خاطرات سوتی‌ها

Only God Knows

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
252
امتیاز
407
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
دارم می خونم برا المپیاد (شیمی )
پاسخ : سوتی‌ها

دبستان که بودیم :
معلممون از یکی از بچه ها پرسید : میثاق پادشاه اشکانیان که بود ؟

میثاق: فکر کنم جورج بوش ! (با یه حالت جدی! )

بچه ها و معلم : =))
میثاق : #-o :-[
 

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

یک نفری تو کوچه ی یکی از فامیلامون زندگی میکنه، بعد این بنده خدا یکم شیرین میزنه :D ظهر داشته از یه جایی رد میشده، یکی از بزرگان ِ شهر سوارشون میکنه. :D
بعد مثلا میخواسته تشکر کنه میگه :" خیلی ممنون، این موقع ِ ظهر شغال هم اینجا هاپیدا نمیشه ;;) "


[ به جون ِ خودم سوتی ِ :-" ]
 

aminbomb

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
27
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی کرمان
شهر
کرمان
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

قرار بود بریم با رفیقم مشهد و اون یکی رفسقم چیزی نفهمه من حواسم نبود صاف جلوش به همونی که باهاش باید میرفتم گفتم "من دو روز دیگه تو مشهد دهنتو سرویس میکنم" البته یارو زود سوتی رو جمش کرد
 

Saratonin

ـــــــــــــارا
ارسال‌ها
154
امتیاز
3,017
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : سوتی‌ها

چتِ من و دوستم:

دوستم: نیــل؟!... :-<
من: نیل چی شده؟
- مرده. خودکشی کرد.
- ها؟ واقعا؟ آخی چرا؟
[دوستم توضیح میدهد که نیل دوست داشته بازیگر شود ولی پدرش میگفت باید پزشک شوی و الا آخر...]
من: آخی. [در حالیکه اسم نیل پری رو تو اینترنت سرچ میکنم و به این حالت :rolleyes:]
دوستم: :-<
- احساس میکنم یه چیزی اینجا داره گیجم میکنه؛ تو اونو از کجا میشناختی؟
- یه چیزی بگم؟
- :-w
- نیل پری سال 1959 مرده سارا.
- #-o
- سارا . اون یه شخصیته . توی کتاب ِ انجمن شاعران مرده. وقتی داشتم کتابُ میخوندمُ و اون خودکشی کرد خیلی ناراحت شدم.

و من در این حالت ... :-" :rolleyes:

سوتی بودا! نبود؟ آخه من فک کرده بودم آدمه بعد تازه دوستمم میشناستش بخاطر همینم از خودکشیش ناراحته مثلا :-" اسمشم سرچ کردم دیدم چقد زیاده اسمش :-"
 

فرشاد

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
120
امتیاز
804
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز دور هم نشسته بودیم یکی از اشناهامون به اون عموم(که تازه با هم اشنا شدن ) میگه :
ببخشید خانوم شما ولگردن؟!!!
ما:!!!! :O :O :O :O :-[ :-[ :-[
اون :یعنی بیرون کار می کنن؟؟!!! :-[ :-[ :-[
سوتی قرن :)) :)) :)) :))
 

sara mathers

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
127
امتیاز
309
نام مرکز سمپاد
FARZANEHGAN III KARAJ
شهر
کرج
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم یه باغی بعد یه مرغ هم اونجا بود.منم کلا به حیوانات علاقه مندم میخواستم مرغ رو یجوری صدا کنم بیاد پیشم بعد چون گربه دارم از روی عادت سه ساعت وایستادم پیش پیش می کنم اونم به صورت کاملا جدی.بعد یدفعه دیدم همه دارن اینجوری :O نگام میکنن.بعد مامانم اومد گفت سارا به خدا اون مرغه بیا بریم بعد من تازه به خودم اومدم بعد همه =)) =)) =))منم :-[ :-[
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

سر ِ سفره ی افطار خونه خالم x:ونیم؛
سمانه :-ss (دختر خاله کوچک اما موثر در پس لرزه هایِ خانوادگی!!!!):خاله جان اون نکم پاشو بده!
مامانم:چی؟
سمانه: ای ....
بقیه :O :O :O :O
من: =)) =)) =))
 

