خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از mohammad_RaPeR :
من تو بچگی به طبقه میگفتم طقبه :-"
به مرحله میگفتم محلبه :-"
خلاصه اینکه داداشامم هی ازم این دوتا کلمه رو از من خواستار میشدن و تا میگفتم میخندیدن... من اون وقت به خودم میبالیدم که دارم میخندونمشون ولی بعدها که کمی فکر کردم فهمیدم مسخرم میکردن :| ^-^
اینا رو میتونی اینجا بگی: انتخاب کلمه در دوران کودکی ;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز برگه امتحان وگرفته از 66 شدم 60 بعد معلمه صفر رو مثل 6 نوشته بود فکر کردم کامل شدم
به بغل دستیم گفتم وای باورم نمیشه کامل شدم
بعد که فهمیدم اشتباه کردم
به این حالت :-"
منظورم اینه فکر نمیکردم تمام این سوالو درست بنویسم :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوباره سوتی روز کنکور ;D

روز کنکور مراقبه برداشته میگه : دوستان سریع برین بشینین تا جا ها پر نشده !!! =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر امتحان کانون یه برگه ی رضایت نامه ی والدین دادن بهمون گفتن خودتون پرش کنید منم اسم بابام و نوشتم و از طرف اون پرش کردم تهشم نوشته بود امضا طبق عادت اسم و فامیلم رو نوشتم و امضا کردم :-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

با یه نفر داشتیم درباره حضرت آدم بحث میکردم ( موضوع جالب تر نبود ، ببخشید دیگه ) رسیدیم به اینکه حضرت قابیل با کی ازدواج کرده ؟ داشتم استدلال میاوردم که با خواهرش ازدواج کرده ، بعد گفت : نه ، نمیشده که با خواهرش ازدواج کنه ، به نظرم با دخترای قبایل دیگه ازدواج کرده !!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها که اینجا بدجوری آبرو داره ، منم که بامرام... ;))... اسمشو نمیگم... ولی همین دوساعت پیش اومد قیافه یه نفرو شرح بده...
گفت یارو شلواره آستین بلند پوشیده بود... ;D...
 
پاسخ : سوتی‌ها

با خواهرم رفته بودیم خیابون :-"
یک مغازه ی لباس فروشی بود :-"
یه پسره هم بیرون وایستاده بود تبلیغات میکرد :-"
تا ما رو دید یهو هول شد گفت : از دیدن داخل فرمایید :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی پسر عموم:
1- آستین لباس دار

2- به دوستم که زنگ زدم تازه از خواب پیاده شده بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو کلاس زبان بودیم،موضوع بحث این بود که دوس دارین تو تابستون چه شغلی داشته باشین،بعد معلممون یه شغلی گفت اومد از مزیتاش بگه،گفت:
think,a young old girl .......​
یه جا دیگه هم یکی از بچه ها shortage رو خوند شورتَگ!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم میخواست بگه در ملاء عام گفت روبروی ملاء عام ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

3-4 سال پیش یک مهمونی بودیم بعد بچه های کوچیک یک جا جمع شده بودن داشتن بازی میکردن منم مواظب اینا بودم ;D
اینا داشتن این بازیه رو میکردن که یک آهنگ میذارن بعد یک چیزی رو دست به دست میکنن وقتی آهنگ وایستاد دست هر کی بود اون سوخته (مسئول قطع کردن آهنگ خودم بودم حتی ;;) :)) )
بعد بازی رو شروع کردن همینجور اینو دست به دست کردن به دست یکی از بچه ها رسید اینم جوگیر شد به جای اینکه بده به کناریش شروع کرد به دویدن بقیه هم همینجور دنبال این می دویدن که اینو بگیرن
اصلا به یک بازیه دیگه تبدیل شد :))
من :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند شب پیش رفتیم بیرون یه معجون بزنیم
بعد من می خواستم بگم دسر هندی می خوام بجاش
گفتم چیزِهندی می خوام :-"
کله ماشین :))
من X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار به یکی از دوستام گفتم شمارتو بده ، اونم داد...
فرداش یه کاری داشتم زنگ زدم بهش یه دختر برداشت :o
گفتم خب حتما خودش نبوده یکی دیگه جاش جواب داده
فرداش رفتم بهش گفتم
گفت ببخشید شماره خواهرمو دادم بهت =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم خونه ی casillasاینا بعد خواهرش تازه به دنیا اومده بود اینا هم یه لیست خرید گذاشته بودن رو میز بد اسم چند تا سی دی توش بود که میخواستن واسه خواهرcasillasبخرن نوشته بود
موتزارت ، ... بی بی انیشتین
بعد من داشتم اینا رو بلند می خوندم گفتم بی بی اینشتین(bibie einstein)کیه ؟؟؟!!!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

الان داشتم ج یکی از بچه هارو میدادم نقل قول رو زدم !
خواهرم میگه : نَقْلِ نُقْل اینه !!؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما ساعت 7 صبح پاشدیم بریم دستشویی و بعدش مدرسه... از اونجایی که توالت ما تو حیاط ِ نور میافته توش و صبح و ظهر نیاز به برق روشن کردن نداره... من خوابالو خوابالو پاشدم رفتم دستشویی ... درشو باز کردم رفتم تو (مام که 6تا داداش) یهو دیدم داداشم داد زد گمشوووووووووووووو بیروووووووووووووون محمد ... انگار برق 3فاز بهم وصل کردن... یه چیزایی هم دیدم ;D ;D

اومد بیرون گفت یه دری بزنی بد نیستا... گفتم باشه بابا... تا شبش وقتی میدیدمش اینجوری بودم که اون صحنه دیدم چی بود! اصن یه وضعی بود! اونم منو میدید میخندید :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو اختتامیه مسابقه ملی پرواز:
مجری:خب جایزه ی تیم برتر بخش دانش آموزی تعلق میگیره به تیم طنین از دانشگاه تیزهوشان قوچان!!!! =)) =))
کلا ‍سوتی میداد طرف!!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

بچه بودَم تازه یاد گرفته بودَم بخونم همه در و دیوارُ میخوندَم !
یه بار رو یه ساختمونِ نوشته بود ساختمون نگین بعد من به بابا ـم کفتم :

بابا اگه ساختمون نـَگیم چی بگیم پـس ؟ ( خونده بودَم ساختمون نـَگین ! )
:-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

اول بگم که یه دختر دایی دارم اسمش الهام ـه بعد اسم دایی ـم هم محمده
بعد یکی زنگ زده خونمون، مامانم گوشیو برداشته ؛
- الو؟ سلام عمه ! خوبی؟
- خوبم عمه جان، چه عجب یادی از ما کردی؟
.
.
.
( 3 دقیقه بعد !)
- عمه مریم...
- عمه مریم کیه؟ شما با کی کار داری دخترم؟
- عمه مریم دیگه، من الهام ـم
- فامیلت چیه شما؟
- علی آبادی
- مامانم : :| اشتباه گرفتی دخترم !!

:)) :- خرغلت :-"
+ کلی حرف زدنُ دردِدل کردن بندگان خدا :))
 
Back
بالا