فلانی هم نوه شد. ;D
-نوه شد ینی چی بابا؟ :-?
- :-?...یعنی بابابزرگ شد. ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی از این بیشتر که برای ارسال بانگ میتونی از اسمایلی استفاده کنی درحالی که اسمایلیارو نشون نمیده ..... ;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم غذا رو بذارم گرم شه. به جای اونی که روش غذا بود پشتیشو روشن کردم. روی اونم روغن جامد بود. دیگه بعد از یه ربعی مامانم به دادش رسید.
 
پاسخ : سوتی‌ها

و دوباره سوتی!
این بار در زمینه تکنولوژی بانگ!
دو دفست میخوام یه پستو حذف کنم کلا همه نظرات حذف میشه! :(( :((
سوتی فرا سوتی! :
ملت درباره بانگم نظر دادن جوابو بهشون پ خ دادم! ;D :-" :-" =)) =)) =))
از پشت کوه اومدم! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر میز شام مامانم داشت یه چی تعریف میکرد، به شرح زیر :|:

مامانم: آره میره بهش میگه میخوای ماهی ام دُرُس کنی؟...............
من: خواهر کوچیکه گفته؟؟؟ :-?
بابام: نه بابا :-w، برادره میگه!

کیمیا ساکت بود، بهش میگیم تو حواست نبود که ساکتی؟ :-?
کیمیا: نخیر من حواسم بود. منظور مامان دخترش بود ^-^
ماها =)) =)) =))

+ آخه اصن اون یاروهه ازدواج نکرده ;D
اینم مامانم X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها



معلم تاریخمون داشت میگفت امام خمینی رو تبعید کرده بودن و فرودگاه مهر اباد رو هم به روش بسته بودن!!من پرسیدم خوب چرا از فرودگاهه امام خمینی نیومد؟؟؟:)))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ماه ِ پیش واسه ثبت ِ نام ِ کنکور ِ سراسری توی ِ آدرس، شماره ی ِ واحدمون ُ که 4 ـه وارد کردم 3! بعد که فهمیدم گُفتم خُب حالا موقع ِ ویرایش ِ مشخصات دُرُست ـش میکنم!

بعد امروز اتفاق ِ جالب این بود که توی ِ ثبت ِ نام ِ آزاد هم از روی ِ آدرس ِ این کُپی کردم حال نداشتم بنویسم باز واحد ِ 3 نوشتم اونم :)):))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما پارسال یه راننده سرویس داشتیم,سربازی میرفت,بعد این خیییییلیییی خجالتی بود,در حدی که جواب سلام و خداحافظی هم نمی داد
این شماره ی مامان یابابا های بچه های سرویسو داشت برا موقعایی که نمیخواد بیاد خبر بده
یه روز عصر دیدم مامانم داره از خنده غش میکنه,گفتم چی شده,گفت راننده تون یه sms اشتباهی فرستاده,بیچاره حتما الان داره سکته میکنه...
دیدم یه sms عاشقانه داده!!!یه حرفایی زده بود که اصن... آخرشم یه بوووووووس گنده گذاشته بود!!!!! :)) X_X
30 ثانیه بعد یه sms دیگه اومد,یارو 750 بار توش معذرت خواهی کرده بود و کلی قسم و آیه که این sms قبلی رو میخواستم برا خانومم بفرستم,اشتباهی برا شما اومد X_X X_X X_X X_X :-"
دیگه از اون به بعد هیچ sms ای نداد,میخواست نیاد از روز قبلش خبر میداد!!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با دختر عموم حرف میزدیم كه سرو كله پسر عموم پیدا شد و شروع كردیم مثل همیشه به دعوا كه اخرش منتهى به فحش شد..
پسر عموم:خر
دختر عموم:اى سودا خره؟
-نه بابااى سودا خر نیس كه
من پرید وسط حرفش و چونباهااش لج دارم و مثلا خواستم ضایعش كنم داد كشیدم نه خیر من خرم خیلى هم خرم قشنگم خرم
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال پیارسال بود چن تا حاج آقا اومدن مدرسه ی ما همه ی بچه هام(اونام که چاپلوس) رفتن نماز بعد من و سه چار تا از دوستام حوصله نداشتیم رفتیم خودمونو تو کلاس دینی حبس کردیم.....
یه کم نشستیم حوصلمون سر رفت.....
به دوستام گفتم بیان ادا در بیاریم......
یکی دیگم گفت باشه بیاین ادای یانگومو در بیاریم....
من بدبختو گذاشتن وسط که بشم یانگوم،یکی اون ور وایساد آهنگشو جیغ می زد یکی دیگه ام از این ور موهای منو به طرز فجیعی فکل می کرد:D
تو همین اوضا در باز شد.....
دیدیم مدیرمون اومده با همون حاج آقاها که مثلا از کلاس دینی بازدید کنن...
حالا مام با اون وضع رفتیم میز آخریه قایم شدیم که مارو نبینن!.....
مدیرمون: :-w :-/ X-( :| :-L
آخرشم نمیدونم چرا نیومدن تو کلاس...
ولی خو آخر زنگ رفتیم ازش معذرت خواهی کنیم(تریپ خودشیرینی)مدیره با جنبه بود به رو خودش نیاورد!.....
 
