خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پيش ياسي يكي از دوستام با اعتماد به نفس گفت : فكر كنم برنامه ي گپ را تو ي Ifilm هم مي زاره!!!!! :)) :))
(منظورش اين بود كه جاهاي ديگه قبلا اين برنامه رو گذاشتن !حالا داره ifilmمي ذارش.!!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

زن دایی ـم و دایی ـم خونه ی ما بودن بعد داداشِ زندایی ـم ــَـم تو راهِ خونه ی ما بود بعد زنگ زده به زندایی ـم :
- من داخلِ کوچه ـَـم کدوم خونه ـَـس ؟
- پلاک 30
- آهان دیدم ! این تو ـیی از پنجره ؟!
- آره . زنگ چهارُ بزن !

ما : =)) خـُ باز کن درُ دیگه !
 
پاسخ : سوتی‌ها

مدرسه ما چادر اجباريه
بعد امروز يکي از بچه ها چادر نپوشيده بود،دم در وايساده بوديم
يهو يه راننده تاکسيه اومد زنگ آيفون مدرسه رو زد
دوستم خودشو کشيد اونور
مريم:به نظرت ميبيننم تو آيفون؟
متين:فک کردي آيفون چقد برد داره؟
من:برد؟!مال اسلحه نبود؟!
ديدو ميگه!
در اين حد!
 
پاسخ : سوتی‌ها

يكي از دوستاى خانوادگيمون پاش شكسته بود، بعد تو يه بيمارستان دولتي داغوني بستريش كرده بودن. بعد هم اتاقياشم خيلي ساده بودن.
بعد دكتره اومده بالاي يه تختي، به پسرِ مريضه گفته برين از پاي باباتون يه عكس ديگه بگيرين به من نشون بدين. پسره خيلي جدّى با موبايل عكس گرفته و رفته به دكتر نشون داده!!! :| :او
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب هی دوستان اس میدادن پپسی رو میندازن رو ماه ساعت 11:30 نگاه کن
11:30 با خواهرم و بردارم رفتیم پشت بوم همه همسایه ها هم اومده بودن پشت بوم خونه هاشون
خلاصه از هر طرف یه صدایی میومد بعد نیم ساعت خواهرم گفت کاش یه سرچی میکردی ببینی چیه سر کاریم
منم گوشیمو در آوردم تو گوگل زدم pepsi on moon گوشیمو دادم خواهرم گفتم بیا بخون ببین چیه
داشتم به ماه نگاه می کردم دیدم خواهرم هی میگه الو الو الو صدا میاد؟! بعد هی گوشی رو نگاه میکرد دوباره می گفت الو
گفتم چی شده ؟؟؟؟!!!!
گفت نمی دونم یکی داره حرف میزنه نمی فهمم چی میگه صدای منم نمی شنوه
دیدم خشونت جواب نمیده گفتم خواهرم عزیزم سرچ کردم باید بخونی اونیم که داره حرف میزنه دختر همسایه اس از گوگل کسی با تو حرف نمیزنه ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پیش دبستانی بودم بعد یه روز:
مربی: بچه ها کی میدونه بچه گاو چی میشه؟
من یه هو از جام بلند شدم و بلند گفتم: گـــــــــــــــــو سالــــه.!
مربیا: ;D
دوباره: بچه ی سگ؟
من: تولّــــــــــــــه سگ....!(به همون حالت)
مربیا: :))
سه باره: بچه ی خر؟
من: کــــرّه خر...! (به همون حالت)
مربیا: =))
دقیقا وقتی این تموم شد بچه ها اینطوری: :o نیگام میکردن مربیام اینطوری: ;D
منم دقیقا ژانر این تام و جری بودم که میره تو آینه خودشو نیگا میکنه می بینه گوشاش دراز شده ،خر شده...!
ولی سه تا پولک گرفتم اون روز!
 
پاسخ : سوتی‌ها

توضیح صحنه : من یه گروه دارم تو گوشیم به اسم سمپادیا , شماره ی یه سری از بچه ها رو دارم توش , حالا یه رفیقی هم دارم با فامیلی سماوات :>

خب ! ین سماوات بم اس ام اس داد که میای بریم سینما !؟ گفتم نه ! اینم هی اصرار کرد و اینا ! بعد من اعصابم خورد شد ;D رفتم یه اس ام اس نوشتم با این متن : " کره خر میزنم لِهِت میکنما :| " :-" رفتم بفرستم به سماوات فرستادم به گروه سمپادیا =)) ظرف 2 دیقه 9 تا اس ام اس اومده که با کی بودی و چته و از این حرفا =)))))

حالا جالب اینه که یه بنده خدا که اسمش رو هم نمیبرم جواب داده که : " ببخشید میخواستم به یکی دیگه بفرستم شاید اشتباهی به تو فرستاده باشم ! " =)) حالا معلوم نیست اون به کی فوش فرستاده بوده =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم از امتحان بر میگشتم، سوار تاکسی شدم...توو مسیر یه خانوم سمت چپ من نشسته بود، بعد پیاده شد، منم رفتم پایین تا پیاده بشه.
وقتی اومدم تو ماشین در و بستم گفتم سلام ;D راننده نگام کرد گفت علیک سلام :)) مُردم از خجالت :| :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

برادرم 10 سالشه امروز رفته بود کلاس شنا ;D
ظهر بهش میگم کلاس خوب بود؟چند نفر دختر بودن؟ =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم زنگ زده میگه دیشب پپسیو دیدی؟؟

(میدونم ندیده میخواد خالی ببنده) بهش میگم آره دیدی چقدر قشنگ بود؟

میگه آره الانم تو نت دارم عکساییو که گرفنم آپ میکنم!!!

