خاطرات سوتی‌ها

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

مامانو بابام دارن در مورد قیمت برنج شبت میکنن بعد یهو مامانه ورداشته میگه:
حسن(بابام)قیمت کیسه ی اون برنجای 20 تومنی ک 30 تومن شده چنده ؟
=)) =)) =)) =))
 

dissib

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
192
امتیاز
1,330
پاسخ : سوتی‌ها

من و دوستم در سوپری :-"
دوستم::الو سلام آقا :-" X_X
_: :))سلام بفرمایید :))
-: ^-^چیزه.....چی میگن بش........چیز دیگه( X_X یادش رفته بود اسمشو :|)
_: :O
-: X_Xببخشید از اینا ک میکشن رو همه چیز؛دارین؟(خبرش با این توضیحاتش :-")
_: =))
-: X_Xاونا ک رو گاز میکشن....... رو حلوا میکشن( بله بله #-o)
_ و ملت: =))
-:اه تو نمیدونی چی میگم من؟
من:گمشو بریم بیرون فقط X_X

نگو خانوم منظورش سلفون بوده :)) :|
ی همچین دوستایی مثن :-"
 

Kite

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
939
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
قـوچـان
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

موقع افطار همسایمون نذری اُورد
بعد من سر سفره بو کردمش گفتم چرا این مزه مرغ میده
داداشم: =)) =)) =))
و من: :-[ :-[ :-[
 

SAMPAD GIRL

کاربر فعال
ارسال‌ها
37
امتیاز
110
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو
شهر
مشهد
دانشگاه
هاروارد(اگه خدا بخواد)
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : سوتی‌ها

دم در آشپزخونه ي رستوران هتلي كه پارسال مسافرت رفته بوديم زده بود: ورود افراد غيرمتفرقه ممنوع!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :)) :)) :)) :))
 

negin faqih

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
542
امتیاز
4,438
نام مرکز سمپاد
فـرزانـگانــِ امـیـنــِ یکـــ
شهر
جَهــانـــ / ٢
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

مادرم: نگین مامان بخون رو این شیره رو ببین تاریخ انقضاش کیه......
من: مادرجون 2 تا تاریخ داره که یکیی اش واضح نیست یکیشم 31 ام تیره .....نمیدونم تولیده یا انقضا....
مادرم: نگین امروز 30 امه! چجوری تاریخ تولیدش 31 باشه آخه؟
من: :)) :-[ مادر خوب منم که همینو گفتم....(دروغ میگم نفهمیده بودم :-")

______________________________________________________________________
سوتی 2: من و دوستم پشت تل...........
دوستم:نگین تو فلان قضیه رو میدونی؟
من: اوهوم ولی بت نمیگم خیلی خصوصیه
دوستم: تو رو خدا
من:باشه ولی به کسی نگیا......یه لحظه صب کن دارن زنگ در خونه رو میزنن .الان بر میگردم
برگشتم و همه رو تعرف کردم......رو به آخر بود که......
دیدم تو گوشم صدای زنگ در خونه میاد!!!!!!
مثه اینکه تلفن رو قطع کرده بودم و همه رو پشت آیفون تعریف کرده بودم...................و الان آقای همسایه داشت زنگ در خون رو میزد....... من یعنی آب شدم...... :-[ :-[ :-[ :(( ~X( :)) :D =))
 

shadi2011

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
85
امتیاز
427
نام مرکز سمپاد
؟
شهر
؟
پاسخ : سوتی‌ها

یبارم یکی از فریندای فیس بوکم بم گفت:
فلانی عروس شده؟
من:پسر؟
طرف: =))
یعنی کاملا جید بودمااا!اما خوب باورم نمیشد دختر 17 ساله عروس شه! :D
***
یبارم با دوستم رفتیم مغازه ی ادکلن و اینا
مرده:واسه خودتون عطر میخواید یا کادو میخواید؟
دوستم:اومدیم بو کنیم :D
مغازه دار: :-w
من: =))
 

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,033
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز مامانم سر ِ ناهار بم گف برم قاشق بیارم کم اورده بوده، منم در همون لحظه داشتم به طیبه میزنگیدم.
بد اینا یه کم دیر برداشتن، تو همون فاصله از مامانم میپرسم(با صدا بلند) :
-چـــــــن تـــــا قـاشــق مـامـان؟
-بفرمایید؟ (باباش بود :-" )
-چن تا قاشق( :-" ).... طیبه هس؟
- نه شرمنده. نیستش.
- مر30 .


:-" :-" :-" :-[
 

sheitoon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
217
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
rafsanjan
دانشگاه
ایران
رشته دانشگاه
ارتوپدی فنی
پاسخ : سوتی‌ها

من شخصا قوه تخیلم توپ توپه....از موقعی که سوار تاکسی شده بودم تا مدرسه توهم میزدم...بعد کلاس ما طبقه ی بالاست...ورودیشم از حیات مدرسس.از تاکسی پیاده شدم و اندر توهمات...یک دفعه به خودم اومدم دیدم دارم میرم تو سالن پایینی =))...بقیه بچه ها هم اونجا بودن دیدن X_X...کلی خجالت کشیدم :-ss
 

mohamad.ahmadi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
361
امتیاز
6,547
نام مرکز سمپاد
دبیرستان هاشمی نژاد ١
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

گوشی دوستم رو سر کلاس ازش گرفتم و گذاشتم رو general که زنگ بزنیم بخندیم بهش...
بعد دوستم که گوشیش دست من بود و منم هنوز دستم بود فراموش کرده بود که موبایلش دست منه...
داشت دنبالش میگشت....
بعد چون پیداش نکرد زنگ زد بهش....
بعد گوشی دست من شروع کرد به زنگ زدن...
حالا همه به من نگاه میکنن منم: :-[
دوستم: :D
 