پاسخ : سوتی‌ها

من: یارو ورشکست خورده چکاش برگشت شده :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به مادرم میگم با بچه ها میریم مرکز موبایل...مادر:میرین تخت جمشید؟!!
من: :o...نه همین تهران...
مادر:تخت جمشید دیگه؟...همون الکترونیکی ها...
من:پایتخت رو میگی؟! :)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز پی سی ـم ُ وصل کردم! بعد کشوی کیبـُردشو کشیدم بیرون!

لپ تاپ روی میز جلوی ِ مانیتور ـه! بعد هی دارم رو لپ تاپ تایپ میکنم با حالت ِ متفکر :-? میگم چـِش شده این چرا تایپ نمیشه؟ :-?

پایین ُ نگاه میکنم میبینم دارم رو کیبـُرد ِ پی سی تایپ میکـُنم! :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال یه خانومی اومده بود مدرسه مون حالا اسمشو نمیگم ( :-?) اومده بود درباره مشاغل صحبت کنه برامون.
یه سوتی داد داشته باشین:
اخلاق من توی کار با اخلاق من توی خونه ۳۶۰ درجه فرق میکنه ((= ((= ((=

وای دیگه ما غش رفتیم. یعنی همینو تشخیص نداد که فرقی نمیکنه ((=
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دبیر فیزیکمون اومده بود مدرسه.یکی از بچه ها رفت پیشش اعتراض کرد که امتحانتون سخت بوده و همه خراب کردیم.
برگشته گفته نه شما که کمتر از 17 نداشتین تو کلاستون!! :o :o
دوستم گفته جدی؟؟؟؟مگه صحیح کردین؟؟؟؟ :o(آخه از آقای .. بعیده در عرض 3 روز صحیح کنه!!)
گفته بله همه صحیح شده.نمره ها خوب بوده!
دوستم پرسیده خوب من چند شدم؟؟
فرمودن برگه ی شما هنوز صحیح نشده!!!!! X_X
آخه اگه صحیح نکردی واسه چی چرت میگی که زیر 17 نداشتین!!!
دبیر فیزیک منگه داریم!!!


حالا بعد اینکه کمی مجادله کردن گفته ببینم اگه نمره هاتون معدلتونو میاورد پایین ،دوباره امتحانو برگزار می کنیم!! X_X
آخه مگه ما بیکاریم بشینیم هی واسه درس تو بخونیم!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونسري با دوستم حوصلمون سررفته بود گفتيم بريم بيشه معلم ها
رفتيم بيش معلم زبان و اصلا من شاگردش نبودم
بعد کلي با ما گرم گرفته بود
تازه از خلاقيت سمبادي ها و اينکه چه هنرهايي دارن مي گفت...
عکس هم تازه بهمون نشون ميداد و از خاطرات بارسال ميگفت
من و دوستم هم داشتيم منفجر ميشديم
بدبخت معلمه نميدونست من شاگردش نبودم :)) =))
خدارو شکر من تاحالا از اين سوتي ها ندادم(حداقل يادم نمياد)
 
پاسخ : سوتی‌ها

راهنمایی بودم
زنگ تفریح بود!داشتم با دوستام از کلاس میرفتم بیرون یکی از معلما از دستشویی که ته راهرو بود اومد بیرون!!
منم ژانر بچه مثبت و پاچه خوار و اینا(طوفول بودم خو!!!! ;D)رفتم به معلمه میگم:خانم خسته نباشید!!!!! ;D
دوستام از شدت خنده قرمز شده بودن دیگه!!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر امتحان ادبيات يكي از بچه ها به دبيرمون
گفت:خانوم اين سوال رو يه ذره كم و زياد بنويسيم اشكال نداره؟
يكي ديگه از بچه ها: خانوم!!اينا رو ديگه خودتون ميفهمين!نميفهمين؟! ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم آزمایشگاه فیزیک با دبیرمون(آقا بودن)
داشتیم با وان دوگرافو اینا کار میکردیم!
سوتی های دبیرمون :
برق گرفتش 2متر پرید هوا
یکی از بچه ها داشت کلید وان دوگرافو میزد واسه همین همش بهش میگف :
خانوم...کم فشار بده برق میگیره! ;D
بعد هی دستشو میزد به وان دو گراف میگف : اون بوسیله ی انگشت من خودشو تخلیه میکنه!! :))
یا میگف : اینو یواشتر چی کنین که در نره(منظورشو نمیفهمیدیم) :))
ما مرده بودیم از خنده! =)) =))
 
Back
بالا