خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم غیبت یه معلم رو میکردم.... بعدش اون معلم شنید :-" :-".... نمی دونم چطور ولی شنید ...بعدشششش اومد گفت که شنیدم ... آنوقت من این شکلی شدم .... :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
خدا بعدش را به خیر بگذراند :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر زنگ زبان رسیدیم به ریدینگی درباره اسحاق نیوتون .
بعدش ی بحثی شد درباره این که نیوتون چی رو کشف کرد .
معلم از بچه ها پرسید . یهو کناری من گفت : الکتریسیته :-??
نمی دونی ما چقدر خندیدیم .
 
پاسخ : سوتی‌ها

قرار بود گلی بیاد دم خونه دنبالم بعد به دلایلی نمیتونستم تا زنگ نزده برم بیرون بعد دیگه داش حوصلم سر میرف زنگ گوشیمو گذاشتم قطع کردم ، صحبت کردم گفتم من اومدم به بابامم گفتم دیگه اومدو خداحافظ ، اد همون موقع گلی زنگ زد جلو بابام :|

...

بابام پشت لپ تاپ بود بعد یهو برگشت گف راستی شنیدی این ترلان پروانه و ارسلان قاسمی دارن ازدواج میکنن

من : آره ، اتفاقا سر این ازدواج من دو تا شکست عشقی خوردم

بابام : ها ؟ من : X_X ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

همه درجریانن، من دکترای فامیل شناسی دارم B-) :-"

چند ماه پیش، دو تا از اقوام با هم ازدواج کردن. بعد دختر رو خوب میشناختم، ولی پسرو نع :دی

من : پسره کیه !؟
خاله : پسر ِ آقای ... .
من : :O مگه اون یه پسر هم نداره ؟؟ زن دوم گرفته؟ چطور بهش دادن؟ خجالت نکشیده؟
خاله : :| اون داداششه. اسم پسرشم ایلیاس. داماد عموی ایلیاس !
من : ایلیا عمو نداره :|
خاله : :-w


حالا یه روز ما این آقای داماد رو دیدم پشت ماشین نشسته بود، باباش هم کنارش. خالم نشون داد گفت:

خاله: ببین، فرزاد اونه :دی
من: این مگه راننده شخصی آقای ... نیس ؟ :O
خاله : =)) راننده شخصی کیه !؟ پسرشه :))
من :17 ساله فک میکنم راننده شخصیشه. از بس پشت ماشین دیدمش :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دومین جلسه ی آمار بود، طبق روال بقیه ی دروس کسی تمرین حل نکرده بود بجز یه نفر که قرار بود همه از رو اون کپی کنن، یه تمرین مدل سازی داشتیم که توش از قد و وزن شخص استفاده میشد، اون کسی که حل کرده بود ( نسخه مرجع :دی ) قدش 175 بود وزنش 65 کیلو. ما همه بدون توجه به صورت سوال توی مدلمون از 65 و 175 استفاده کرده بودیم، معلم به یکی با حدود قد 150 و 50 کیلو وزن گفت جواب تمرینا رو بخونه که ببینه حل کرده یا نه ( مثلا در جهت رسیدن به این که آمارم درس شده واسه خودش :-" ) ایشون از رو تمرینا خوند و معلم شک کرد، اومد تک تک تمرینا رو نیگا کرد دید بله مثه این که همه قدشون 175 و وزنشون 65 کیلوعه :دی بنده خدا چقد حرص میخوره از این که آمارو درس حساب نمیکنه کسی :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امشب خیر سرم رفتم روضه مثلا...یه سره موبایلم دستم بود،بازی می کردم :-"...
یه دختر کوچولو اومده با یه لیوان آب دستش.تشنه بودم،خوشال شدم که الان برای من آب اورده... به مامانم میگه حمد بخونین واسه شفای مریض!!!با اعتماد به نفس گفتم"بده من می خونم."
حالا لیوانو از دستش گرفتم هرچی فک میکنم یادم نمیاد اولشو X_X،به دختره گفتم اولشو بگه تا شاید یادم بیاد،یه چیزی گفت منم یه چیزی خوندم :-??...اخرش نفهمیدم چی خوندم به جاش سه تا توحید خوندم :-"خالا زیادم فرق نمی کنه دیگه :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ο εραστής φάντασμα :
بابام پشت لپ تاپ بود بعد یهو برگشت گف راستی شنیدی این ترلان پروانه و ارسلان قاسمی دارن ازدواج میکنن

