خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

الان دارم وسط مهمونی اینو مینویسم ;D

همین الان دختر عمه ام اومد پالتوشو از روی مبل برداره بعد یهو همه تخمه های آفتاب گردون از تو جیبش ریخت بیرون روی زمین پخش و پلا شد
در همان حین عصبانیت به شوهرش گفت: اه محمد تخمات(تخمه هات) آبروی منو بردن

----------------------------------------------

داشتم با عمه ام عکس میگرفتم بعد که یه عکس گرفتیم عکاس گفت که دهن عمه ام تو عکس باز بوده
منم خیلی راحت گفتم : عمه ببند دهنتو دیگه!
من= :-"
عمه ام= :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی دارم!:
تومهمونی نشسته بودیم که گوشی پسره زنگ زد
مخاطب خاصش اونور بود
جواب داد:
ـ الو سلام

ـ بفرمایید

ـ نخیــــر اشتباه گرفتید


ـ خودم بعدا زنگ میزنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ینی ملت پکیده بودن از خنده
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ی دفه سوار مترو بودیم بعد یه ایستگاه بعد ی دختر جوون اومد تو ما هم ب چشم خواهری چشممون بش افتاد...
ی کم گذشت؛پشتش بم بود...بعد دیدم زیپِ کیفش بازه و همونجوری دستش گرفته با خودم گفتم بش بگم کسی تو این شلوغی چیزی از توش برنداره،یهو اومدم بش بگم !گفتم خانوم....
برگشت گف بله؟
با چشام برگشتم ب پایین اشاره کردمو همزمان گفتم زیپت بازه؛یهو دیدم ی لحظه نیگا شلوارش کرد؛ با دستش میخاست زیپ شلوارشو بکشه بالا ؛جواب داد:زیپم ک بالاس... :-[
گفتم اون زیپ نه,زیپ کیفت :-[
از بس ملت چپ چپ بهمون انگا کردن تا مقصدم اصن نابود شدم ... :|
درس عبرت شد ب چشم ِ خواهری هم نگاه کسی نکنم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

تابستون با فک و فامیلمون رفته بودیم شمال بعد توی خونه یه دفه برق رفت یه عده می خواستن برن فیوزو چک کنن از چراغ قوه هم خبری نبود. بعد من تبلتم چراق قوه داشت می خواستم بدم بهشون ولی خودشون موبایلاشون چراغ داشت دیگه نگرفتن. مامانم گفت روشنش کن بذار همین جا منم گفتم باشه... بعد رفتم گذاشتمش رومیز دیدم شارژش کمه زدمش به برق که هم شارژ بشه هم چراغش روشن بمونه اصلنم به این نکته که برق نداریم دقت نکردم! :-" بعد دیدم شارژ نشد کلا در عالم تفکر فرو رفتم که شارژُرش خراب شده یا چیز دیگه... بعد از کلی تفکرتازه یادم اومد که برق قطعه... خدارو شکر هیچ کی هیچی نمیدید وگرنه که ضایع میشدم در حد تیم ملی! =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز عصر ک از کلاس برگشتم حوصله نداشتم همینطوری لباسامو پرت کردم روتختم (:|

صبم رفته بودم مدرسه!

مامان شب اومده دیده لباسارو رو تختم!

مامان:فرشته!!!اینا از صب ک از مدرسه برگشتی مونده رو تختت؟؟؟ :-w :-L

من:نننننننن!عصر ک رفته بودم کلاس از اون موقع مونده! :|

مامان:عه!باشع :)

من: 8-|

ینی اشکالی ندشته من لباسامو جم نکردم فک کنم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم مامان بزرگش فوت کرده. بعد تعریف میکرد یه اس ام اس نوشته که " خیلی ممنون. خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه. زحمت کشیدین". که برا همه فور وارد کنه :دی

