خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

یبار رفتیم بهشت زهرا، بعد اومدن قبر بغلی چند نفر کلی گریه و اینا و شستن و این داستانا یهو زدن زیر خنده همشون... میخواستن برن سر قبر مامانشون رفته بودن سر قبر یه مرد غریبه... من دیگه حرفی ندارم
 
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی نسیت در واقع خاطره ی معلم فیزیکمونه از ورقه صحیح کردن. دلم نیومد نگم
یه روز معلم فیزیکمون یه وقت اضافه آوورده بود داشت خاطره تعریف میکرد گفت:
داشتم ورقه ی یکی از بچه های شر مدرسه رو صحیح میکردم که دیدم جواب سوال 2 رو ننوشته و جاش نوشته "جواب این سوال در صفحه ی 2"
معلم ما میره صفحه دو میبینه اون جا نوشته" جواب سوال 2 در صفحه ی 3" :o :o
تو صفحه ی 3 هم نوشته بود "جواب در صفحه ی 4" که اخرین صفحه بود و جای سفید زیادی داشت. [-o< [-o< [-o<

بالاخره اون دانش اموزه تو صفحه ی 4 عکس یه شَست گنده کشیده بود (خلاقیت و جدیت بچه های سمپاد در جواب دادن به سوالو عشقه =D> =D> =D> =D>) و زیرش نوشته بود اگه جوابو بلد بودم همون اول مینوشتم /m\ /m\ /m\ /m\

البته معلممونم بهش نیم نمره از اون سوال داد
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم تو جاده با سرعت حرکت میکردیم
یک دفعه داداشم گفت : بابا مواظب باشید جلو ترمز گیره..!!
ماهم همه گفتیم آره مواظب باشید ترمز گیر جلوتونه...
بابام:چی؟؟ : :oترمز گیر نه سر عت گیر!!!
;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم خونه دخترخالم . مسئوایت درست کردن سالادو به منو خواهرم سپرده بودن(!!) هیچی دیگه سفره پهن شدو سالادارو آوردیم و همه بالذت خوردن .آخراش خواهرم رمزی بهم گفت: ی چیز سالادا کم نیست؟منم خیلی عادی گفتم
:ن همه چی خوبه.....بعدازکمی دقت دیدم توسالادا پیاز نیست!!! :o لاشو بالا نیاوردیم و هیچکیم نفهمید!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش با دوستم رفته بودیم قلم چی ثبت نام کنیم B-)رفتیم تو به منشیه گفتم مدارک چی می خواد واسه ثبت نام؟اونم بنده ی خدا یه کاغذی ور داشتو روش نوشت که تو سه قسط باید پول ثبت نامو بدیمو ازاینجور حرفا....(رو کاغذ هم قبلا" مدارک ثبت نامو نوشته بودند)
طرف حدود یه 10 دقه داشت برا ما توضیح میدادو ما هم هی سوال چرت و پرت می پرسیدیم...خلاصه تشکر کردیمو داشتیم میومدیم بیرون که یه دفه فکر کردم اصل کاری رو نپرسیدیم!!! :-?
برگشتم با یه پوزخند که مثلا" شما حواستون نبوده و اگه من الان این سوالو نمی پرسیدم اینجا اومدنمون الکی بوده، به منشیه گفتم حالا واسه ثبت نام چه مدارکی می خواد؟؟ :-/
منشیه: :oبعد: :>دوستمم کم نیاورد از همون اولش این شکلی شد: =)) =))
ینی دنیا داشت رو سرم خراب میشد وقتی که دوستم کاغذو نشونم دادو گفت پس این بنده ی خدا داره نیم ساعته چی میگه؟؟ :-h

دگ هیچی نتونستم بگم فقط اومدم بیرون... =((
 
پاسخ : سوتی‌ها

خالم در حال صحبت با موبایل تو خونه ما با دختر خالم ! ;D گوشی رو اسپیکر بود..

- فرناز بهت که گفنم اون قضیه هه....

یهو فرناز زده بود به هلد(hold) :-"

-خالم:فرناز ساکت شو ببین من چی میگم،به مامانت بگو که...

-ما:خاله خاله! رو هلدی وایسا.. ~X( :|

خالم بی توجه به ما،فرناز یه لحظه ساکت شو،اصن چی داری میگی؟؟؟ X-( X-(

و ما : =)) ~X( :)) =)) =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

زمستون پارسال تو راهرو بودم داشتم میرفتم سمت حیاط کاپشنمم تو کلاس بود یهو معاونمون دادزد نسییییم تو چرا باز لختی؟
معاونمون :-L
من :-[
بچه ها =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تـو اینتـرنـت توے اعتـرافـات نـوشتـه بـود کـ::

اعتـراف میکنـم فکـر میکـردم روزنـامـه ے کـثیر الانتشـار یعنـی روزنـامـه اے کـه زیـاد انتشـار میشـه

مـن :: =)) مـامـان بیـا ببیـن یـارو چـه سـوتـے داده

خـب روزنـامه کـثیـرالـانتشـار یعنـے روزنـامـه اے کـه زیـاد انتـشار میشـه دیگـه!!!

مـامـانم یـه نگـاه عـاقـل انـدر سفیـه بـه مـن کـرد

مـن الـان احـساس نفهـم بـودن بهـم دسـت داده
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس ریاضی سوم راهنمایی:
معلم ریاضیمون داشت بردارها رو روی دستگاه مختصات رسم میکرد. فلش سر یه دونه از بردارها رو یادش رفت بکشه.
دوستم که کلا پرته از کلاس یهو از جاش بلند شد گفت آقا سَرِش کو؟
معلم ریاضی: دنبال سرِ چی میگردی؟
کل کلاس بعد از چند ثانیه: =)) =)) =)) =)) =)) =)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))

ببخشید،
اگه بد بود به مدیر انجمن بگید پاکش کنه.
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام : نگاش کن، ببين داره گريه مي‌کنه عين ِ "چيز" ِ بهار.