من : آره ، اتفاقا سر این ازدواج من دو تا شکست عشقی خوردم

بابام : ها ؟ من : X_X ;D
میگن شایعه بوده،پدر ترلان هم شکایت کرده!!! :-??
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس تاریخ بحث سر جنگ جهانی اول بود؛ بعد معلممون گفت که بعد از مدتی ایتالیا خودشو میکشه کنار.
یکی از دوستان(با یه لحن اهنگین): ایتالیا کجا میره؟
دوست بنده(بازم با یه لحن اهنگین و بلند): خونه پسره شجاع میره.
ماها: :)) :)) :))
معلم: =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

مدرسه اردو بردمون مشهد ...
بعد با دوستان نشسته بوديم داشتيم يه كليپ رقص ميديديم... \:D/
حالا محتوياته كليپ: يه جشن يا پارتي يا هرچي بود بعد ٤ زوج دختر و پسر يه رقص تقريبا گروهي طراحي كرده بودن و داشتن ميرقصيدن...
ما بار اول كه اينو ديديم ، كلي باهاش حال كرديم مخصوصا يكي از پسرا خيلي باحال ميرقصيد... :x :-"
گفتيم يه بار ديگه ، دوباره هم ديديمش...
بعد بچها براي مسخره بازي پاشدن اداي اينارو در بيارن... 8-}
حالا ماها كه نشستيم از خنده نميدونيم چيكار كنيم يه دفه يكي از دوستان فرمودند:
من نميدونم چرا همش ماله مردا رو در ميارن ميكنن* ... X_X
يه دفه كله اتاق بعد از اين حرف ساكت شد ، بعد همه از خنده ...

