خاطرات سوتی‌ها

nima_fallahian

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
88
نام مرکز سمپاد
اژه ای طقچی
شهر
اصفهان
پاسخ : سوتی‌ها

امروز بعد از امتحان زبان فارسی ملت داغوون..
داشتم با دوستم حرف میزدم.. بعد نیم ساعت سرویسم اومد..
اومدم باهاش دست بدم میگه سلام..
فشار امتحاناته به خدا..
 

parmiiida

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
249
امتیاز
9,464
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی همدان
رشته دانشگاه
رادیولوژی^-^
پاسخ : سوتی‌ها

بعدساعت ناهار ديدم يکى ازبچه هاجلودهنشو گرفته نفس نميکشه،داشت کبودکبودميشد!دوروبرياشم ازخنده روده برشدن،ميپرسم چى شده؟فاطمه خفه شدى،نفس بکش!ساغرميگه:همين الآن به اين نتيجه رسيد که هوادهنيه،نميخوادنفس بکشه!!! :|
 

h.mahmoodzadeh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
152
امتیاز
865
نام مرکز سمپاد
allameh tabatabaii high school of bonab
شهر
bonab
مدال المپیاد
فیزیک
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

معلم تاریخ منو صدا زده جلو میخواد بپرسه منم اصن تاریخ نخوندم هیچی بلد نیستم فقط خدا خدا میکنم چی میشد یه اتفاقی میفتاد.
معلم اولین سوالشو پرسید: هدف امریکا از اوردن بختیار به حکومت چه بود؟؟
همینو که گفت دیدم که بلد نیستم داد زدم "مرگ بر امریکا"
بچه ها همکاری کردن دیگه همه تو کلاس داد میزنن "مرگ بر امرکا"
من: \:D/ \:D/ \:D/ \:D/
معلم: L-: L-: L-: L-: L-:
 

|_sponge_|

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
403
نام مرکز سمپاد
Allameh Helli IV
شهر
طهران ماله منه >:پی
مدال المپیاد
فیزیک....منتظر جواب مرحله 2!
دانشگاه
صنعتی شریف...
رشته دانشگاه
مهندسی هوا فضا...
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی ه رایج سر کلاس:
سوال 1و3 چجوری حل میشه؟؟
گزینه 1و3 که حذف میشه...
.
.
.
:-" :-" :-"
 
ارسال‌ها
2,308
امتیاز
63,823
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

آغا یکی از سوتی های به یاد موندنیم که همیشه وقتی یادش میفتم آب میشم میرم زمین ، همینه که میفرمایم B-)

زمستون بود فکر کنم داشتم تو حیاط با شیوا دوستم قدم میزدم . بعد یهو یادم افتاد باید یه اشکال ریاضی رو از دائیم بپرسم چون زنگ بعدی امتحان داشتیم ! :D بعد رفتم کارت تلفن پیدا کردم اومدم با تلفن عمومی که داریم تو حیاط زنگ بزنم بهش ! ;;)

یکی از سوم ها همیشه میشینه کنار تلفن درس میخونه ! اون روزم اونجا بود X_X

نکته قابل توجه اینه که من اسم کوچیک دائیمو میگم :D اون روزم اسم کوچیکشو گفتم نگو بلندم گفتم این دختره شنیده :-"

حالا بعدش اومدیم با شیوا اینور قدم میزنیم منم داشتم به یکی از دوستان محترم(لیلا) فحش میدادم که :

شیوا : حمیده شنید :|
من : خب بشنوه . دوست خودمو دلم میخواد هرجوری که میخوام صداش کنم :-"

همین موقع از کنار اون دختره رد شدیم ! :))

شیوا : اونو نه کع . این دختره شنید اسم دائیتو بلند گفتی :D

نگو من منظورم این بود که لیلا دوستمه دلم میخواد بهش فحش بدم ولی این دختره فکر کرده دائیم دوستم بوده :-" X_X هیچی آغا ! تا یه هفته تار و مار بودیم ! :)) :D
 

mahdieh303

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
280
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
دانشگاه
اگه خدابخواد دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
فقط عمران
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی از این ضایع تر ؟؟؟
خواهرم بهم گفت برو [size=10pt]یه
دونه کبریت بردار بیار
منم رفتم یه دونه کبریت از جعبه کبریت برداشتم اوردم دادم بهش 8->
خواهرم ~X( :O
من :-" :-"
[/size]
 

شقایق س.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
5,954
نام مرکز سمپاد
فرزانگان - فرزانگان ناحیه یک
شهر
زابل - کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فردوسي مشهد
رشته دانشگاه
مترجمي زبان فرانسه
پاسخ : سوتی‌ها

من نمیدونم چرا،ولی همیشه حس میکنم باید حتماً یه "حتماً" توی مکالمات ِ تلفنی یا اینجور مکالمات بگم :-"
بعد سر ِ همین قضیه کلی سوتی هم دادم.
مثن یادمه یه روز داشتم با یکی حرف میزدم [رودر بایستی هم داشتم باش]بعد اینجوری شد آخرش ...
من گفتم سلام برسونید.
- بزرگیتونو میرسونم.
- حتماً
:-"