=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

خیلی ضایس وقتی میخوای از خیابون یه طرفه رد شی به دو طرف نگا کنی ببینی ماشین میاد یا نه ؟!! ;;) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز دوستم بهم گفت داداشش یه رم 2 گیگ اصل داره که 4 گیگ حافظه داره :))یه بار دیگه هم گف یه موبایل ساده داره که دوربین جولوش خیلی کیفیت داره X_X، یه بار دیگه فروردین داش بارون می اومد گفت بارون ! اونم تو فصل فروردین!!! :-?
خلاصه ازین دوستای خرسو (خرسوتی) زیاد داریم
 
پاسخ : سوتی‌ها

تعلیم رانندگی داشتم امروز بعد یه دختره قبل از من راننده بود رانندگیش خوب بود تقریبا نوبت من که شد از شانس بدم بعد 6 جلسه تا حالا یه بار ماشینو خاموش نکردم جلوی این ماشین زد و خاموش شد :| دختره زد زیر خنده و مسخرم کرد
بهش گفتم دخترا دو دستن سری اول عقل دارن سری دوم رانندگی بلدن (فقط محض ضایع شدنش گفتم;) ) دختره هم بلافاصله بدون اینکه فکر کنه گفت من که رانندگیم خوبه :دی گفتم : اون که توش شکی نیست :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه دفه جلسه ی اول زبان(تو مدرسه) جو گرفت خواستم انگلیسی اجازه بگیرم پرده رو بکشم گفتم:
May I....​
دیدم همه دارن با تعجب نگام میکنن ادامه دادم:
پرده رو بکشم؟ :)) :))
آخرش شد:
May Iپرده رو بکشم؟؟؟ =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

نميدونم سوتي هست يانه فقط داشته باشيد بچه هاي امروزي رو: :o

يه پسردايي دارم6 ساله شه خيلي خم دوستش دارم چند شب پيش خونه مادربزرگم بوديم:

من: عزيزم دلم برات تنگ شده بود بيا يه بوس بهم بده :-*:x

پسرداييم يه پوزخند بهم زد بعدش گفت : اينو باش فكر كرده من شوهرشم

من: :|
همه: :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم درس 8 ديني3 رو مرور مي كردم ، جمله اين بود :

" منظور از (( في القربي )) ، علي و فاطمه و دو پسر ايشان حسن و حسين مي باشند. "

حالا ما چي خونديم؟! :

" منظور از (( في القربي )) ، علي و فاطمه و دوس پسر ايشان حسن و حسين مي باشند! " :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

چن ماه پیش قبل کنکور که کنکور حسابی منو گیج و منگ کرده بود
هرچی با گوشیم پیام می فرستادم ارسال نمیشد منم فک کردم مشکل از اپراتوره تا چن روز هرکی رو میدیدم ازش می پرسیدم مال شما هم پیام نمی فرسته؟؟
تازه بعد چن روز فهمیدم شارژ گوشیم تمام شده... =)) =)) 8-}
آره من این طور تیزهوشی هستم
کلا از خودم ناامید شدم
 
پاسخ : سوتی‌ها

در زمان های قدیم ک هنوز کنکوری بودم با دوستم میرفتیم کتابخونه از اونجایی ک من ی مدلی ام ک رو پیشونیم نوشته "لطفا ب من گیر دهید" هر مسوولی ک من و میدید میگف شما تا حالا 6 بار رفتی بیرون ولو اینکه من تازه دفعه اولم بود :)) :)) :)) :))
خلاصه ی بار ک با دوستم بیرون بودم قصد کردیم بریم تو ک دیدیم سگ ترین مسوول اونجا نشسته این دوست منم ترسید گف خاک بر سرت فریما همش تقصیر توئه. X-( X-( X-( :(( :(( :(( :-ss :-ss :-ss
الان بهمون گیر میدن و اینا.هی ام نگاه میکرد ک ببینه رفته یا نه ک یهو دو تا پسره اومدن کنارمون گفتن خانوما مشکلی پیش اومده کاری هست انجام بدیم؟؟ >) >) >) >) >)
(1 درصد هم فک نکنین ک جنتلمن بودن و نیتشون خیر صرفا جهت کرم ریزی اومده بودن جلو!!!!!)
ک دوست منم نه گذاشت نه برداشت گفت اره شما برین سر سلطانی و گرم کنین تا ما رد شیم با ی لحن خیلی ملتمسانه ای!!! [-o< [-o<
من در اون لحظه فقط دنبال ی افق میگشتم ک برم توش سریعا محو شم ~X( ~X(
 
پاسخ : سوتی‌ها

نمـےدونـم سـوے هسـت یـا نـه :-"

بحـر حـال همینـه کـه هسـت میخـواے بخـوا نمـیخـوای هـم بـاید بخـواے :>

دیـشب بـر سـر جـنازه ی یـه سـوسـک مـرده دم در اتـاقـم ایستـآده بـودم و بـا تعجـب و تـرس نگـاش میـکردم

بعـد مـامـانم کـلے ذوقمـو کـرد و قـربـون صـدقـم رفـت کـه دخمـلم شجـاع شـده

بـعدش پـرسیـد حـالـا چجـوری کشـتیـش؟؟ :-/

مـن :: مـامـان نمـے دونـم خـود بـه خـود مـرده

مـامـانم:: 8-|
بـابـام:: :))
مـن:: X_X
 
Back
بالا