Мох

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
179
امتیاز
2,926
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم تراوین بازی میکردم بعد خارج شدم اومدم سمپادیا پست دادم بعد از یه ساعت رفتم
هر چی رمزو میزدم میگفت رمز عبور اشتباه است بعد زنگ زدم دوستم که اون
رمزو عوض کرده بعد گفت نه احتمالا اون یکی دوستم میخواسته کرم بریزه بعد از دو ساعت فهمیدم
ااِ زبان نوشتاریم فارسی بوده :D بعد رمز اکانت انگلیسی :D :D
وقتی دوستم فهمید =)) =))
اصن یه وضی :-[
 

جیرجیرک

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
439
امتیاز
1,835
نام مرکز سمپاد
فرزانگــــــــــــــان2
شهر
مشد
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس الم فیزیک همش یکی میومد کولرمون خاموش میکرد :-w
یکی از بچه ها گف اغاع.........میشه برم کولر خودمونو روشن کنم بعد ماله همه کلاسارو خاموش کنم
اغاع...:اره ایول برو :>...............فقط چیزه ابشو قطع کن B-)(منظورش پمپ بودع X_X)
یکی از بچه ها:ابشو چجوری قطع کنع :-" ;))
بچه ها: =)) =))
اغاع: :-? :D :D :D

امیدوارم بفهمین [-o< :-[ :-[
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : سوتی‌ها

مامانجونم به مامانم موقعِ شروعِ ماه عسل:
- عه.. این پسرِ دوستته؟!
- آره
- تهرونه؟!
- آره
- مامانش چی؟!
- کاشونه
- مامانش شوور داره؟!
=))
- آره
- فامیلی مامانش چیه!؟
- بـــــوق :D
- عه؟! خو اینکه پسرِ دوستته که

:)) =)) =)) =))
 

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

دارم با پدر گرام حرف میزنم ;;)
من : خب درایور نتُ بریز دیگه!(تازه ویندوز عوض کرده بود :D) هی مجبور نشیم نتُ از لب تاب من بکشیم بزنیم به کام!
اوشون : باید usb شُ بریزم!(درایور یو اس بی ADSL منظورش بود!
بعد من فک کردم میگه باید اکس پی بریزم :-"
-باو این سون که خوبه!اکس پی خیلی آشغاله :-&
-چی چی آشغاله؟ :-/
-اکس پی دیگه ;;)
-usb منظورم بودا :-"
- ^#^ X_X
 
  • لایک
امتیازات: s!na

shirin!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
5,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کاشان
مدال المپیاد
در ارزوی طلاونقره و برنز
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

ظهر ساعت 3 بعد از ظهر بود داریم با اسی و نیکو از مدرسه میام کوچم خلوت بعد یه ماشین باکلاس اونجا پارک بود بعد من به
بچه ها گفتم بیاین با ماشینم برسونمتون رفتیم لب ماشی صدا دینگ دینگ در اوردم (صدای دزد گیر مثلا)رفتم در ماشین و باز کنم دیدم کسی تو ماشینه
من: ^#^
اون یارو: :O
برو بچ: ;))
خعلی صخنه ی بدی بود

نشستم مامانم میاد بهم میگه شیرین یه وقت تو نرو فست فود
میگن هرکی بره میتونن عکسو مشخصاتشو بگیرن
بعدش فهمیدم منظورش فیس بوک بوده =))

×محدثه:پست متوالی ترکیب شد
 

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

در دوران ِ طفولیت موهای عروسکمو کوتاه کردم تا ته ;;) موهاش خیلی بلند بود ;;)
خالم گفت چرا کوتار کردی؟
گفتم عب نداره ;;) بلند میشه دوباره، پُر پشت تر هم در میاد تازه ;;)

:| :))
 

he3am

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
115
امتیاز
279
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 2
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم مراغه دنبال خانه معلم میگشتیم(مامانم فرهنگیه)از 1 نفر آدرس پرسیدیم... (<
ما: آقا ببخشید خانه معلم کجاس؟ :)
یارو: ببین،ای خیابونو مستگیم میری بالا میپیچی دست چپ(داش دست راستشو نشون میداد)بعد میری.... :O
آقا مارو میگی مرده بودیم از خنده فقط بابام خودشو نگه داشت منو مامانمو داداشم داشتیم قهقه میزدیم،منکه طبیعیش کردم رمانی ک داشتم میخوندمو گرفتم جلوم ولی مامانو داداشم همونجور میخندیدن... :))
بعد ک راه افتادیم بابام پرسید بنظرتون بریم طرفی که گفت یا طرفی که نشون داد؟؟؟؟ :-?
 