بهش گفتم ایول برا منم میفرستی؟

گیج شده میگه: نمیشه آخه نمیتونم ترافیک ندارم!!

میگم پس کجا آپ میکنی؟

میگه بابا بیخیال اصلن یادم رفت ببینم

میگم اصلن نبود که ببینی!!

من: =)) =)) =)) =)) =)) =)) اون: X-( X-( X-( X-( X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

شوهر عمه:شیرین تو چند سال با حامد فرقته
من:حامد دو سال از من بزرگتره
شوهر عمه:بهت میاد تو بزرگتر باشی
من:خعلی بیشورین همه میگن بهت میاد کوچیکتر از سنت باشی
شوهر عمه:چی گفتی
من: X_X
من:منظورم این بود که خعلی بی تربیتین
شوهر عمه :o
من: :-[ X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقا ما رفتيم پارک پسره داشت دوچرخه سواري ميکرد اومد جلو ما مثلا حرکات نمايشي بره خورد زمين انقدر خنديدم دل درد گرفتم اخه مگه مجبوري؟؟؟
اين پسر خاله ي من بهChanelميگه کانال (درست نوشتم؟)
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما یکی از دوستان رو آوردیم اینجا عضو کنیم؛این دوست موجودی ست بسی خرخون و فارغ از دنیا و فکر!بعد عضو که شد؛گفت : من از کجا میتونم ستاره هامو عوض کنم از این چرخ دنده ها بذارم؟ینی اینو که گفت همه اینطوری> =)) شدن!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سری با بابام رفته بودیم تست شنوایی سنجی و اینا
بعد بابام عادت داره با گوشی که حرف میزنه دیگه نمیذاره تو جیبش
رو میزی جایی میذاره

خلاصه بابام داشت طبق معمول حرف میزد بعد رفت تو اون اتاقه(واس تست)
بعد من دیدم گوشیش رو میز دکتر گذاشته
برداشتمش دیدم وال پیپرش عوض کرده
بابام که اومد گفتم از این عکسا نداشتی
عوض میکنیا!
گوشیت دست منه بریم
یهو دیدم دکتره میگه:البته قابل نداره اما گوشی کجا میبرین؟
من :به شما ربطی داره؟
دکتر: :-? :-? :o :o :o :o :o
بابام:دخترم گوشی من دستمه
من: :-[ :-[ :-[ :-[ ^#^ ^#^ ^#^

خب زودتر بگو....
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم 118 میخواستم شماره دکترو بگیرم گفتم " ببخشید ی وقت واسه ساعت 4 دارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!"
اون ازون ور زد زیر خنده منم از هولم گوشیو با نهایت ضایگی گذاشتم!!!!!! انقد خجالتیدم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

صبح میخواستم برم مدرسه از سرویس جا موندم.گوشیمو برداشتم شماره ی آژانس رو از توش نگاه کنم اینقد استرس داشتم و هول کرده بودم همون شماره ی اول که A داشت رو گرفتم.حالا هرچی زنگ میزنم برنمیداره.بالاخره بعد از 6 بار زنگ زدن یک خانومه ای خواب آلود گوشی رو برداشت.با خودم گفتم از کی تا حالا تو آژانس آقایون خانم گوشی رو برمیداره؟ :o
اینقدر عجله داشتم سریع گفتم ببخشید یه سرویس میخواستم،خانومه میگه اشتباه گرفتین.
من(خیلی با حالت طلبکارانه):مگه اونجا آژانس نیست؟ :-w
-چرا،آژانسه اما آژانس مسافربری آتی!
من که داشتم از خجالت میمردم بدون اینکه هیچ حرف دیگه ای بزنم تلفن رو قطع کردم.بعدش یادم اومد شب قبلش اسم آتی رو سیو کرده بودم که تو گوشیم قبل از آژانس اومده بود :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

این واسه خودم اتفاق نیفتاده سوتیش ماله یکی از دوستامه :
- خرگوشتون خوبه ، زنده است؟
- خودش آره ولی جوجه هاش مردن !!!!
- =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی دو سال پیش بود سیمکارتم سوخته بود،چن وقت بود ب بابام میگفتم یکی برام بخره هی فراموش میکرد!! :-L :-L
منم برا اینکه ثابت کنم خودم از پس کارام برمیام دست ب اقدام زیر زدم!!!!!
انقد ک تبلیغ ایرانسلو دیده بودم(!!!) اینکه هر جا نوشتن "سیمکارت ایرانسل موجود میباشد"!!! فک میکردم همینجوری میفروشنش :-w....ی روز رفتم تو ی موبایل فروشی گفتم ببخشید ی سیمکارت ایرانسل میخوام ;)) آقاهه برداشت بهم گف منظورتون کارت شارژه؟؟؟؟؟ :>
منم با قطعیت گفتم نه!سیمکارت!!! :-L
بعدش با حالت مسخره کردن برداشت بهم گف برو با بزرگترت بیا!!! ;D ;D ;D
.
.
خیــــــــــــــــــــــــلی حس بدی داشتم!!!!!!!!!!!!!!!!!! [-( [-( [-( [-( [-( [-( [-( [-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز کلاس رفع اشکال فیزیک:
معلم(مرادی کبیر!):
تو این سوال در کف استخر یه لامپ روشن ، روشن میکنیم! :))
 
Back
بالا