یا مثلا با یکی دیگه:
- ببخشید مزاحم شدم .
- حتماً

یا:
- قربونت
- حتماً

احوال‌پرسی هم یاد نگرفتم من آخرش :-< :))

یادمه یه بارَم داشتم با بابابزرگم تلفنی حرف میزدم، گفت چه خبر،گفتم خوبم مرسی :))
 

NO§§LOVE§§§

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
2
نام مرکز سمپاد
علامه حلی جیرفت
شهر
جیرفت
رشته دانشگاه
علامه حلی
پاسخ : سوتی‌ها

یه معلم داریم همه ی بچه ها دوسش دارن معلم مطالعات اجتماعی میشی به خدا اینقدر اذیتش میکنی ولش کن بریم سر اصل مطلب
وقتی معلم روشو به طرف تخته میکرد با بچه ها هماهنگ میکردیم موج مکزیکی میرفیم یکی دو بار فهمید و یه چندتا متلک پروند ولی مگه ما کوتاه میومدیم
وقتی روشو کرد اونور موج شروع شد یه دفعه رو شو برگردوند منم واستاده بودم همه نشته گفت بیا این جا مگه من نگفتم بشین سر جات اومد منوبیرون کنه همه ی بچه ها یه صدا میگفتن
ولش کن ولش کن ولش کن
بالاخر اونروز از خر شیطون اومد پایین و منو دفتر نفرستاد =)) =)) #-o =)) #-o
 

Parinaz.

پری‌ناز
ارسال‌ها
1,932
امتیاز
9,953
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قزوین
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
آزاد تهران جنوب
رشته دانشگاه
طراحی لباس
پاسخ : سوتی‌ها

از اون بدتر اینه که قبل از اینکه حالتو بپرسن شروع کنی: ممنون خوبم شما چطورید؟
بعد یه چیز دیگه ام هنوز درست نگرفتم؛ وقتی یکی میگه "ببخشید مزاحم شدم" باید حتما بگی "شما مراحمید" "این حرفا چیه" و از این حرفا؟ :-" یعنی بگیم "خواهش میکنم" زشته مثلا؟

×بابا اصن چیه این قواعد مسخره راحت حرفتو بزن دیگه :D

×یه همکلاسی دارم بنده هروقت زنگ میزنه هر 10 ثانیه (دقیقا هر 10 ثانیه؛ بهیچوجه مبالغه نکردم) میگه ببخشید من باز مزاحم شدم. بعد الان دیگه هی میگه مزاحم شدم، منم عادت کرده م عین بوق میشینم هیچی نمیگم تا 6 دور عذرخواهی کنه بالاخره حرفشو عین آدم بزنه :D [نمیدونم همون ملّتی که تو مدرسه ترور شخصیتیت میکنن، چه اجباری حس میکنن که آداب معاشرتو اینقدر احمقانه موقع تلفن حرف زدن به جا بیارن]
 

نارمیلا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
526
امتیاز
2,084
نام مرکز سمپاد
مکطب فرزانگان
شهر
M2A
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز بعد امتحان رفتم خونه مادر بزرگم هر چی در زدم کسی در رو باز نکرد ... :-??
خلاصه نشستم کنار در تا بیان... سرمو گذاشتم رو پاهام چشامو بسته بودم ... چشامو باز کردم دیدم دور و برم پول خرد ریختن... (;
فقط ی ربع نشسته بودم پنچ تومن کاسب شدم... x:از فردا مامان و بابام رو هم میبرم بریم گدایی... والا تا کی درس بخونم ی قرون ی قرون جمع کنم.. B-)
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,058
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

من : شقایق اگه من نباشم که تو هم نیستی
شقایق: آره ما دوتا جسمیم تو یه وجود...(با اعتماد بنفس کامل)
من : :D ;;)
شقایق:خودم فهمیدم سیس !! ضایمون نکن :-$ :-"
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

سوم راهنمایی بودیم کانون آزمون داده بودیم اسمامونو رو پاسخنامه خودمون نوشته بودیم.بعد یکی از کانون زنگ زده :
-آقامیثم خونه ان؟
-میثم نداریم خانوم
-ببخشیداشتباه گرفتم خدافظ
براباردوم زنگیده:
-ای وای فک کنم خط روخطه شرمنده!
بارسوم:
-توروخدا اسم داداشت میثم نیست؟!
بارچهارم:
-ببخشیدمگه منزل فلانی نیست؟
-چراولی میثم نداریم
-مگه شما آزمون ندادین؟
-چراچیشده؟
-هیچی ب ترازبالاها زنگ میزنیم
-وای خودمم!!چندشدم؟(باذوق)
-پس آقامیثم شمایی صداتوعوض کردی؟!
گیج بود ب خدا
بعدا فهمیدم که اینقدخوش خط نوشته بودم"شمیمو"خونده بودن" میثم"!!
 

