خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از اقوام دور، تشریف بردن از قشم بخاریِ ایرانشرق آوردن :))
کارخونه ایرانشرق همینجاست یعنی تو نیشابور :))

یکی از دوستان: میرزا تقی خانِ جنگلی
+ بر وزنِ میرزا تقی خانِ امیر کبیر :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوست بابام زنگ زده بود که داشتع ویندوز نصب میکرده بعد این یارو هارد ـش رو نمیشناخته . خلا3 بابام بهش گف کامپیوتر ـت رو بیار خونمون درستش کنم .
اینم فرداش کل کامپیوترش اعم از موس و اسپیکر و کیبورد و مانیتور و کیس رو بار زده بود آوردع بود ویندوز عوض کنه =)))
کم بودفقط میز ـش رو بیاره :-" .
+
داشتیم فیلم میدیدیم بعد گوشیم دست ـم بود داشتم تاپیک قفل میکردم :-"
بعد دخترخالم اومد گفت تعریف کن تا اینجا چی شد ؟
گفتم هری رفت توی " تاپیک " ، نه ببخشید توی " انجمـــن "، نه ببخشید توی واگن : ))) :-" #واقعی :د .
 
پاسخ : سوتی‌ها

من بچه بودم ناخنامو ميخورم برا همين اينكه مامانم اجازه بده لاك بزنم از اتفاقات نادر به شمار ميرفت
كلاس اول بودم كه چند روز تعطيل شده بود و من با كلي ذوق رفته بودم خودم برا خودم لاك زده بودم
بعد دور از چشم مامانم با همون رفتم مدرسه
بعد انتظامات مدرسه (يه كلاس پنجمي)بهم گير داد كه چرا لاك زدي؟ :-w
من اومدم يه چاخان بكنم كه عذر موجه شه و بهم گير نده گفتم ديروز عروسي بوديم(تعطيلم بود ديگه خيلي موجه ميشد ;;) )
بعد بهم گفت چرا دروغ ميگي آخه كي تو روز عاشورا عروسي ميگيره؟ :-w :))
من: عـِــــــه؟ديروز عاشورا بود؟ :-" :-" X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب داشتیم بازی چشمک میکردیم بعد کلی بهم نگاه کردیم میبینیم هیشکی چشمک نمیزنه
بعد یکی مگه بگم دسته کیا میگیم خوب بوگو
میگه دسته فلانی بعد میگیم اشتباس بعد کلی وقت میگه اِ تک که دسته منه :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به داداشم میگم کنسرت قارچ رو بده! میگه چی؟؟؟!! میگم کنسرت قارچ دیگه ! میگه : ها!!؟؟ میگم : کنسرت ....ها :o ^#^ ^#^ ^#^ ^#^ ^#^ ^#^کنسرو دیگه ! 8-^ /m\ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چلوی معلم جغرافیا هنگام دیدن فیلم گفتم این فیلم از او فیلم های تخمی تخیلیه! =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

خالم زنگ زده به آژانس میگه:
علو
سلام
حال شما خوبه؟

=)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی قبلی ممکن بود باعث ناراحتی یه نفر بشه پاک کردم یکی دیگه نوشتم :دی


جلو یه نفر خیلی رو دربایسنی داشتم بعد دیدین میگن مثلا :ذوق مرگ :خوشحال :ناراحت؟ اومدم بگم :خوشحال فونتم انگلیش بود (خ=x) :ایکس خورد :x ........طرف پسر بود . :-[ :-[ X_X ^#^ ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم: شیدا بدو بیا ببین اینی که تو تلویزیونه چقدر شبیه عموته. بدووووو
من: با شتاب تمام دویدم رفتم.میبینم یارو هیچ شباهتی به عموم نداره
مامان این کجاش شبیه عمو الان؟

مامانم: دندوناش B-) B-) B-)

