خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

سوال امتحان: ساعتي را جلوي آينه ي تخت قرار ميدهيم. تصوير اين ساعت در زمان 8:15 چه ساعتي را نشان ميدهد؟
بغل دستيم: 15:8
يكي ديگه: 51:8
گويا دوستان فكر كردن كه ساعت ديجيتاليست
تازه صداش در اومد كه اون كلاس يكي نوشته: 80:15

تا اين حد رومون فشار هست!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

خب دهنم پر بود ميخواستمم زود از مدرسه فرار كنم لباسامم سر جا لباسيه كلاس تجربيا بود !
يواشكي از پشت سر دبيرشون ك جثه اش هم خيلي بزرگه ! رد شدم رفتم تو جا لباسي هي دنبال لباسام ميگشتم هي پيدا نميشد !
بچه هام مرده بودن از خنده !
قيافه دبير هم علامت سوال و يه علامت تعجب بزرگ بود :-"
من لباسمو پيدا كردم همين جوري پشت به دبير رفتم بيرون #-o
بعدش كلي مسخرم كرده بود و ادامو در آورده بود :(
 
پاسخ : سوتی‌ها

توی کلاس سه نفریم فامیل هامون شبیه همه
یکی از ما رفته بود پای تخته درس بده
من توی کلاس حرکت کردم معلممون فامیل دوستمو گفت برو بتمرگ سر جای خودت(منظور من بودم)
بیچاره داشت پای تخته درس میداد وضیعیتش: :o :o :o :( :-\ :-\
من: :) :)
معلم وقتی فهمید چه سوتی داده: #-o #-o :-/ :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو دين و زندگ سال اول يه آيه هس: بخوانيد پروردگارتان را ب زاري و نهاني همانا خدا تجاوز كاران را دوست ندارد!
حلا يه تمرينم داريم ميگه با توجه به اين آيه متن زير رو كامل كنيد! دوست من اومد جواب بده :))
جواباشو با قرمز نوشتم!
در هنگام نياز همواره نماز ميخوانيم زيرا خداوند زاري و نهاني است!
:)) :)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دخترخالم اول دبستانه بعدمیگه نفیسه یه کتاب بم بده
میگم چی؟
میگه یه کتاب خوندنی بدون نوشته عکس دار!
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتیه امروز ناظم سر صف:
غایبا برن جلوی دفترو بقیه حرکت کنن...
جالب اینجاس که همه داشتن حرف میزدنو کسیم نفهمید...فقط خودش دستو پاشو گم کرد. ;) ;)
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.
 
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس ریاضی معلممون داش جزوه میگف ریحان داشت از روی دفتر من مینوشت...
معلممون:خب اینو که رو تخته نوشتم ریحانه!تازه خطم هم از خط دوستت(منظورش من بودم) قشنگ تره!
ریحان: ;D
من:خانوم؟نه خیر خط من قشنگ تره! ;D
خانوم:نه خیر خط من قشنگ تره!
من:نه خیرم ماله من قشنگ تره!
خانوم:می زنمتا! :))
من:منم میزنمتا!(خطاب به خانوممون گفتم X_X)
من: X_X ^#^ :-[ :-[ :-[
معلممون: :-w :-? :))
بچه ها: =)) =)) =)) =)) =)) =))



+بعدم گفت:شوخی شوخی با ریش باباهم شوخی؟!
(البت به دل نگرف خیلی با جنبه س!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی معلم ما خطاب به 3نفرازبچه هایی که ته کلاس واسه خودشون حکومتی داشتند...دقت بفرمایید3نفرازبچه ها!
"شما"3"نفر "جفتتون" بیاین جلو بشینین"
 
پاسخ : سوتی‌ها

بغل دستيم چشاش شبيه چشاي گاوه! (جدي دارم ميگم!) ما يه زنگ داشتيم باهاش سر اين بحث ميكرديم...
زنگ بعد.
پشت سريمون: زهرا برگرد اينقدر حرف نزن...
زهرا: اولا خودت گاوي، دوما پولارو ندادي به دفتر زودتر ببر بده!!!