koko azad

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
108
امتیاز
480
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
گیلان
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : سوتی‌ها

همین الان یکی از دوستان آدرس ایمیل
info@robocup2013.org
رو سرچ کرد،تازه انتظار داشت صفحه ش باز شه!!! :))
 

Negin.Mj

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
16
امتیاز
25
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زنجان
شهر
زنجان
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر(نرم افزار)
پاسخ : سوتی‌ها

یه معلم داریممممم....زیر خاکی! کلا وقتی میخد به یه چیزی اشاره کنه با انگشت وسطیش این کارو میکنه!!!(میدونید که چجوری!!! ;دی) مخصوصا وقتی داره با یکی خیلی جدی حرف میزنه!!!یا سوال جواب میده! :-"بیچاره اون بچه ای که از این سوال میپرسه! =))
 

kosar2

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
77
امتیاز
382
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
مدال المپیاد
سال بعد ایشاا...
رشته دانشگاه
اگه خدا به خواهد اقتصاد.
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی مربوط به روز معلم میشه.
معاون پرورشی ما سر صف:دخترای گلم فردا یک نامه ی عزیز واسه معلم عزیز بنویسید!
ما: :O =)) =)) =))
 

paramore

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
249
امتیاز
1,230
نام مرکز سمپاد
دبيــرـــــتان فرزانــگان يـــك
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

امروز موقع برگشتن(با سرويس برميگردم) قرار بود با دوستام بريم بيرون؛ نميخواستم جايى كه هميشه پياده ميشم، پياده بشم. قبل از اينكه برسيم جلوى خونمون به راننده گفتم كه من پياده نميشم. چون جواب نداد چند بار تكرار كردم و بعد با خودم فكر كردم حتماً شنيده ديگه. وقتى داشتيم از جلوى خونمون رد ميشديم، ديدم داره سرعتشو كم ميكنه و وايميسته! منم بلند تر بهش گفتم پياده نميشم، برو!
ولى انگار اصلن نميشنيد! وايساد و درو باز كرد(ماشين ون ـِ) !! :O
بعد همه با هم شروع كرديم گفتن اينكه: برو پياده نميشه!
باز هيچ واكنشى نشون نميداد! ما چند لحظه صبر كرديم ببينيم چيكار داره ميكنه
بالاخره يكى از بچه ها بهش گفت: پياده شد! بريم :D
اونم راه افتاد!! :O :))


+ بعد از امتحان جوابارو هميشه به پنجره ى اجرايى ميزنن كه رو به حياطه، امروز كه جوابارو زدن، يكى از برگه هارو پشت و رو زدن! يعنى جوابا رو به خودشون بود و ما كه تو حياط بوديم برگه سفيد ميديديم! بعد هرچى بهشون اشاره ميكرديم كه اينو پشت و رو كنن، نميفهميدن مشكلش چيه!!
ماها همه:))
خانم تهرانى بعد از فهميدن قضيه: چرا ميخندين؟؟!!
برگه جوابا:|
پنجره :|
 

شیـوا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
365
امتیاز
14,714
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
یه سری خاطرات سبز شیمیایی
دانشگاه
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

اِمــــ این سوتی بازمی گردد ب سوم راهنمایی، ما رو برده بودن المپیاد آزمایشگاهی بعدش 6 تا محلولو باید نوع الکترولیتشو مشخص می کردیم !
یه هفت هشت تا سوالم مربوط ب همین الکترولیتا جواب می دادیم یَنی همش ب تشخیص درست اونا ربط داشت !

بعدش ما هی هرچی این الکترودارو تو اون محلوله می ذاشتیم چراغه روشن نمی شد :D ، ماعم ک ته ِ اعتماد ب نفس نوشتیم هیش کدوم الکترولیت نیستو اینا :-"

-اومدیم بیرون دوستم می گه بچه ها آخر ِ سیم هـا ب کجا وصل بود ؟

من : مدارو ساغر بست

ساغر : :D

ما :چته ؟

ساغر : فک کنم ته ِ سیم ها تو دستم بود، ب مولد نزده بودم :-[

ما : ~X( ، تو روحت ، بابا حداقل تو سیمه فوت می کردی الکترونا یه تکونی بخورن :))

بعد خیلی پیروزمندانه برگشتیم مد ، صداشم در نیاوردیم تا روز اعلام نتایج ! دیگه شرفمون بر باد رفت
 

♥KIANA♥

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
424
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 همدان
مدال المپیاد
يه سري خاطرات سبز شيميايي...
دانشگاه
علوم پزشکی شهیدبهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

با خواهرم دعوامون شده بودبه هر نحوي مي خواستيم زيراب همديگرو بزنيم

من:مامان ذرت خريدم فك كنم خوب نپخته بود دلم دردگرفته
خواهرم:واي واي اين چه كاريه چرا خوردي اصلا مگه الان فصل ذرته؟
من و خانواده:واقعا فك كردي بلال خوردم؟؟ :)) :))
 
بالا