بعد همراه اول اسمس میده "آواهای پیشواز ... " و اینا؛ بعد اینم فک کرده آشناس برا همرا اولم همونو فرستاده :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستیم تاکسی تلفنی بگیریم. دوستم زنگ زد به آژانسی ک همیشه زنگ میزنه در همین حین دبیر عربی مون اومد و گفت همین روبه رو هم یه آژانس هست... کاش به اون زنگ میزدنین ، هوا سرده الاف نشین!
بعد دبیرمون رفت و این دوستم گفت هیچکدوم از دوتا آژانسی که شمارشونو داشتم ماشین نداشت
منم گفتم زنگ بزن 118 بگو شماره آژانسی رو که نزدیک امیر مسعوده 6 ه میخوام (آدرسه!)
اینم زنگ زده میگه
: سلام خانوم یه ماشین میخواستم........
بعد باز میخواد اصلاح کنه میگه :
نه نه ماشین نمیخواستم.... و خندش میگیره و قطع میکنه....
از بس خر خونی میکنه طفلک زده به سرش!!!!
---------------------------------------------------------
پ.ن: این مطلب با سوء قصد گذاشته شده....

بعدش تو راه خودم بهش گفتم الان اگه به فلانی بگم چه سوتی دادی قار قار (هر هر + قاه قاه ) میخنده
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از کهــربا :
خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه
گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه

هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه
بر دوش تو نهاده شود باری از گناه

گفتم: گناه کردم اگر عاشقت شدم
گفتی تو هم چه ذهنیتی داری از گناه!

سخت است این‌که دل بکنم از تو، از خودم
از این نفس کشیدن اجباری، از گناه

بالا گرفته‌ام سرِ خود را اگرچه عشق
یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه

دارند پیله‌های دلم درد می‌کشند
باید دوباره زاده شوم عاری از گناه

"نجمه زارع"
شما اون نجمه زارع رو داری؟! من یه ساعت دارم فکر میکنم یارو چرا اسمش تخمه است؟! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بنذه خدایی سر کلاس زبان میخاست از خاطرات شیراز و تخت جمشید و ایناش بگه:

Last summer,I went to jamshid's bed and I really enjoyed it.
=D>
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز زنگ عربی امتحان داشتیم ...
یکی از بچه ها :
خانم عن یعنی چی ؟؟؟
معلم :
کدوم عن ؟؟؟
عن معنی های مختلفی داره ;;) :-"


× :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها هی زیپ چکمه هاش بازه یعنی اون قدر ورجه وورجه میکنه که باز میشه :) :)

برگشتم بهش گفتم : فلانی زیپتو ببند :)

بیچاره رنگش پرید چشاش گرد شد لبشو گاز گرفت بعد زود رفت سراغ زیپ شلوارش :-ss :-ss :-\ :-[

منم که غش کردم از خنده به زور بهش فهموندم که منظورم زیپ چکمشه !!! =)) =)) :)) :)) :))

حالا لازم به ذکره که از اون روز تا به الان دیگه خودم زحمت کشیدن زیپ چکمه هاشو میکشم!!! (:|

میگم اگه بهش بگم تو روحیش اثر منفی میزاره !!! :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

جاتون خالی دیروز یه پسره ای اومده بود تو مدرسه مون بعد ما رفتیم پایین به یکی از بچه هامون گفتیم که یه چنین شخصی پایین هست

اینم خواست بره طرف و ببینه از معلم مون اجازه خواس بره بیرون معلم مون گفت واسه چی این دوست ما در جواب یه حرف منطقی زد به این حالت که:
"دستم یکم تشنه شه":)) :))
حالا از اون جالب تر اینکه معلم مون اجازه داد و رفت بیرون
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی دوستم
من اینقدر از متفاوت بودن خوشم میاد،دوست دارم با بقیه ی تغییری داشته باشم
مثلا این قد دوست داشتم قلبم به جای این که سمت راستم باشه، سمت چپ باشه
جمع حاضر: :o =) :))
دوستم: X_X :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز بابام زنگ زده به دانشجوش كه كلاسُ تعطيل كنه!
دانشجوش كه جواب داده ميگه:من امروز "چيزم" نميتونم بيام كلاس كنسله!
من و مامان: =)) =)) =))
بابا: :-?? X_X #-o
دانشجوشم كه فك كنم خفه شد بس كه خودشو نگه داشت نخنده،بدبخت بدون خداحافظي قطع كرد! :))
هيچي ديه الان خود من بودم استاد بيچاره رو سوژه كل دانشگاه كرده بودم! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو مدرسه ميخواستم برم بوفه ،خوراكي بخرم