Crixalis

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
787
امتیاز
1,986
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۲
شهر
تهران
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

بچه های ما رو نگا :
من : علی روزه ای؟ :-/
علی : یه کم #S-: (خیلی جدی و اینا !)
من : یه کم فک کن بعد جواب بده =)) =))
 

اردلان

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
781
امتیاز
1,501
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
زیادن حال ندارم بگم
دانشگاه
عباسقلی خان
رشته دانشگاه
نرفتم ک هنوز
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا ما دیروز وا3 افطاری همسایه ی پائینمون رو دعوت کردیم
سر سفره افطار بودیم

بعد مامان بزرگ اون خونواده هم بودش(مادر آقای همسایمون) قبل از اذان داش همینجوری هی دعا میکرد

اون: الهی تموم جوونا عاقبت به خیر شن

ما:الهی آمین

اون: الهی ظهور آقا ....(این جمله هه سخته حفظ نکردم )

ما:الهی آمین

اون: الهی تو هیچ خونه ای فقر احساس نشه ،بیماری نباشه، درد و غم حس نشه

ما:الهی آمین

[اذانو گفتن در این فاصله منم تو همون جو روحانی سر سفره بودم]

اون: الهی بمیرم برای تو چایی نریختم؟

من( در حالی که هنوز تو جو روحانی دعا هاش بودم):الهی آمین
=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 

n.r

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
707
امتیاز
3,527
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سحری داشتیم میخوردیم با دوستم. بعد داشتیم بحث میکردیم 16 ساعت ایناس روزه.
یهو دوستم گفت بیچاره کنکوریا چند سال دیگه ماه رمضون میوفته تیر تو کنکورشون.
من گفتم نه فک کنم جا به جا کنن.
دوستم یه چند مین همین جور خیره نگاهم کرد بعد یهو گفت ها کنکورو میگی! :D :D :D
 

Z76.dentist

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
373
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم اومد بگه من خیلی نگرانتم گفت خوابیده بودم صدای سگ همسایه اومد فک کردم مزاحمت شدن داری جیغ میزنی!!!
گفتم ماااااااامان دستت درد نکنه
فوری داداشم اومده میگه زهرا یه زره پارس کن بخندیم! L-: L-:
آخه چی بگم X-( X-(
 

empress

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
186
امتیاز
754
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهـــران
دانشگاه
صنعتی‌شریف
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

امروز..رفته بودیم روپوش مدرسه بگیریم فروشندش از من پرسید چه پایه ای می خوای دخترم ؟ ;;)
من:اول به دوم :D
 

dissib

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
192
امتیاز
1,330
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم:بنزین ک میسوزه تو ماشین فرآوردش آبه یا بخار آب( #-o :)))
من:(ب مسخره) آبه
دوستم:عه گفتم چرا زیر ماشینمون خیسه بعضی وقتا :O
:)) :)) :)) :))
----------------------------------------
مامانم منو گذاشت کلاس بعد داشت میرفت بیرون ک ی خانومه ای رو دید ک آشنا بود مامانمم گفته بوده بش ک من کی ام؛ اینم خیلی گرم با من سلام احوالپرسی کرد(1 درصد حتی نمیشناختمش)
خانومه:سلاااام خوبی عزیزم چ یزرگ شدی منو یادت هست هیچ!!!؟ ;;)
من:سلام ممنون اختیار دارید خوب هستید؟
خانومه:یادته من مامانتو ب بابات معرفی کردم؟
خانومه: X_Xعه راستی اونموقع تو نبودی فک کنم!!!!.من اون موقعها همکار مامانت بودم.
=)) =)) =)) =)) =)) =))
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

رفیقم داشته ب دوس دخترش اس میداده بعد داداش دختره میفهمه و شماره رفیقمو گیر میاره و صدا هَرو کلفت میکنه و میزنگه ک مثلا رفیقمو بترسونه و ...داشته باش بقیشو...
رفیقم:الو؟
داداشِ غیرتی:الو؟تو خجالت نمیکشی؟
-واسه چی؟
-تو خودت خواهر نداری ک با خواهر من رفیق میشی؟
-چرا خواهر دارم.
-خب پس هیچی خدافظ...
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

من که استاد سوتی دادنم اصن
چندروز پیش خواستگار برای نازی خواهرم اومده
بعد دادشم ازاونجا که غیرته
چون نبود ایران بهش نگفتیم
بعد زنگ زد بعد گفت چرا اروم حرف میزنی
منم همه چیزی بهش گفتم :))
 

M Gravity

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
929
نام مرکز سمپاد
Frz1
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

امشب با دوستمو مامانم رفته بودیم شام بیسکویت بد منو رو گذاشتیم جلومون که انتخاب کنیم بد منو دوستم هردو اسنک مرغ انتخاب کردیم حالا یارو اومده سفارش بگیره
آقاهه: چی میل دارید؟؟ :)
مامانم : یه چیپس و پنیر و ... دو تا هم اسکن مرغ !!!!! :)
من و دوستم: =)) =))
آقاهه: بلههههههههه؟؟؟؟؟؟!!!!!! :))
مامانم : بله اسنک مرغ :-[ (;
من : مامان؟؟؟؟!!! :D
مامان : خب چی کار کنم از اون موقع تو فکر اسکن کردن اطلاعات مریضا بودم قاطی میشه دیگه :-[
بدشم که دوست گرامی نزدیک بود میزو چپه کنن :D
 
بالا