This is me

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,189
امتیاز
2,119
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان٢ :x
شهر
تهرانْ
مدال المپیاد
برنز زیست
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار دوربين يه كُشتى گير رو توى ورزشگاه آزادى نشون دادبعد گزارشگرِگف:واين هم آقاى(...)كُشتى گير تيم ملى فوتبال ايران...

=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 

Ogjfdnhdbkfrgccfvv

Dgbhvfjbjnjgh
ارسال‌ها
274
امتیاز
3,093
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : سوتی‌ها

شک دارم سوتیه یا تا حالا ضایع شدید :-[
هیچی برا من بدتر از فراموش کردن تولد لاله نبود X_X
داشتم از مد میومدم بیرون ی دوستای پیش دانشگاهیم اومد گفت خب امروزم ک تولد لاله جونه و دیگه جشن و اینا P:>
من: :O
بعد یارو رو پیچوندم خلاصه رفتیم خونه و زنگ زدم لاله:
happy birthday to u خوندم و اینا :-"
بعد سوتی اینجا شروع میشه: از دهنم پرید گفتم:
لاله نمیدونی ی کادو برات خریدم کف کنی بعد هی تو فکرش بودم جمش کنم لاله خوشال شده بو اصن ی وضی 8->
لاله:واقعا؟ x:
من:سعی کن زودتر از تهران بیای ;;)
لاله:باشه x:
اغا عصر شد دیدیم زنگ خونه خورد X_X میگفت نگفتم ک میام سورپرایز بشی ;;)
کادو از کجا بیارم حالا؟ :rolleyes:
 

fa fa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
103
امتیاز
1,130
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

بازیا یورو 2012 بود تیچر کانونمون پرسید بچه ها طرفدار کدوم تیمین؟؟؟؟

یهو یکی پاشد گف آقا استقلال!!!!ما این شکلی :))خودش این شکلی :-?




+همه استقلایا انقد باهوشن؟؟؟؟؟
 

Toobiii

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
940
امتیاز
6,151
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
تهران
مدال المپیاد
شیمی
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم پریروز بیدار شد واسه سحری داشت کاچی(برا اونا که نمیدونن کاچی چیه:یه چیزی مثل حلواس فقط شل تره!) و شربت آبلیمو رو همزمان درست میکرد...
بعد مثل اینکه خیلی خوابش میومده,اشتباهی زعفرون رو میریزه تو شربت آبلیمو,آبلیمو رو میریزه تو کاچی!!!! :)) جاتون خالی چه سحری ای بود!!! :D

دوباره دیشب میخواست همون دو تا رو درست کنه,کلی تمرکز و استرس و اینا که دوباره اشتباه نریزه!!بعد موقع قطره ی چشم من شد(چشمم حساسیت داده) و از اونجا که خودم نمیتونم بریزم قطره تو چشمم صداش کردم بیاد برام بریزه...
اومده بالا سر من نشسته میگه:"بدو,زود باش بیا بیرون"!!!
من: " :O از کجا بیام بیرون?!!!"
مامانم:"اِه! منظورم اینه که زودباش چشمتو باز کن!!!الان دوباره کاچی خراب میشه" :-"
من:" :)) الان این دوتا جمله چه ربطی به هم داشتن?!?"

چند دقیقه بعد,مامانم:"طاها,چراغ سالن رو خاموش کن!!"
برادرم:"خاموشه که!" :-?
مامانم:" :-" اصن برید بیرون ببینم از آشپزخونه! هی حواس آدمو پرت میکنن!!! :-w "

ما:" مامان جان,میخوای اصن بیخیال کاچی بشیم?!?! :)) "
 

tinatntn

کاربر فعال
ارسال‌ها
24
امتیاز
59
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان اراک
شهر
اراک
مدال المپیاد
دارم وا3 فیزیک میخونم.
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تصمیم گرفتیم ی قورباغه بذاریم رو شیشه ماشین معاونمون پاشم ببندیم ب برف پاکن.کارمون ک تموم شد برگشتیم دیدیم پشت سرمونه :D
 
بالا