رفتم يه. پنج تومني دادم به سرايدار مدرسه بعد خوراكي خريدم

بعد گفت دو تومن ميشه بعد به جايي كه سه تؤمن بده همشون پنج تؤمان دوباره داد

من :))دوستم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم سر زنگ زیست:
ملخ مرد 22 تا کروموزوم اتوزوم داره ...
خروس ماده هم ...
:-"
:))
(کلاس منفجر میشود!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم یه مگس اومده بود تو اتاق هر کاری میکرد نمیتونس بگیرتش بعد اعصابش بهم ریخت اومده میگه:

میگرسم این متسه بچه بذاره تو اتاق!!!!!!
(میترسم این مگسه )

ما رو میگی این داره چی میگه؟ مگرسم چیه!!! متس چیه !!! خلاصه یکم فکر کردیم فهمیدیم چی میخاسته بگه چی گفته!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

فک کن اس برسه که:
خبر دست اول! به علت برودت و رطوبت(!) و لغزندگی معابر و ... فردا مد تعطیله!
\:D/
بعد دیگه تو پوست خودت نگنجی :-" خلاصه حرکات ناموزون و عربده های ناشی از هیجان و .... :-"
بعدش صرفا جهت اطلاع رسانی و تقسیم کردن شادیت با دوستان گوشی ِ مفلوک رو برداری و برا تکت تک کانتکتات فورواردش کنی... و در جواب:
"بابا دمت گرم شارژمون کردی!"
.. " خیلی میخامت!"
"دلمونو شاد کردی خیر ببینی"
و "یکی طلبت"
و چه میدونم " جنبه همچین خبری رو نداشتم سکته ناقص زدم" ....
"گردنم از ذوق گرفت!!"....
.. و "خوشحالی زد سیاتیکم" و .... :|

خلاصه دور همی، همه خوشال، /m\ مهربونی، صفا، صمیمیت \:D/ \:D/ \:D/ ....که از نفر اول ملعون یه اس دیگه برسه با این مضمون:
مشترک گرامی، خوب اسکول شدی. راضیم ازت! حالا برو زود بخواب فردا برا مدرسه خواب نمونی!
:o :o
X_X


اینجاست که خودت ترجیه میدی به صورت کاملا خودجوش و داوطلبانه بری گور خودتو گم کنی :-L
یه اس ِ "عمه ی پیری دارم، رحم کنید!" به دوستان.. [-o<. و بعد خیلی تمییز میری تو افق محو میشی! :-"

فک کن... ^-^

اصن یه لحظه مرگو به چشم دیدم #:-S
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار سر كلاس زيست داشتيم اشكالامونو رفع ميكرديم.سوال مربوط به ژنوتيپ كبوترا بود كه ماده ها از نظر كروموزوم جنسي هتروزيگوتن.بعد سوگي از من توضيح سوالو پرسيد ديدم با حالت نر حل كرده گفتم باهوش ماده است! ;))
در پاسخم ندا داد:مگه كبوترم نر و ماده داره؟!؟!
منو ميگي: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
سوگي: ;D X_X :-" :-" :-"
معلممون: X-( :-w :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ میزنم خونه دوستم مامانش برمیداره.حالا منم کار مهم دارم با دوستم.مکالمه من و مادر دوستم:
من:سلام
مادر:سلام.بفرمایید
من:ببخشید فلانی هست؟
مادر:بله یه لحظه گوشی دستت...
بعد از چند لحظه دوباره مامانه میاد.
مادر:اسمت چیه عزیزم؟
من:مهرانه :)
مادر:آها مهرانه جون خوبی عزیزم؟چطوری؟
من:مرسی شما خوبین؟ :| :)
مادر:مرسی مامان بابا خوبن؟
من(حواسپرت):بله بله خوبن !
مادر:سلام برسونی حتما!
من:شما هم ب مامان بابا سلام برسونین!خدافظ! :>

و قطع کردم! ;;)
من یه همچین انسان حواسپرتیم.
 
Back
بالا