*منظور اداي مردا رو در ميارن بودش
 
پاسخ : سوتی‌ها

ي معلم داريم فاميليش شاهزادس خ سروقت مياد سروقت ميره
ديروز دير اومد برگشتم گفتم اين شاهزاده خر كي....
ك يهو از پشت سرم نجوايي ب گوش رسيد :ادامه بده ك چي؟؟؟
.
.
.
بعله اين چنين شد ك بنده قبرخود را بادست خودم كندم
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ديني ما خيلي جوونه صداش يه جوريه
رفته بود ته كلاس نشسته بود با يه لهجه باحالي قرآن ميخوند(براي ترجمه كردن ايات)
كلاسم خب شلوغ بودو يه خرده صداش گم شده بود تو صداها
بعد يه معلممونم اون روز نيومده بود
در همين حين ناظم محترم دركلاسو باز ميكنه و در حالي كه فكر ميكرده ما اون كلاسي هستيم كه معلم نداره داد ميزنه كدوم خري داره عين معتادا تو اين سرو صدا قران ميخونه =)) :)) =D> =D>
بيچاره فك ميكرده داره يكي اين اومده تو كلاس مسخره بازي ميكنه :))
كلاس تركيد...
بيچاره وقتي اين معلم مارو ديد داشت سكته ميكرد خيلي مودبانه عذر خواهي كرد كه كلاسو اشتباه گرفته و رفت :)) البته حق داشت بيچاره
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز برقارفته بود منم اصن حواسم به مودم نبود که چون برق نیس خاموشه
اومدم بیام نت دیدم نمیره
هی اینورو ببین اونورو ببین بعد زنگیدم به نمایندگی شاتل
من:عاغا ببخشید نته من مشکل داره؟؟!!!
اون:بذارین چک کنم...نه خانوم درسته
من:نـــــــــــــــــــــــــــــــــه هرکاری میکنم نمیره :-? :-? :-?
طفلک شاید 5دقیقه داشت چیزای مختلفوچک میکرد منم پیگیر که مشکل داره نتم
بعد یه دفه یادم ازبرق اومد دیدم خیلی ضایس راستشو بگم
گفتم:بذارین من یکم صبر میکنم اگه درست نشد دوباره زنگ میزنم :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم داشن یه کاری انجام میداد بعد من دیدم میشه خیلی ساده تر اون کارو انجام داد بعد واسه خواهرم توضیح دادم که چیکار کنه,
خواهرم: ا آفرین مرسی.
من: بعله دیگه عقل هر چیز به از ادمی ست :).
خواهرم: چی ؟یه بار دیگه بگو
من: :-" :-"
ینی دلم میخواست با کله برم تو دیوار.
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم صب تو ماشین تن تن دین و زندگی میخوندم لعنتی نمیدونم چی شد یه دفعه خوابم برد تو ماشین. این خوابه 2 دیقه هم طول نکشید ولی من تو همین 2 خواب دیدم ک منو خواهرم و آرین(خواهرزادم )داریم سوپ میخوریم.بعد خواهرم داشت هم ب من هم ب آرین سوپ میداد :-?? بعد از رو سرعت گیر ک رد شدیم بنده از اون خواب ناز 2 دیقه بیدار شدم بعد متوجه شدم ک دهنمو دادم جلو همون حالتی میخوای سوپ بخوری اون طوری نگو منتظر بودم خواهرم قاشق سوپو بذاره تو دهنم ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس درس بودیم . دوست کناریم به کناریش گفت :
برای مسابقات فوتبال پول میاری .
اون یکی گفت : باشه . اصلا می خواهیی کارت بیارم خوب بعدش حتما باید عابر بانک رو هم بیارم :-" (منظورش کارت خوان بود ) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیزوز سر کلاس شیمی
معلممون(آقا تشریف دارن) اومد ملا اصل لوشاتلیه رو بگه تهش گفت زیادی باید مصرف بشه کمبود باید جبران بشه
برگشتم به بغل دستیم گفتم من کمبووووووود کیس می :-*
شانس من اون لحظه کلاس ساکت ساکت شد :-[
معلممون هم گفت آره مثلا بعضیا کمبود محبت دارن باید جبران بشه
کلاس رفت رو هوا =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه معلم نگارش ادبیات داشتیم که همزمان نویسنده کتابهای کنکور این ذرس برای یه انتشارات معروف و پرفروش بود . سر کلاس روش تدریسش این بود برای آشنایی ما با سوالات کنکور می گفت خودمون تست طرح می کردیم با مبحث درس . البته فقط برای آشنایی ما بود و ما هم خنگ شک نمی کردیم سوالات ما بعدا میاد توی کتاب ایشون . و البته اسامی ما رو هم در مقدمه کتاب های منتشره که ما نمی خریدیم می نوشت . یکی از دوستامون همیشه سر کلاس خواب بود . اینو بدون اغراق می گم . بیشتر اوقات توی چرت بود .یه روز نوبتی که تست ها رو می خوندیم رسید به این همکلاسی ما . هول از چرت بیدار شد و تستش رو خوند :

در کدام گزینه غلط املایی وجود دارد البته گزینه ها نقل به مضمون هستن :
1- مدرک 2- گوشی 3- لیوان 4- مادر

نه تنها گزینه ها غلط نداشت بلکه نمی شد اونها رو جور دیگه نوشت . ما هم که کاری نکردیم جز شادی
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس نداشتیم....گوشه حیاط نشسته بودیم....روبروی در حیاط...
بحث سر جن و از این حرفا بود....من گفتم :میخوام براتون داستان بگم....
یه داستان وحشت ناک الکی گفتم ولی وحشت ناک بود...اوج داستان که بودیم یه جمله اینجوری بود:یه مردی وارد شد...
همون موقع در حیاط باز شد و یه مردی اومد داخل...بچه ها نگای این مرده کردن و همین جور جیغ میزدن...بدخت ربع ساعت بیرون وایساده بود و نیمیومد داخل....
.
.
.
خیلی باحال بود :))...صحنه جالبی بود
 
Back
بالا