به دوستم میگم که تو مسواک نمیزنی؟! دندونات خیلی خرابن! میگه نه مسواک بد تر میکنه! یه دفه دیگه بهش میگم که نگا ... پیرن شماره 13 زدن خوب کی تنش میکنه! میگه احمق بهترین شمارس ! سیزده عدد شانسمه!
من یه عادتی دارم وقتی کسی از پشت آیفون جواب نمیده بلند داد میزنم میگم :کیهههههه؟
یه بار گوشی که زنگ زد برداشتم (حواسم پرت بود) پشت خطیه جواب نداد.محکم داد زدم گفتم : کیههههه؟
بعد یارو صداش دراومد :مگه در باز میکنی؟
منم گوشی رو گذاشتم و فقط خندیدم!
گوشى بابام دست من بود داشتم باهاش بازي ميكردم بعد خواهرمم هي ميگفت بدش من! ديگه ما دعوامون شد و كار به فحش و اينا رسيد بعد در همين حال كه داشتيم گوشيو تو سر و كله هم ميزديم همكار بابام زنگ ميزنه و وصل ميشه! حالا ما هم فحش ناجووووور...! چه آبروريزي شد!
یه دف تلویزیون روشن بود داشت اذان میگفت بدشم نمازُ پخش میکردن یهو تلفن زنگ زد شوهر عمم بود
همون موقع حاج آقا شروع کرد نمازُ گفت: الله اکبر
منم گوشیو برداشتم گفتم: الله اکبر
بد دیدم چه سوتی ای دادم گوشیو گذاشتم فرار کردم
انگار اون میخواد از پشت تلفن دنبالم کنه!
سر کلاس روی صندلی تکی خوابیده بودم...بعد معلممون خواست یه درس درست حسابی بهم بده رفت در رو باز گذاشت و ناظم رو هم خیلی اروم 3دا کرد...بعد ناظم اومد تو گوشم داد زد ااااااالللللوووو! X-(...منم ناغافل داد زدم چته مرتیکه!؟ :-[...بقیش بماند!
--------------
پنجم دبستان سر کلاس معلم در مورد سلول گفت...بعد یکی از بچه ها گفت اقا میشه سلول رو خورد!!؟؟
یه روز با چنتا از بچه ها رفته بودیم دفتر مدرسه که بگیم تو یه روز 3تا امتحان داریم با دبیر صحبت کنن که حداقل یکی از امتحان ها رو کنسل کنن... اونم میگفت ما قبل بهشون گفتیم دیگه کاری از دست ما برنمیاد... آخرش انقد اسرار کردیم که اعصابش ک... شد گفت برین بیرون دیگه انقد اسرار نکنین... X-( نمیشه دیگه... بعد که اینو گفت چاییه رو میزش رو که فک میکرد سرد شده رو برداشتو یهو رفت بالا... طفلک از شدت داغییه چای اشکش دراومد... در همین حین یکی از بچه ها برگشت گفت : آها! همینه... خوردی... ؟ بخور... معاون: ... بیرون...
با دوستام قرار گذاشته بودیم بد از امتحان بریم رستوران. هوا آفتابی بود ما هم شانسی هم مون کلاهایی که با هم رفته بودیم خریده بودیم و یه شکل بودن پوشیده بودیم. داشتیم میرفتیم بیرون که معلم ریاضیمون ما رو دید با تعجب به کلاها نگا کرد .
گفت: اینا دیگه چین؟؟
من با اعتماد به نفس کامل: کلاه!!!
یه بار یه یکی از بچه ها داشت یه چیز ترسناک(مثلا!) تعریف میکرد که مربوط به مسیحی ها بود(دقیق یادم نیس چی بود)
بعد یکی دیگه از بچه ها که خدای سوتیه اومد از این صلیبا که مسیحی ها رو پیشونی و دو ور شونه هاشون میکشن بکشه,همینجور که داشت این کارو میکرد گفت:"اللهم صل علی محمد و آل محمد..." !!!!!!!!
ما:"مگه مسیحی ها صلوات میفرستن?!?!"
دوست گرامی : :-[
یه بار قبل از امتحان ریاضی ترم برامون صبحونه آورده بودن ناظم گفته بود وقتی تموم شد سینی رو بیارین ولی منتو کلاس جلو معلم داد زدم :وقتی که تموم شد "سینه " رو ببرین :-[ :-[ :-[ :-[
معلم داشت زیست میپرسید به من گفت بگو حلق به کجاها راه داره ؟ گفتم : لوزالمعده و صفرا و بینی و معده ! یکیش درست بود !!! :-[ :-[ :-[
داشتم سوال عربی حل میکردم ( معلم عربیمون خیلی ترسناک و بداخلاقه ) وقتی حلش تموم شد بهش گفتم : درسته ؟ نشنید یه بار دیگه تکرار کردم نشنید بعد یکم بلندتر گفتم : مامان درسته ؟ :-[ :-[ :-[ :-[
اين آهنگ پرواز گروه ارين بود-----------> "گفتي ميخوام رو ابرا همدم ستاره ها شم / تو تكسوار عاشق من پري قصه ها شم"
"من پري" رو ميشنيدم " مَمَلي"!!!
خب آهنگ مال خيلي خيلي وقت پيش هست ديگه!
يعني از چند سال پيش كه اين اهنگ رو شنيدم دقيقا تا 3 دقيقه پيش همين فكر رو ميكردم!!داشتم تو نت دنبالش ميگشتم ياد گذشته و اينا بعد ديدم تكست اصلي اهنگ چيه!!!!
ميديدم معني نميده ها!!!اصلا يه مدت درگير بودم كه اين يعني چي " ممليه قصه ها شم" !!!!