من: :o :o :o =)) =)) =))
----------------------------------------------------------------------------------------
مامانم: امروز که رفتم خیابون .هوا خیلی گرم بود. بعد ی اتوبوس اومد یخچالم داشت اصن حال کردمــــــــا B-)
من: یخچال؟!!؟ :-?
مامان: منظورم کولــــــــرِ
=)) =)) =))
-----------------------------------------------------------------------------------------
من: محسن بیا اطلاعات گوشی منو پاک کن بعد بدم درستش کنن
محسن: خب بزن به کامپیوتر با نرم افزارش پاک کنیم
من: زدم به کامپیوتر و همه چیش ردیف بود. عه! نگا اصن این نرم افزارم خرابه... بعد هی بَــــک میزدم و دوباره همون صفحه اولو میاوردم.
عه ! نگا اصن اثری از عکس و اینا نیس.این گوشی ِ طلسمِ اصن...
محسن: ببین اصن یو اس بی ش وصله؟
من : ;D ببخشید! چکِش نکردم...
محسن: دانشجوی آینده ی ِ مملکت ;D ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار داشتیم با یه نفر درباره خانواده سمپادیا چت میکردیم، بعد من بهش گفتم: نظرت چیه من برم بشم پسرِ فلانی؟
بعد اینو گذاشت: :))
من فک کردم از اینکه من اصن با اون فرد (فلانی :-" ) مشکل دارم خنده ـش گرفته :-"
یه دیقه بعد تازه فهمیدم چه سوتی ـی دادم ;D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سری داشتم با یکی از دوستام اس مس بازی میکردم بعد ساعت 1 و 2شب بود،
یهو اشتباهی دستم خورد اس مسه اشتباهی رفت به خط قبلیه دوستم که در حال حاضر دست داداشش بود!!!
فرداش دوستم میگه تو خجالت نکشیدی اون وقت شب به داداشه من اس مس زدی؟؟ X-(
من: :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم تو عروسی اونم چ عروسی... <:-P
بگذریم :-$
بابام داش با همکارش در مورد عروسو دوماد صبت میکرد.
همکار:داماد رفته زن داداششو گرفته و با داداشش باجناق شده...
بابا:ع!ب سلامتی ایشالله...پس دوتا خاهر با تو تا داداش ازدواج کردن؟
-آره دیگه ولی شنیدم معمولا تو ازدواجایِ فامیلی بچه ها کم عقل ب دنبا میان!
من:کِر کِر کِر =)) =)) =)) =))
همکار:نخند مسواک گرون میشه!
-من:چشم :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار معاونمون اومد توکلاس ،عصبانی.....
هی جای این یکیو عوض میکرد هی جای اون یکیو...
ما رو دیوونه کرده بود!!!منم عصبانی شدم گفتم : خانم .... چرا از ما میخاین کاری رو انجام بدیم که
دلیلشو نمیدونیم؟؟؟(یعنی همون جا عوض کردن)
یه دفعه گف : نه.... :-"
ما هم :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها

یک بار زنگ زدم 118 وقتی جوابم را داد من که خیلی هول شده بودم گفتم الو ! پس از چند ثانیه گفت بله گفتم الو ااااااااااا ببخشید سلام اااااااااااا شماره سینما ااااااااااا ساویز رو می خوام! بچه بگو بزرگ ترت زنگ بزن. X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

ماشینمونو آگهی داده بودیم روزنامه
بعد هی زنگ زدن بیچارمون کردن
بعددوستم زنگ زدهداداشم میگه:سلام،فنی و موتورسالمه،نقره ای مدل 85. گلگیر رنگ،بیمه تا برج 10
دوستم:ها؟؟؟
==================================================
اینبار دوستم زنگ زده،دامادمون برداشته،دوستم شروع کرده احوال پرسی
بعد گوشی رو گرفتم میگم چرا میخندی؟
میگه برگشتم گفتم سلام خسته نباشین =))
من :|
===========================================
رفته بودم یه سایتی نصبه شب
بعد این یهو موزیکالش روشن شد همه خونه رفت رو هوا
حالا خونه مامان بزرگمم. همه بیدار شدن میگن چی بود؟کی بود؟؟؟
من :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروزسوار تاکسی شدم خواستم بگم مرسی اینجا پیاده میشم گفتم سلام برسونین :-[ =)) =)) =))
راننده :o :o
من :-[
راننده : سلامت باشین ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اخبار ورزشی:
آقای مشتاق رئیس هیات شنای خراشان رضوی

جلو در اتوبوس well coom (بی سواد!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

چن روز پیش تو اخبار 20:30،مرده که اخبار میگف،به اون خانمه که اونم اخبار میگف(مخاس بگ)خانمه....من این بخش رو باکمال میل در خدمت شما قرار میدم...گفت خانمه....من این جانب رو باکمال میل درخدمت شما قرار میدم.....
بابام:چی؟چی گف؟
من: :-''...:)):)):)):)):)):))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بحث این شد که سنی ها صلوات ندارن!
بعد داداش کوچیکم(ششم ابتدایی!) گفت : و آل محمد نمیگن،میگن: اللهم صل علی محمد و عجل فرجهم :))
 
Back
بالا