من هنوز دارم ب اين فكر ميكنم زهرا چي شنيد ك اين جوابو داد!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم مهمونی
بچشون 2 سال داشت به جای خداحافظ میگفت خدابخیر
حالا جریانش اینکه این اولین کلمه ای که یاد گرفته شب بخیر بوده موقع خدافظی هم میگفته شب بخیر
بعد مامان باباش میگن بگو خدافظ
اینم میگه خدا بخیر :))
==============
سر کلاس زبان میخواستم بگم خالم و شوهرش گفتم شوهرم و خالش ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

وسط کلاس فیزیک،همه درگیر حل مسئله ;D
سبا:آقای مصلایی یه دقیقه میاین؟؟
مصلایی(با کلی ذوق):بله ;;)
سبا:شما تا حالا اسم ...(نمیگم چی که یه وقت توهین نشه به کسی ;) ) شنیدین؟؟ ;))
خدایی شما باشین اسم بچه تون رو میذارین ...؟ ;D
مصلایی:آره شنیدم،اسم داییمه!! :)
سبا و من X_X :-"آره..قشنگه...
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش رفته بودم بیرون خرید
جلوی ویترین یه مغازه وایستاده بودم یه پسرم کنارمن وایستاده بود خودشو خم کرده بود درحالت افتادن
منم فکر کردم مانکنه چسبیدمش نیفته
یهو پسره برگشت نگاه کرد مرد از خنده منم نشستم روزمین شروع کردم خندیدن
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی رو داشین؟!

بچه های حلی 3 هم مثه حلی 1 ها از راهنمایی فرزانگان بودن؟!!!!!!!!!؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

-زنگ عربی،معلم در حال یادآوری اسم فاعل ، کلاس کاملا ساکت-
معلم:اسم فاعل چیست؟
همه:اسمی بر وزن فاعل دیگه.
معلم:مثال؟
در این صحنه اینجانب وارد میشود؛کمی به ذهن خود فشار می آورد،اسم فکر را درنظر میگیرد.صدا را صاف میکند و با قاطعیت؛
بانگ میدهد:فاکر.
کلاس ابتدا ساکت میشود،بعد صدای خنده ریز شنیده میشود و کم کم تبدیل به خنده های مسخره میشود.
اینجانب سرخ شده،و با حالت سوت از کادر خارج میشود.
وحشتناک اصن.
 
پاسخ : سوتی‌ها

یادش بخیر اول راهنمایی روز اول مدرسه حواسم نبود که سر صف اسامی چه کلاسی رو می خونه
فقط دیدم داره اسم می خونه منم حواسم نبود فامیلی من رو گفت( اسم رو نگفت) نگو یکی دیگه است ما رفتیم تو تا وسط سالن رفتیم بعد نمی دونستم باید برم سر چه کلاسی بعد رفتم پرسیدم گفت مگه گوش ندادی گفت کلاس ....(یادم نمیاد چه کلاسی رو گفت فقط می دونم اسم کلاس دوم راهنمایی بود ;D) بعد کلی ضایع شدم برگشتم سر صف!!!!!!! :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

يكي از دوستان ميشينه سر امتحان نهايي هندسه تحليلي سوالو تا جايي كه تونسته حل كرده بعد ديده جواب نصفه مونده هرچي به مغزش فشار آورده چيزي به ذهنش نرسيده نوشته ادامه ي اثبات به عهده ي مصحح عزيز ميباشد :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی یکی از دوستان:
اولین املای اول ابتدایی رو به طور کامل از چپ به راست نوشت ;D
استعداد میخاد به قرعان :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم تعریف میکرد:
مامان باباش رفتن شهرستان اینم از مدرسه رفته خونه کلیدم نداشته بعد دیده رو در خونه یه کاغذ بزرگ چسبوندن کلید زیر گلدان است
:))
دروباز کرده جلو پاش دم در خرجیه چند روز خونه رو گذاشته بودن
;D
 
Back
بالا